فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلآرایی حرم حضرت زینب(س) در سوریه_دیروز
ما...
عزم سفر کردیم تا در
#سوریه! همراه با مردمان
مهربان و خادمان حرم امام رضا...
آمدیم تا بلاگردان و صدقهسری دختر
علی و زهرا(سلاماللهعلیها) باشیم!
ما...
۴۰هزار شاخه #گل هستیم
که در سوریه و دمشق...
روی ضریح نصب شدیم!
و از طرف شما...
از طرف همهی عاشقان...
این روزها را تبریک بگوییم!
میلاد خاتون خانهی علوی و فاطمی
مبارک!
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
🔸رفته بود #سوریه جنگیده بود تا نیاز نباشد اینجا در تهران مقابل تروریستها بایستند
💥اما رد خشونت جایی وسط همین
#پایتخت امن غرب آسیا سربرآورد؛
⇜تهران #خیابان_پاسداران، گلستان هفتم، مقابل منزل نورعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی.
🔹منزل جدید #محمدحسین تا خانه پدریاش فاصله چندانی ندارد.
حالا او در حیاط امامزاده علیاکبر(علیهالسلام) چیذر آرمیده است.
🔸همانجایی که سالها توفیق #خادمیاش را داشت و اینک خود زیارتگاه عاشقانـ❤️ و دلسوختگان شده است.
#شهید_محمدحسین_حدادیان
#سالروز_شهادت
#شهادتت_مبارک_دلاور
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
☆★در آرزوی شهـادتـــــ★☆:
9⃣0⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰فرزندم تلاش بسیاری انجام داد تا راضی شویم به #سوریه برود. وی میگفت، «مگر #امام_حسین(ع) با تصمیم حضرت علی اکبر (ع) برای نبرد مخالفت کرد⁉️» با شنیدن این جمله، #سکوت کردم.
🔰هنگام #وداع به علی اکبر(ع) امام حسین (ع) تاسی کردم. لحظات سختی بود😭 تا آن روز فقط #روضه_وداع پدر و پسر💕 را شنیده بودم، اما آن لحظه شنیدهها را #درک کردم.
🔰۲۳ بهمن ۱۳۹۴ بود. #محمدرضا را بوسیدم. قدو بالایش را نگریستم😍 او #میرفت و من نگاهش میکردم. پس از شهادت🌷 دوستانش میگفتند، محمدرضا گفته است، «من میدانستم پدر من را نظاره میکند 💥اما #ترسیدم برگردم و با یک نگاه، عاطفه #پدروپسری💞 من را از مسیرم دور کند.» هیچگاه آن لحظه را فراموش نمیکنم❌
🔰آنها به کمین میخورند. با تعداد کمی از #دوستانش، تعداد بسیاری از تکفیریها👹 را نابود میکنند، اما به دلیل اتمام #مهمات، به رگبار گلوله💥 بسته میشوند و پیکر مطهرشان⚰ #سه_روز زیر آفتاب☀️ میماند.
🔰در نهایت نیز آن منطقه در دست #تکفیریها باقی مانده و پیکر پسرم #برای_همیشه در آنجا به یادگار میماند و به آرزوی خود که #گمنامی🌷 همچون مادرمان حضرت زهرا(س)❤️ بود، میرسد.
🔰چند روز پیش از #شهادت از یکدیگر میخواهند که در حق همدیگر دعا کنند🙏 و سپس از #آرزوهای خود بگویند. نوبت محمدرضا که میشود، میگوید، دعا میکنم خدا من را #پودر کند تا همچون مادرم حضرت زهرا (س) گمنام بشوم🌷» پسرم به خواسته خود میرسد.
🔰آخرین مرتبه که محمدرضا به #زیارت امام حسین (ع)🕌 رفته بود، هنگام بازگشت از #سرداب آن حضرت به دوست خود میگوید، «من مزد خود را از #اباعبدالله (ع) گرفتم😍 و امسال به خواسته خود میرسم👌»
راوی:پدر شهید
#شهید_محمدرضا_بیات
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی کمتر دیده شده از
#شهید_بی_سر_محسن_حججی
#آخرین_دیدار
یک ساعت قبل از اینکه محسن اعزام بشود، مادرم با من تماس گرفت و گفت که محسن دارد به #سوریه می رود، همان لحظه اشک از چشمانم جاری شد و فوراً خودم را به منزل پدرم رساندم.
تا با محسن خداحافظی کنم، ما خیلی گریه و زاری میکردیم؛ اما محسن واقعاً صبور بود و عاشقانه بهسوی #شهادت رفت.
نقل: مریم حججی(خواهر شهید)
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
همسر #مدافع_حرم حمید_سیاهکلی_مرادی تعریف می کرد:
همسرم پسر عمه ام بود.
آبان ۹۱ #عقد کردیم و ۱ ماه بعد همزمان با#عید_غدیر_خم عروسی برگزار شد.
#عشق واقعی اونه که چیزی رو بپسندی که محبوبت رو راضی میکنه.
از علاقه و شوقش برای رفتن به #سوریه و #شهادت آگاه بودم و بهمین دلیل
برای رفتنش رضایت داشتم.
شب آخر به همسرم گفتم : نمیدونم زمان عملیات چه شبیِ، اما بشین برات حنا ببندم.
رو مبل کنار بوفه نشست و موها،محاسن و پاهاش رو حنا بستم.
مسواکش رو که دیگه لازم نداشت، بیرون انداخت و مسواک دیگه ای برداشت.
اما من مسواک قبلیش رو برداشتم و گفتم میخوام یادگاری بمونه.
گاهی انگار برخی احساسات خبر از وقوع اتفاقات مهمی میدن.
اونشب تا صبح خوابم نمیبرد وبه همسرم که خوابیده بود، نگاه می کردم تا ببینم نفس میکشه. ساعت۴صبحانه آماده کردم و وقت رفتن۳بار توکوچه به پشت سرش نگاه کرد.چهره خندانش رو هیچوقت فراموش نمی کنم .
موقع خداحافظی گفت :
«دلم رو لرزوندی اما ایمانم رو نمیتونی بلرزونی»
بعد از#شهادتش شبی که در#معراج بود، ازش خواستم برای لرزوندن دلش منو ببخشه و حلالم کنه
همسرم همیشه پاییز رو دوست داشت و بهترین اتفاقات زندگی اش در#پاییز رقم خورد.#کربلا رفتن #عقد #ازدواجش #شهادت.
صبحی که میرفتن. گفتم کاش شکمش درد بگیره، پاش درد بگیره نره.
دوباره ته دلم می گفتم نه، بخدا راضی نیستم درد بکشه
💑#دوست_دارم و #عاشقتم💑 رو راحت بیان میکردن.
قبل رفتن گفتن : فرزانه من پشت تلفن نمیتونم جلوی دوستام بگم
💖#دوستت_دارم💖 چیکار کنم؟
گفتم : تو بگو یادت باشه،من یادم می افته.
موقع پایین رفتن از پله ها می گفت : یادت باشه، یادت باشه.
منم میگفتم : یادم هست،یادم هست .
دست زدم دیدم خیلی سرد بود. وقتی دستاش سرد بود
میگفت : فرزانه با دستات گرمش کن.
تو اون ۱۵ دقیقه نمی دونستم چی بگم. فقط بغلش می کردم می گفتم:
💖#خیلی_دوستت_دارم_عزیزم💖#خیلی_دوستت_دارم💖
همه لحظات حسش میکنم.خاکُ می بوسیدم ومی ریختم روش.
می گفتم تا ابد همسر منو ببوس.
گفتم: تو چقدر از من خوشبخت تری که میتونی تا قیامت همسر منو در آغوش بگیری.
کفشاشو می پوشم.حس می کنم پاهام به پاهاش می خوره
همیشه وقتی ماموریت🌹 گل 🌹 میخرید.
بهش گفتم عزیزم از این به بعد من باید برات🌹 گل 🌹 بیارم.
#شهادت پیام خوشیِ اما زجر آوره برای اونایی که میمونن.
در مدتی که به سوریه رفته بود، چند بار تماس گرفت.
آخرین بار بسیار خوشحال بود و از زیارت حرم حضرت زینب (س) تعریف میکرد.۱۲ ساعت بعد به شهادت رسید،آنطور که هم رزمانش تعریف میکنند.
خمپارهای به نزدیکی همسرم و چهار نفر از همرزمان برخورد می کند که شهید سیاهکالی از همه نزدیکتر بوده و پای راستش به شدت مجروح می شود، پای چپ نیز می شکند و سر و صورتش نیز آسیب می بیند.
در لحظات آخر چند ثانیه دستش را بر پیشانی قرار می دهد و نام امام زمان (عج) و سید الشهدا (ع) را می برد تا به شهادت می رسد.
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
🔸 #پاسدار رشید اسلام حمید سیاهکالی مرادی دومین شهید🌷 سرفراز مدافع حرم عقیله بنی هاشم از استان #قزوین می باشد.
🔹شهید حمید سیاهکالی مرادی به 📆تاریخ ۴ #اردیبهشت ماه ۱۳۶۸ در قزوین ولادت یافته اند. و در 5 آذر ماه سال 94 در راه دفاع از حرم #حضرت_زینب (س) در نبرد با تروریستهای تکفیری داعش در #سوریه به شهادت رسید🕊🌷
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#سالروز_ولادت
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei