eitaa logo
دوبیتی های روضه ای
1.4هزار دنبال‌کننده
380 عکس
5 ویدیو
3 فایل
🔹ابیات ناب دهه محرم. فاطمیه. مناسبت ها 🔹منبع دوبیتی های روضه ای! 🔹سبک هایی که تو اوج روضه اجرا شده با متن. 🔹تلفیقی از متن مقاتل مرتبط با دوبیتی ها... ارتباط با ادمین @Amiryhoseynon
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش بودی و مرا باز بغل می کردی کاش بودی که بگیری يقه ی حرمله را حسم این است که من دردسر قافله ام کاش با خود ببری دردسر قافله را @dobytyhayroze
از قافله جا مانده بودم زجر آمد وقتی به او گفتم  -سلام آقا- کتک زد پرسید ای دختر شبیه کیستی تو گفتم شبیه جده ام زهرا کتک زد گفتم نزن، من یک عمو عباس دارم وقتی ببیند جای سیلی را... کتک زد فهمید پای کوچکم تاول گرفته می دید می‌لنگم، مرا اما کتک زد بابا سرت را روی نی تا دیده بودم گفتم تنش جا مانده در صحرا کتک زد شمر لعین با عمه از گودال می گفت یعنی تو را شمرلعین آنجا کتک زد؟ @dobytyhayroze
🥀ثُمَّ إِنَّ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ أَمَرَ بِنِسَاءِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَحُبِسْنَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَ السَّلاَمُ فِي مَحْبِسٍ لاَ يُكِنُّهُمْ مِنْ حَرٍّ وَ لاَ قَرٍّ - حَتَّى تَقَشَّرَتْ وُجُوهُهُمْ... ✋يزيد لعنه الله دستور داد زنان امام حسين عليه السلام را با امام سجاد علیه السلام در زندانى جای دادند كه از سرما و گرما امان نداشت، به حدّی که چهره‌هايشان پوست انداخت... 📚 أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس سی و یکم، حدیث ۴ @dobytyhayroze
عمّه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده مژده که بابا ز سفر آمده شام رقیّه به سحر آمده من به فدای سر نورانیت سنگ جفا زدکه به پیشانیت بس که دویدم عقب قافله پای من آزرده شد از آبله تیغ که رگهای گلویت بُرید ای گل خوشبو ز درختت که چید @dobytyhayroze
بگذار که سر بسته بگویم گله ها را تا اینکه نبینی اثر سلسله ها را از گریه ی من شام بهم ریخته بابا سر برده ام انگار دگر حوصله ها را بر دامن من آمده ای تا بِشُماریم من زخم سرت را و تو هم، آبله ها را چشمان غباری تو را اشک بریزم باید که بشُویم همه خط فاصله ها را... اندازه صد کوفه ی تا شام دویدم دنبال سرت، قافله نه قافله ها را... من تشنه ی ترتیل سر نیزه سوارت اما چه کنم همهمه ی هلهله ها را؟ عمه سپرم بود، اگر پیش تو هستم!!! بگذار که سر بسته بگویم گله ها را... @dobytyhayroze
درگوشه خرابه كنار فرشته ها.. با ناخني شكسته ز پا خار مي كشد... دارد به يادمجلس نامحرمان صبح.. بر روي خاك عكس "علمدار"مي كشد... @dobytyhayroze
نگاش به سمت آسمون،ستاره ها رو می شمرد خسته می شد بلند می شد،زخمای پارو می شمرد یكی دو تا و هفتا زخم،دستی رو پاهاش می كشید زخمای پا تموم می شد،زخمای دستاشو می دید به ماه آسمون می گفت،شمع شبستون منی یاده عمو بخیر كه تو،مثل عمو جون منی راستی تو از تو آسمون،ببین بابای من كجاست هش بگو كه دخترت ساكن تو خرابه هاست بهش بگو دختری كه شونه به موهاش می زدی جون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدی من را ببخش اگر كه لكنت زبان گرفتم آخر شكسته دستی دندان شیری ام را 🎤 @dobytyhayroze
با تمام این اسیران فرق داری قصه چیسـت؟ هر کسی آمد به احوالت بخنددگریــــــــه کرد... نهادی سر به زانوی عبیدالله و خوش خفتی! چه شد قابل ندانستی پدرجان، شانه‌ی من را؟! نیمی به شعله سوخت و نیمی به باد رفت مویم که بود دستِ اباالفضل شانه اش زن غساله چه ها دید که با خود میگفت مادرت کاش به جای تو پسر می آورد @dobytyhayroze