📖 #خاطرات_شهدا 💖
💕 #همسرانه 💕
🌸 خیلی شلوغ بود 😇 و همیشہ در منزل شعر و آواز میخواند . یادم هست یڪبار ڪه میخواستم نماز بخوانم ، گفتم : « چقدر سر و صدا میڪنی ! ڪمی آرام باش ☺️ » چون شلوغ میڪرد و تمرڪز نداشتم .
🌸 با خنده گفت : « زهره ! روزی بیاد آنقدر خونہ ساڪت باشہ ڪه بگی ای ڪاش سروصداهای میثم بود » . 😔
✍ زهره نجفی همسر شهید مدافع حرم
#شهید_میثم_نجفی 🌷
🌺https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
💠خدایا
بی دلیـل و
با دلیل دوستت دارم💠
🔷دوست داشتن تـو
دل مےخواهد نـه دلیـل🔷
💙دل اگر گاهے کم آورد
با بـودنــت دلیلــم بـاش💙
☄تو کـه باشی، کافیسـت☄
کانال❤ خدایا عاشقم کن ❤
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
(قسمت ششم رمان شهید حججی)😊😍😍
دیده، نه دفاع مقدس را دیده و امروز هم جوان است، از انقلاب جدا کنند، مفاهیم غیر انقلابی و ضد انقلابی را به این نسل تفهـیم کننـد . بـراي ایـن کـار دارد
تلاش انجام میگیرد؛ سالها است دارد تلاش میشود.
علیرغم اینها، یک حرکت عظیم مردمی در بین همین جوانها هست؛ همین جوانهایی که نه جنگ را دیدند، نه دورهي دفاع مقـدس را، نـه آن غوغـاي
آن روزها را، نه امام را، نه انقلاب را؛ همینها آنچنان دلشان به سمت انقلاب مجذوب است که انسان واقعاً حیرت میکند. من بارها گفتهام امروز جوانهاي ما از
لحاظ گرایش به مفاهیم انقلابی، از لحاظ کمیت و کیفیت اگر بیشتر و بهتر از دورهي دفاع مقدس و دههي 60 نباشند، عقبتر نیستند. آن روز هم شـما خیـال
نکنید همهي جوانها میرفتند جبهه؛ نه، در دورهي جنگ هم یک عدهاي جبهه میرفتند و مجاهدت میکردند و خود را در معرض انواع و اقسـام مشـکلات قـرار
میدادند، یک عدهاي هم اینجا مشغول بیعاري و الواتی و کارهاي گوناگون بودند؛ یعنی خیلی از جوانها هم اینجوري بودند. همـه ي شـهداي مـا در دوره ي
هشت سال جنگ تحمیلی در حدود مثلاً سیصد هزار یا سیصدوخردهاي هزار است. خب، آنوقت چهل میلیون جمعیت ایران بود؛ در جمعیـت چهـل میلیـونی،
فرض کنید دو میلیون، سه میلیون، چهار میلیون جبهه رفتند، حدود سیصد هزار نفر هم به شهادت رسیدند. این در قبـال آن چهـل میلیـون جمعیـت ایـران چیـز
زیادي نبود؛ یعنی همان زمان هم اینجور نبود که همهي جوانها انقلابی باشند. امروز اگر شما نگاه کنید، [تعداد] جوانهـایی کـه گـرایش انقلابـی دارنـد، فهـم
انقلابی دارند، نسبت به مجموع جوانها به گمان من یا بیشتر از آن روز است یا لااقل بهقدر آن روز است. این، علیرغم دشمن است. خب، این باید یکجوري
اثبات میشد؛ این شهید شما این را اثبات کرد، این را نشان داد؛ یعنی خداي متعال این جوان را بزرگ کرد، عزیز کرد، نماد کرد، تا نشان بدهد که نسل جـوان
امروز اینجورياند. این [جوان] نه امام را دیده بود، نه دورهي جنگ را دیده بود، نه دورهي انقلاب را دیده بود، [اما] اینجور مخلصانه و صادقانه در پی جهاد
فیسبیلاالله حرکت میکند، تلاش میکند، التماس میکند، از خدا میخواهد، از امام رضا میخواهد، از پدرمادر میخواهد، براي اینکه این اجازه را بدهند و کمکش
کنند. این آیت الهی است، این آیت خدا است، این نشاندهندهي همین معجزهي انقلاب است و بحمداالله این معجزه در جریان است.
خدا را شکر کنید. به نظر من، در درجهي اول شما خانواده و در درجهي بعد مسئولین کشور و بعد هم همهي ملّت ایران مرهون مجاهدت این جـوان و
اشباه این جوان هستند؛ واقعاً همه مرهون این مجاهدتند. این مجاهدت همه را عزیز کرد؛ جمهوري اسلامی را عزیز کرد، کشور را عزیـز کـرد، ایـران را عزیـز
کرد، ملّت را عزیز کرد. رادیوهاي بیگانه البتّه نمیگویند، نمیخواهند، به رو نمیآورند، اما آن کسانی که تحلیلگر قضایا هستند میبینند و میفهمند که چه اتّفاقی
افتاد در کشور. این جمعیتی که در تهران براي تشییع ایشان جمع شدند و در این خیابانها راه افتادند، با کدام جمعیـت قابـل مقایسـه اسـت؟ کجـاي دنیـا چنـ ین
چیزي پیش میآید؟ در کشور خود ما چقدر اینجور چیزي پیش میآید؟ یا آن جمعیتی که در مشهد در آن صحن مطهر جمع شدند؛ یا آن جمعیت عظیم در
میدان امام اصفهان، که من عکسش را دیدم؛ یا در نجفآباد، که شنیدم آن میدان عظیم متروس از جمعیت [بوده]. خداي متعال این دلها را اینجـوري جـذب
میکند و میکشاند به اینجا؛ این دلها دست خدا است، این کار خدا است؛ شماها را عزیز کرد و این تسلّی است براي شما. مصـیبت، مصـیبت بزرگـی اسـت امـا
همین عزّتی که خداي متعال به او داد، به شما داد، به برکت او به کشور داد، براي شما، براي پدر، مادر و همسر وسیلهي افتخار است و وسـیله ي تسـلّی اسـت .
خدا را شکر کنید که خداي متعال یک چنین عزّتی را بهوسیلهي پسر شما و جوان شما یا همسر این خانم به کشور بخشیده.
[والسلام علیکم و رحمۀاالله و برکاته]
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
جوانان انقلابی
(قسمت ششم رمان شهید حججی)😊😍😍 دیده، نه دفاع مقدس را دیده و امروز هم جوان است، از انقلاب جدا کنند، مف
قسمت هفتم رمان شهید حججی💗💗💗
صحبتهاي پدر شهید محسن حججی در مورد فرزندش
خبر اسارت و شهادت محسن تمام دنیا را تکان داد و همه را وادار به عکسالعمل کرد. ما هم بهبهانه شهادت این مدافع حرم گفتوگویی داشتیم با پدر
شهید حججی تا از ناگفتههاي زندگی او بیشتر بدانیم.
تسنیم: از دوران کودکی شهید برایمان تعریف کنید؟
حججی: فرزند من از ابتدا در امور فرهنگی و تبلیغاتی بسیار فعال بود و من او را اینگونه تربیت نکرده بودم بلکه او تربیـت شـده اهـل بیـت (س) بـود و
شکر خدا همانگونه که خودش آرزو داشت تحویلش گرفتند و سبب سرافرازي ما شد.
تسنیم: خود شما هم ازجمله فعالان دوران دفاع مقدس بودید، برایمان از آن دوران تعریف کنید؟
حججی: ما هم در زمان خودمان بهاندازه توانی که داشتیم در جبهه حضور پیدا کردیم اما لیاقت شـهادت نداشـتیم شـاید خداونـد در تقـدیر مـا چنـین
روزي را نوشته بود و بابت آن هم خوشحال هستم.
تسنیم: از خاطره آخرین دیدار و وداع با پسرتان تعریف کنید؟
حججی: اخلاص محسن بسیار زیاد بود، آخرین باري که براي خداحافظی آمد با خواهران و مادرش این اخلاص بیشتر شده بود.
محسن حدود یک ساعت قبل از اعزام و حرکتش به دیدار ما آمد و دقایق آخر به ما اطلاع داد و لحظهاي که آمد به ما گفت: «من نذر کردم در مشـهد
که اگر شما رضایت دهید و شرایط رفتن به سوریه براي من فراهم شود پاي شما ببوسم». این صحبت فرزندم در آن لحظه قلب ما را به درد آورد و این خاطره
تا ابد در ذهن من زنده خواهد ماند.
تسنیم: از ازدواج و همراهی عروستان در این مسیر بگویید؟ ایشان راضی به رفتن آقا محسن بودند؟
حججی: محسن 25 سال سن داشت و 5 سال پیش ازدواج کرد. محسن با همسرش در یک مؤسسه فرهنگی با یکدیگر آشنا شدند و زمانی کـه ازدواج
کردند دقیقاً با هم یکی شده و پابهپاي هم تلاش میکردند و بهمعناي واقعی ازدواج کاملی بین این دو نفر سر گرفت.
مصداق این تعامل در زندگی مشترك هم به شهادت رسیدن فرزند من و ادامه راهش توسط عروسمان است که جاي تشکر دارد چون همیشه همراه پسر
ما تلاش میکرد.
تسنیم: یک سري پیام و صدا هم در فضاي مجازي منتشر شد که این مطالب را تصدیق میکرد و همچنـین ارادت ویـژه شـهید
حججی به امام خمینی(ره) را نشان میداد، دراینباره توضیح میدهید؟
حججی: ایشان مقلد رهبر کبیر انقلاب بودند و در تمامی زمینهها آقا را قبول داشتند و حتی زمانی که در امور فرهنگی شرکت میکردند هم بـه شـدت
روي این مسئله توصیه و تأکید داشتند.
تسنیم: نحوه شهادت فرزند شما شباهت زیادي به صحنه کربلا و شهادت امام حسین(ع) دارد و دیدن این صـحنه و توصـیف آن
قطعاً براي شما بسیار سخت است، بهنظرتان این شباهت در شهادت چه پیامی را منتقل میکند؟
حججی: در حقیقت من اصلاً طاقت دیدن عکسها و فیلمهایی را که لحظه اسارت و شهادت فرزندم نشان میداد نداشتم اما وصف آن را شنیدم.
کسی که از ابتداي زندگی با مکتب عاشورا بزرگ شود در تمام طول زندگی کوتاه یا بلند خودش از امام حسین(ع) و اهل بیت(س) دم بزنـد در همـان
مسیر قدم برمیدارد و آخر سر هم با همان مکتب محشور خواهد شد.
پسر من همانطور که در خاطراتش به آن اشاره کرده بود و همچنین وصیتی که اکنون براي فرزندش باقی گذاشته هدف خود را رسیدن به ایـن مکتـب
بیان کرده و تأکید کرده که آرزویش این است به این شکل به شهادت برسد.
زمانی که محسن از طرف اهل بیت(س) طلبیده شد همان صحنه را براي شهادت او مجسم کردند تا پیامی باشد براي کل جهانیان که میتوان عاشـورا را
در هر زمانی دید منتها باید دین و بینش در بیننده وجود داشته باشد تا بتواند آن را درك کند.
تسنیم: تصاویري که از لحظه اسارت پسر شما در فضاي مجازي منتشر شده بهخاطر نگاه باصلابت و اقتداري که ایشان دارند براي
جوانان امروزي بسیار غرورآفرین است، احساس شما نسبت به این تصویر چیست؟
حججی: همین که فرزند من درحال اسارت با وجود اینکه مجروح بود ارزشی براي داعش قائل نبود، باعث افتخار و سربلندي ماست.
داعش براي ما عددي نیست بلکه تفاله ایادي استکبار و وهابیت است و آنها باید این پیام را بگیرند که قادر نیستند با بسیجیهاي مسلمان رودررو شده و
مقابله کنند.
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ وقتی از رئیس دانشگاه...سوال شد چرا به روحانی رای دادید
پاسخ دادن؛
"چون نمی خواستیم دست دولت در جیب مردم برود"
پ ن: ایشون با تحصیلات عالیه، جاهل بود یا خائن؟!!!
یکی الان روشن کنه دست دولت کجاست؟!
#انفعال_آفت_عزت_ایران_اسلامی #همه_باهم_عزت_ایران_اسلامی
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
زنان رجعت کننده در زمان ظهور
🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤⛅️🌤🌤🌤
افتخار رجعت به هنگام ظهور امام زمان ( علیه السلام) نصیب عده ای از زنان مؤمنه و فداکار خواهد شد .
«صیانه ماشطه » در زمان حضرت موسی ( علیه السلام) می زیسته است . او همسر حزقیل پسر عموی فرعون و آرایشگر دختر فرعون بوده است که ایمان خود به حضرت موسی ( علیه السلام) را پنهان می کردند . وقتی فرعون از ایمان او آگاه شد او و فرزندانش را در تنور سوزاند . خداوند در اثر صبر و فداکاری آن زن، او را در دولت مهدی زنده می گرداند تا هم به آن حضرت خدمت نماید و هم انتقام خویش را بازستاند .
«زبیده » ، همسر هارون الرشید و از شیعیان بود . هنگامی که هارون از عقیده او آگاه گشت سوگند یاد کرد او را طلاق دهد، و او صد کنیز داشت که همگی حافظ قرآن بودند . او خدمات بسیار زیادی برای شیعه انجام داد .
«سمیه مادر عمار یاسر» ، هفتمین نفری بود که به اسلام گروید، و شکنجه های فراوانی را تحمل کرد . پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره خاندان یاسر فرمود: ای خاندان یاسر صبر کنید که وعدگاه شما بهشت است . او اولین زن شهید در اسلام است .
«ام ایمن » ، از زنان پرهیزگار و خدمتگزار پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود . او در کنار زنان مجاهد در جبهه جنگ به مداوای مجروحان می پرداخت و در ماجرای فدک، حضرت زهرا ( علیه السلام) او را به عنوان شاهد معرفی کرد .
«حبابه والبیه » ، از زنان والامقامی است که دوره زندگی هشت امام معصوم را درک نموده است . در دو نوبت به وسیله امام زین العابدین و امام رضا ( علیه السلام) جوانی به او بازگشت، و اوست که هشت امام معصوم ( علیه السلام) بر سنگی که به همراه داشت، با خاتم خود، نقش بستند
بانوان دیگر نیز همه جزو مجاهدان راه خدا بودند . ایشان دل سوختگانی بودند که با رشادت های فراوان، ثابت کردند که می توانند گوشه ای از بار سنگین حکومت جهانی مهدی (عج) را بر دوش گیرند . آنان، به آن درجه از اخلاص و ایمان رسیده اند که افتخار رجعت و یاریگری امام عصر (عج) را پیدا کرده اند و این افتخاری است بس بزرگ .
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
🔺 سارقان بیهوش کننده مسافران اتوبوسها دستگیر شدند
🗣فرمانده انتظامی مشهد:
🔸سارقانی که در استانهای مختلف کشور با بیهوش کردن مسافران اتوبوسهای بین شهری اقدام به سرقت می کردند در مشهد شناسایی و دستگیر شدند.
🔸سارقان با سوار شدن در اتوبوسهای بین شهری به عنوان مسافر، پس از شناسایی طعمه های خود به آنها نوشیدنیهای پلمب شده را تعارف کرده و می خوراندند که قرصهای خواب آور و مواد بیهوشی به آن اضافه شده بود. دزدان پس از بیهوشی مسافران پولهای نقد و اشیاء باارزش آنها را سرقت می کردند و در میانه راه از اتوبوس پیاده می شدند.
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️هشدار⛔️
🔞تصاویر به شدت وحشتناک و دردناک است ، بانوان، زیر 18 ساله ها و افرادی بیماری قلبی دارید نبینید🔞
⭕️ تصاویر جدیدِ منتشر شده از شکنجه اسرای ایرانی در زندانهای مخوف حزب بعث عراق به دست سگهای نجس مسعود و مریم رجوی
🔻حالا اروپا که مدعی حقوق بشر است بهشت این سگهای نجس شده و انواع و اقسام هزینهها را برای این فرقه کثیف خرج میکنند تا جمهوری اسلامی را سرنگون کنند.عدهای بیشرف هم سال گذشته برای دو تا رای بیشتر جای جلاد و شهید رو عوض کردند
⚠️آقای مسئولی که دغدغه حل مشکلات مردم رو نداری برای تو واجبه این فیلم رو هر روز صبح ببینی تا یادت بمونه این انقلاب چطوری به دست تو رسیده..
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
🔴شکنجه پاسداران و بسیجیان و ارتشیان ایران در اسارت حزب بعث صدام
📣آهای مسئولان به گوش باشید
بیدار باشید
هوشیار باشید
آهای کسانیکه میگید ایثارگران سهمیه دارند
آهای نمایندگانی که قانون جامع ایثارگران رابا تبصره وماده چندین بار تصویب میکنید و رد میکنید
آهای کسانیکه دنبال بی حجابی وولنگاری هستید
این فیلم راحتما تا آخر ببینید ؟؟؟
ببینید چگونه برادران شما شکنجه می شوند
ببینید چگونه لب آنهارا می بُرند
ببینید چگونه استخوانهایشان شکسته می شود
جلوی خاوری ها رابگیرید
جلوی سلطانها رابگیرید..
آقا زاده ها ببینید چگونه پدرانتان آقا شدند تا شما بشید آقا زاده
آیا رنجی که آزادگان و رزمندگان کشیدن را تا بحال دیده اید؟
ای اختلاسگران، و ای حاجی گرینفها، ببینیم و بر خود نهیب کشیم که این انقلاب با آبیاری خون چه دسته گلانی به اینجا رسیده..
خدایا ما را شرمنده دوستان شهیدمان نکن
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
شرمنده ی قلب مهربون تک تک اعضا بابت گذاشتن همچین پستی😔😔😔
اما باید این مطالب ترویج داده شود😭😭😭
تا همهههههههه بدانند چه گلها تقدیم شدند در راه انقلاب😔😔😔😭😭😭❤️
4_5985502900862844934.mp3
7.27M
بابایی کجایی دورت بگردم؟؟!
تقدیم به فرزندان شهدا جاوید الاثر
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
#سالروزشهادت
☘🕊☘🕊☘
شهید مدافع حرم #محمد_کامران 🌷
تاریخ ولادت : ۱۳۶۹/۲/۹
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
محل شهادت: سوریه،حلب
راوی همسر محترم شهید🌺
محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم❤️.
ایران باشم یا خارج،
هرجا باشم عاشقتم...»
میگفت همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمیدهد و از طرفی قدمهایش برکت زندگی است.»
در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که میگفت «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتنهایم را حساب میکنم و از اضافه کاریهایم کم میکنم که حقی از بیتالمال به گردنم نماند.»
محمد خیلی خوش اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی در معراج شهدا برای آخرینبار او را دیدم همان لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت. خدا را شکر میکنم که محمد من هم شهید شد. چون او شهادت را دوست داشت.
خیلی شهادت را دوست داشت...
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
اینجا ایران است به افق فاطميه نزدیک میشویم. .
بو کن
بوی بغض
بوی پیراهن مـشـکے
بوی فریاد يا فاطمه...
کم کم شـمارش روز ها بـه اتمام می رسد. .
دیگر نزدیک است
فریاد بزنیم:
اى واى مادرم....
ميخ ...
در ...
آتش ...
چادر خاکى ...
دسته بسته اميرالمؤمنين ...
💥اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج💥
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
(قسمت هشتم رمان شهید حججی)😍😍😍😀🤗
تسنیم: درحال حاضر داعش با بدترین شیوهها قصد تخریب افکار عمومی بهویژه قشر جوان جوامع را دارد، نظر شما درباره این
مسئله چیست؟
حججی: داعش قصد ایجاد جنگ روانی بین مردم را دارد اما خبر ندارد این قبیل امور بین مسلمانان هیچ تـأثیري نـدارد چـون زمـانی کـه یـک نفـر بـا
فرهنگ عاشورا آشنا شود درك چنین اتفاقاتی براي او طبیعی است.
تسنیم: اوضاع و احوال مادر شهید حججی این روزها چگونه است؟
حججی: خدا را شکر مادرشان صبوري کرده و با شهادت فرزندمان کنار آمده است.
تسنیم: با توجه به اینکه ایام محرم نزدیک است و ارادت ویژهاي که آقا محسن به امام حسین(ع) داشتند، اگر امروز فرزند شـما
در این دنیا بودند چه پیامی براي ما جوانان داشتند؟
حججی: قطعاً پسرم مانند همیشه که روي این مسئله تأکید داشت این بار هم میگفت «مکتب امام حسین(ع) و قیام عاشورا را فرامـوش نکنیـد، از ایـن
وقایع و حضور اشخاص مختلف مثل امام حسین(ع)، حضرت علی اکبر(ع) و غیره در این حادثه تاریخی درس بگیرید و آن را به خاطر بسپارید».
تسنیم: یکی از بهترین خاطراتی را که با شهید داشتید تعریف کنید؟
حججی: آخرین باري که ما به مشهد رفتیم ایشان از خیلی قبلتر اصرار داشت به سوریه برود و ما مخالفت میکردیم چون قـبلاً یـک بـار رفتـه بـود و
اکنون بچه کوچک داشت و امور شخصی او بود و ما میگفتیم «چند روزي صبر کن حداقل کار ساخت خانه تمام شود».
ماه رمضان بود که محسن ما را به سفر مشهد برد و شبهاي قدر را با یکدیگر در صحن و حرم امام رضا(ع) تا صبح سر کردیم و زمانی که احیا تمام شد
و ما رفتیم بهسمت هتل تا صبحانه بخوریم محسن رفت کنار ضریح و از آنجا به ما زنگ میزد و التماس دعـا داشـت و مـی گفـت : «تـو رو خـدا دعـا کنـین و
رضایت بدین من برم سوریه»، که در آخر هم به خواسته خودش رسید.
تسنیم: شنیدیم ایشان براي رفتن به سوریه پیگیريهاي زیادي انجام دادند، درست است؟
حججی: بله، ایشان چون قبلاً هم یک مرتبه اعزام شده بود زمانی که هم که برگشت فقط جسمش اینجا بود و روحش در جاي دیگري سـیر مـی کـرد
چون ما هرچه میگفتیم اصلاً متوجه نمیشد و معلوم بود فکر و روحش جاي دیگري است.
تسنیم: اگر روزي فرزند شهید حججی از شما درباره پدرش پرسید درباره آن شهید چه میگویید؟
حججی: محسن براي پسرش یک وصیتنامه جدا نوشته و اگر خودش این وصیتنامه را ببیند همه چیز را خواهد فهمید اما اگر من بخواهم فقط یـک
1 جمله به او بگویم این است که «پدرت رفت تا شام غریبان دیگري تکرار نشود».
صحبتهاي مادر شهید محسن حججی در مورد فرزندش
بدون شک نیازي نیست که محسن حججی را معرفی کنیم. دیگر همه ایرانیان این شهید بیسر را میشناسند. وقتی پـا بـه دیـار ایـن شـهید (نجـف آبـاد )
میگذارید احساس استواري و صلابتش را بیشتر احساس میکنید. تمام شهر پر است از بنرها و عکسهاي شهید حججی. هر شـب مسـیر مرکـز شـهر تـا خانـه
پدرياش را پیاده طی میکنم. مسیر خانه را میدانم اما از مغازهداري میپرسم «ببخشید خانه شهید حججی کجاست؟» با دست نشان میدهد مستقیم برو. تمـام
اهالی، کسبه و راننده تاکسیها عکسش را بر درودیوار مغازهها و ماشینها چسباندهاند. راننده تاکسی میگوید: «خوشا به سعادت این پدر و مادر. فرزندشان سر
سفره اباعبدا... نشسته است. کسی نمیداند کی و کجا و چگونه میمیرد اما این نوع شهادت نصیب هر کسی نمیشود. خوش بـه سـعادتش سـرکوچه خیمـه اي
برپا کردهاند. مادر با خوشرویی پذیراي ما میشود. زنان دستهدسته به دیدنش میآیند، برخی عکس شهیدان خود را به همراه دارنـد . عکـس هـا را مـی گذارنـد
کنار عکس شهید محسن حججی. مادر با تسلط کامل در میان جمع به سوالاتم جواب میدهد. هر چند لحظه یکبار به در نگاه مـی کنـد . او منتظـر اسـت شـاید
پیکر فرزندش را بیاورند.»
مصاحبه با مادر شهید را نقل مینماییم.
خیلی جوان به نظر میرسید. شهید فرزند چندم شماست و متولد چه سالی است؟
محسن بیستویک تیر 1370 به دنیا آمد، آن زمان من 25 سال داشتم. من پنج فرزند دارم و محسن فرزند سوم من است. 16 سالم بود که ازدواج کردم و
زود هم بچهدار شدم. دو پسر و سه دختر دارم. محسن پسر دوم من است.
- خبرگزاري تسنیم، 22 مرداد 1396 .1
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
جوانان انقلابی
(قسمت هشتم رمان شهید حججی)😍😍😍😀🤗 تسنیم: درحال حاضر داعش با بدترین شیوهها قصد تخریب افکار عمومی بهویژه
(ادامه)💜💙💛💚💔
چقدر بچههایتان را تشویق میکردید که در راه اسلام و مبارزه با دشمن پیشرو باشند؟
ما خانوادهاي مذهبی هستیم. عموهاي شوهرم روحانی هستند. ما خیلی به مبارزه در راه اسلام اعتقاد داشتیم. محسن هم از بچگی خیلی به امام حسـین (ع)
علاقه داشت. در همه مجالس مذهبی او را با خود میبردم. شبهاي جمعه پدربزرگش مراسم داشت. همیشه در آن مجالس حضور داشتیم.
زمانی که هفت سالش بود زیارتنامه عاشورا را یاد گرفته بود و از حفظ آن را میخواند.
چون او را به مراسم مذهبی میبردم، علاقه زیادي به امام حسین(ع) و ائمه داشت.
پدرش هم قبل از ازدواج ما و در دوره عقد همیشه جبهه بود. من هم همیشه بچههایم را تشـویق مـی کـردم و برایشـان از خـاطرات جبهـه رفـتن پدرشـان
میگفتم.
به آنها میگفتم پدرتان چند سال در جبهههاي جنگ بود شما هم اگر جنگی پیش آمد میتوانید بروید و من مانعتان نمیشوم.
از حرفهایتان متوجه شدم که فرزندتان استعداد خوبی در یادگیري داشتند، در دوران مدرسه چقدر علاقه به درس داشت؟
درسش خوب بود اما علاقه شدیدي به قرآن و درس دینی داشت. اغلب بچـه هـاي مدرسـه شـان صـداي خـوبی داشـتند و در مراسـم صـبحگاه شـرکت
میکردند اما محسن همیشه جلوتر از همه اعلام آمادگی میکرد که قرآن و دعا را بخواند.
کتاب خواندن را خیلی دوست داشت مخصوصا به کتابهاي مذهبی علاقه شدیدي داشت. زمانی که هشت سالش بود به کانون مقداد مـی رفـت . آنجـا
گروه سرود تشکیل دادند و قرآن میخواندند و فعالیتهاي هنري و مذهبی زیادي انجام میدادند.
نجفآباد شهري مذهبی است و از دوره جنگ تحمیلی تاکنون شهداي زیادي از این شهر نامشان به یادگار مانده است. سردار
احمد کاظمی، شهیدان حجتی و... حتما فرزند شما در مقطعهـاي مختلـف تحـت تـاثیر ایـن افـراد بـوده اسـت، مخصوصـا در دوه
نوجوانیاش که دیگر خبري از جنگ نبود.
بله، علاوهبر خانوادهاش، محیطی که در آن زندگی میکرد هم بر روحیاتش تاثیر داشت. او عاشق سردار قاسم سلیمانی بود. حتی تا روز آخر که داشت
میرفت باز تکرار میکرد که من چه زمانی میتوانم سردار را ببینم.
بعد ازخدمت سربازي اشتیاقش براي حضور داوطلبانه در سپاه بیشتر شد و رفت ثبتنام کرد و قبولش کردند. البته شرایطش را داشت و با توجـه بـه ایـن
مساله همان روز اول در سپاه پذیرفته شد.
جزء افراد لشکر هشت زرهی شد. بچههاي زیادي از این لشکر تاکنون شهید شدهاند. بچه من دهمین شهید این لشکر است.
البته من شنیدهام پسر شما قبل از اینکه به این لشکر بپیوندد در موسسـات فرهنگـی زیـادي فعالیـت داشـته و همیشـه دوسـتان و
نزدیکانش را به کتابخوانی دعوت میکرد؟
بله، مخصوصا در موسسه شهید کاظمی خیلی حضور فعالی داشت. با دوستانش کتابهاي قدیمیتر، کتاب شهر را تحویل مـی گرفتنـد و مـی فروختنـد و
پولش را براي مناطق محروم میفرستادند. از این دست فعالیت زیاد انجام میداد. محسن هیچ وقت براي کمک بـه مـردم محـروم چیـزي دریـغ نداشـت بلکـه
برایشان بیتابی هم میکرد.
خانوادهها در نجفآباد بسیار قانونمند به ازدواج سنتی هستند. زمانی که پسرتان در آستانه ازدواج بود شما بهعنوان مـادرش در
انتخاب همسر چه قدر نقش داشتید؟
در کتاب شهر نمایشگاهی راهاندخته بودند تا کتابها را براي کمک به مردم مناطق محروم بفروشند. همانجا با همسرش که او هم در همـین راه فعالیـت
میکرد آشنا میشود. یک روز به من گفت باید بروي خواستگاري. من هم چون میدانستم محسن کسی را انتخاب میکند که با خودش همفکر و هـم عقیـده
است، حرفش را گوش کردم و برایش به خواستگاري رفتم.
10 روز است که من در این شهر هستم و در این 10 روز چهار شهید مدافع حرم آوردهاند پس میتوانیم نتیجه بگیریم کسی که
به سوریه میرود تصمیم خودش را براي شهادت در راه حق گرفته است. وقتی پسرتان میخواست به سوریه برود شـما چـه حـال و
هوایی داشتید؟
سري اول که یک سال پیش رفت، به من نگفت. من هم موافق نبودم.
سري آخر که میخواست برود ما را برد مشهد، آنجا از ما رضایت گرفت وگفت مامان دعا کن من بروم سوریه شهید شوم.
دعا کن یکبار دیگر قسمت شود و من بروم و شهید شوم. نمیدانم چرا شهادت نصیبم نمیشود، نارنجک بغلم میافتد منفجر نمیشـود، گلولـه از بـیخ
گوشم رد میشود ولی به من نمیخورد. مامان برایم دعا کن.
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
جوانان انقلابی
قسمت هفتم رمان شهید حججی💗💗💗 صحبتهاي پدر شهید محسن حججی در مورد فرزندش خبر اسارت و شهادت محسن تمام
قسمت هفتم رمان شهید حججی☝️☝️
جوانان انقلابی
⛔️هشدار⛔️ 🔞تصاویر به شدت وحشتناک و دردناک است ، بانوان، زیر 18 ساله ها و افرادی بیماری قلبی دارید نب
تا می توانید در ترویج این فیلم مشارکت داشته باشید تا عالم بداند که به سادگی انقلاب به ۴۰ سالگی نرسیده است ۴۰ سال آمریکا و کشور های صعودی را به چالش کشیده است ۴۰ سال داغ برادرانمان را باصبوری سپری کردیم...حال باید مردم بدانند چه گلهایی پرپر شدند..
جگر شیر نداری سفر عشق مرو...
❄️شهیدی که دردمای ۸ درجه زیر صفر ۴۰۰ متر را برای شناسایی سینه خیز رفت...
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
🌼🌼🌼
من گلوله خوردم
شهید مدافع حرم
#جاوید_الاثر #علی_آقاعبداللهی
🌷شهید علی آقا عبدالهی 19 آذرماه 94 به سوریه اعزام می شود و چون تخصص مخابرات داشت، قرار می شود در همین واحد خدمت کند. اما روح بی قرارش باعث می شود با اصرار از مسئولان تقاضای اعزام به مناطق عملیاتی را بکند.
پدر شهید می گوید: گویا علی برای اعزام به منطقه عملیاتی موافقت سردار #قاسم_سلیمانی یا سردار اصلانی را جلب می کند. یکی از همرزمانش تعریف می کرد یک روز ما به محل صعب العبوری رسیده بودیم که دیدیم جوانی با لباس نظامی و اسلحه آنجا ایستاده است.
از دیدنش تعجب کردیم. آنجا منطقه ای صعب العبور بود و مشخص بود که ایشان مصافت زیادی را پیاده آمده است. هویتش را پرسیدیم که گفت علی آقا عبداللهی است و موافقت سردار را برای کار عملیاتی گرفته است.
اصرار داشت همراه ما بیاید و هرچقدر سعی کردیم مانعش شویم قبول نکرد و عاقبت با ما آمد. چند روز در منطقه عملیاتی بود که بعد قرار شد با شهید #سعید_انصاری و یک رزمنده دیگر به نام آقای مجدم به خالدیه خان طومان بروند.
اما طی راه به کمین تروریست ها می افتند و انصاری به شهادت می رسد.
بعد از نماز مغرب و عشاء هوا تاریک می شود و گویا نیروهای سوری همراه شان هم فرار می کنند. در این هنگام علی قصد می کند جلوتر برود. آقای مجدم می گوید ما که مهماتی نداریم. علی می گوید من دو نارنجک و پنج فشنگ دارم.
چون در تاریکی مشخص نبود چه کسانی مقابل شان هستند، می گویند "لبیک یا زینب" که تروریست ها هم فریب می زنند و می گویند لبیک یا زینب، این دو به خیال اینکه نیروهای خودی هستند جلوتر می روند که در محاصره آنها می افتند. مجدم می تواند از محاصره فرار کند. اما علی می ماند و بعد از آن کسی او را نمی بیند.
آخرین حرفی که از طریق بی سیم زده بود این جمله است: من گلوله خوردم.
از آن لحظه دیگر کسی از علی خبری ندارد. بچه های سپاه شهادتش را تایید کرده اند.
اما من هنوز چشم انتظار آمدنش هستم. گمگشته خالدیه عاقبت باز می گردد.
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
#سخنان_ناب
🌸🍃🌸🍃👇
من راه مولايم حسين(علیه السلام) را رفتم ؛ هر فرد آزادهاي راه امام حسين(علیه السلام) را بايد برود ، و هر زن آزادهاي راه زينب را.
#شهید_حسين_اكبري
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei