#کوله_بار_عشق
#پارت نوزدهم
💭حسن :
محمد یک پسر بزرگ داشت نه آنقدر بزرگ ولی حدود ۱۷ ساله می شد و به طرز عجیبی او را دوست داشت .
سن من هم چندان زیاد نبود تقریبا همین سن و سال بود کلا میشد ۱۵ سالم
سر عملیات خیبر بود
حاج حسین خرازی هم با ما در آن عملیات بود
من و حاج محمد رفتیم پشت تپه کمی که گذشت حاجی رو کرد به من و گفت : حسن جان شما اینجا بمون من باید برم جلوتر ، از اون زاویه خوب میشه دشمن رو نشونه گرفت
_نه حاجی منم میام
حاج محمد : نمیشه که تو اینجا باش منو پشیبانی کن ، منم الان بر می گردم
_آخه ح...
اجازه ی صحبت کردن به من نداد ، در آن وضعیت هم فرصتی نبود برای دلیل و برهان آوردن
حاج محمد : آخه نداره ، آر پی چی رو بدش به من
_بفرمائید
حاج محمد : با این یه آر پی چی کاری می کنم که اونایی که روبه روی ما هستن هر چند تا می خوان باشن ، هیچکدوم زنده نمی مونن ، حلالم کن
این را گفت و رفت با چشمانم قدم هایش را دنبال می کردم ، تقریبا ۵ متری با من فاصله داشت آر پی چی را بالا آورد و به سمت ماشینشان که در نزدیکی یکی از مین هایی بود که خودشان کار گذاشته بودند شلیک کرد ولی...
یک تیر ناغافل به گلویش بر خورد کرد ، لباسش غرق در خون می شد و باید کاری می کردم ، خواستم قدم بردارم که مرا نشانه کردند ، نمی توانستم حاجی را آنجا رها کنم ، او گردن من خیلی حق داشت ، صدای فریاد بچه ها را می شنیدم که صدایم میزند و اصرار به عقب برگشتنم داشتند
نه...
نمی شد رهایش کنم
نباید هم اینکار را می کردم
جلو تر رفتم
او هنوز زنده بود
ولی اگر رهایش کنم
خدا می داند چه می شود
روی زمین دراز کشیدم و سینه خیز به سویش میرفتم ، اشک هایم از روی گونه ام سر می خورد و خاک را گل می کرد
داشتم می رفتم ...
ولی ...
حس کردم دیگر توان ادامه ندارم ...
به کمرم تیر خورده بودم ...
سعی کردم بایستم ولی نشد ...
دیگر متوجه چیزی نشدم ...
وقتی چشمانم را باز کردم سربازی را بالا سرم دیدم
بی مقدمه و با اضطراب فراوان سراغ حاجی را از او گرفتم
_ حا...حاجی کجاست ؟... کوش ، من اینجا چیکار می کنم ، چرا منو آوردید بیمارستان ؟
سرباز :جناب شما تیر خوردید و بدنتون پر ترکش شده
استوار پناهی وارد اتاق شد : به به آقای حسینی ، خدا رو شکر به هوش اومدی
_استوار ، حاجی ؟
استوار : جای حاجی از من و شما بهتره
خوشحال شدم : کجان ؟
استوار : حاجی شهید شد سید
_ ش...شه..شهیددددد؟😭 من باید برم پیش حاجی ...
استوار : کجا کجا ؟ یه تیر خورده بود نزدیک ستون فقراتت عمل سختی داشتی تو بدنت هم پر شده از ترکش تا جایی که تونستن ترکش ها رو در آوردن ولی دوتاشون هنوز تو بدنته ، یادگاری این جنگ و این عملیاته ، جای این دو تا ترکش حساس بود و در آوردنشون ریسکش خیلی بالا بود ممکنه سرشون یکم اذیت بشی ولی بعد عادت می کنی ، الان هم بعد از دو روز به هوش اومدی ، اینا رو گفتم که بدونی حالت خیلی بد بوده ، امروز یا فردا هم باید بری مرخصی اجباری ، حالا حالا ها هم حق برگشتن نداری ، دستور فرماندس
استوار که حرف می زد ، من فقط در فکر حاج محمد بودم و اشک می ریختم خیلی گردنم حق داشت نباید اینطور می شد !
_میشه پیکر حاج محمد رو ببینم ؟
استوار : ...😔
_استوار ؟
استوار : اون منطقه فعلا دست دشمنه ، خودت رو هم با هزار جور سختی و نمایش برگردوندن عقب وگرنه اسیر می شدی ، خدا خیلی دوست داشته
زیر لب زمزمه کردم : کاش به جای من حاجی بر می گشت ، اون زن و بچه دارههههه😭😭😭
ادامه دارد ...
💔🌿•
♡•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی♡
#کوله_بار_عشق #پارت نوزدهم 💭حسن : محمد یک پسر بزرگ داشت نه آنقدر بزرگ ولی حدود ۱۷ ساله می شد و به
https://harfeto.timefriend.net/16587372799505
نظرات فرشته های خوشگلمون واسه رمان کوله بار عشق
♡•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی♡
https://harfeto.timefriend.net/16587372799505 نظرات فرشته های خوشگلمون واسه رمان کوله بار عشق
منتظر نظراتتون هستم اگه انتقادی دارید هم به روی چشم می پذیرم
پارت های بعدی رو هم حتما دنبال کنید
#استادپناهیان:
هرچهمیتوانیدبرایسیدالشھدا(ع)
خدمتیانجامدهیددریغنکنید.
هیچکاریبرایامامحسین(ع)بیاثرنمیماند.
هرکهمیخواهدکاریانجامدهدکهمطمئنباشد
ثمرۀکارشدرعالمجاودانهمیماند،
برای #امامحسین(ع) کار کند؛
ازبرقراریِروضۀهفتگیتاهرنوعکارِتبلیغیِدیگر.
نگوییمضرورتنداردودیگرانبه
قدرِکافیفعالهستند.
ازاینفیضعظمیبینصیبنمانید
عمر سعد خواست دل زینب اتیش بزنه
گفت اسبانرا زینکنید
اسب هایتازه نفسنعل جدید وصل کنید به پاهاشون اسب که تازه نفس باشه تند تند به زمینمیکوبه:(💔
اسب هارو سمتجسد سیدالشهدا و یاران اقا حرکت داد وای وای از محضر امام زمان معذرت میخوام دل اقا خونه ببخشید میگم💔
اسب ها روی جسد سیدالشهدا حرکت کردند وای وای جسد اقا و یاران شد
مثل گوشت چرخ کرده💔💔
تیکه تیکه
اقا دلت دلت خونه شرمنده
صبح فردا زمانی که اسرا حرکت کردند گفتاز روی جسد رد شید وقتی رسید به جسد اباعبدالله زینب افتاد وای وای سکینه هم افتاد از روی شتر گفت عمه اینجسد کیه؟💔
اصلا قابل تشخیص نبود جسد بابا🖤
وایلا
یعنی جدی جدی
دهه اول ۱۴۴۴ تموم شد!؟
حاجی ما هنوز تو مود میزنه قلبم
داره میاد دوباره باز بوی محرم گیریم:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم حمله دختر بی حجاب به عزادارن حسینی
15.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفیق شهید!
گاهی از آن بالا
نگاهی به ما اسیران دنیا کن.
دیدنی شده حال خسته ما
و چشمه های پر حسرتمان را
تا آسمان 🌷
⭕️ مردم کوفه ثابت کردند، آن کسی که به ندای مسلم پاسخ نمیدهد، به ندای امام حسین هم پاسخ نمیدهد..!
🔻 آن کسی هم که ولایت فقیه را یاری نمیکند، امام زمان را هم یاری نخواهد کرد..!!
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ•●•ـــــــــــ ـ ـ ـ ـ
#دࢪمحضࢪشہدا🥀