نوشته های یک طلبه
اما رای ... رای هم دادیم😁
تکرار میکنیم
قالیباف و جلیلی در کنار هم
همه باهم برای سرافرازی ایران
گفت: رای ما ... چون اصلاح طلبان مثل امام حسن علیه السلام دنبال صلح هستند!
-----------------------------------------------------------
متاسفم که زمان امام معصوم را که پاک ترین گوهر در دنیاست و همه شیعیان شیفته هستند و فرزند ابوتراب و شاه عرب هست را با انسان معمولی مقایسه کردید!
معصوم تصمیم هایش که مثل من تو نیست!
امام حسن علیه السلام کجا
و حسن روحانی پزشکیان کجا!
بروید...با این عقاید کشور اداره نمی شود!
تو کجا و امام معصوم کجا!
اگر دنبال رای جمع کردن هستید با عَلَم کردن دین و امامان رای نخرید!
✍محمد مهدی پیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناظره احمدی نژاد با پزشکیان
👆رئیس جمهور باید کارشناس ارشد باشه آقای پزشکیان😐
نوشته های یک طلبه
#مقر_تاریکی #قسمت_دهم به حرف های امیر توجهی نکردم. با خود گفتم بروم ببینم در مقر چه خبر است. برای
#مقر_تاریکی
#قسمت_یازدهم
باز به حرف های امیر توجهی نکردم. امتحانش ضرری نداشت!
کنار صفحه هشتم می نویسم: ورود هاشم به مقر! از اینجا چون خودم شاهدم ماجرا بودم داستان را خودم شرح می دهم.
هاشم در یک شب تاریک که با ستاره های کوچک تزئین شده بود؛ وارد مقر شد.
ادامه دارد....
نوشته های یک طلبه
#مقر_تاریکی #قسمت_یازدهم باز به حرف های امیر توجهی نکردم. امتحانش ضرری نداشت! کنار صفحه هشتم می
#مقر_تاریکی
#قسمت_داوزدهم
مقر دارای دو اتاق سه در چهار است. یکی آشپزخانه و دیگری برای فرمانده!
یک هال هم به اندازه چهار فرش سه در چهار شده مکان اجتماع نیرو ها!
در آن حلقه و جلسات برگزار می شود؛ گاهی طلبه ای می آید و صحبت می کند گاهی فرد نظامی می آید و سخنرانی میکند.
فضای مقر پرشده از عکس های قهرمانان و جملات کوتاه درباره ارزش به مقر آمدن!
برای هاشم دیدن این چنین فضای تازگی داشت. حس می کرد افرادی که در آن مقر هستند مثل فضای مقر خوب و عالی خواهند بود!
ادامه دارد...
نوشته های یک طلبه
#مقر_تاریکی #قسمت_داوزدهم مقر دارای دو اتاق سه در چهار است. یکی آشپزخانه و دیگری برای فرمانده! یک
#مقر_تاریکی
#قسمت_سیزدهم
هاشم مثل پرنده ای که جفتی ندارد. در گوشه از مقر آرام گرفت!
هاشم جوان برون گرا و گرم مزاجی بود. به خوبی با دیگران ارتباط بر قرار می کرد و در طول دو دقیقه میتوانست دوست صمیمی پیدا کند.
این گوشه گیری او برای این است که اولین دفعه ای است که چهره های جدیدی را میبیند. آنهم شخصیت هایی که خود را منتصب به حزب خاصی کرده اند.
ادامه دارد...
نوشته های یک طلبه
#مقر_تاریکی #قسمت_سیزدهم هاشم مثل پرنده ای که جفتی ندارد. در گوشه از مقر آرام گرفت! هاشم جوان بر
#مقر_تاریکی
#قسمت_چهاردهم
فرمانده مقر خیلی خوب هاشم را تحویل گرفت. گفت: باور نمی کردم بیایی پیش ما!
هاشم لبخندی زد؛ نه در آن حد که دندان هایش پیدا شوند؛ لبخند هاشم به مقداری بود که کمی لب هایش را کشیده شد!
افراد مقر چپ چپ هاشم را نگاه میکردند!
اما هاشم همان لبخند را تحویلشان می داد.
همین کار کوچک باعث شد کسانی که به هاشم نگاه خاصی داشتند تصورشان از او تغییر کند.
یک ربع هم نشده بود که هاشم در مقر نشسته بود؛ اما کم کم داشتند افراد مقر خودشان را به هاشم نزدیک می کردند.
ادامه دارد...