‹ مـیثـٰاق ›
دارد این نوکر ِتو ، میرود از دست حسین
کربلا چارۀ درد است ، بیا کاری کن .
‹ مـیثـٰاق ›
مادر ُپدرهامان همین که کم می آوردند
یک سفره موسی ابن جعفر نذر می کردند
‹ مـیثـٰاق ›
تو در بندی ولیکن اختیار دَهر را داری
به دست بستهات داده خدا ارض و سمارا هم