eitaa logo
♡•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی♡
2.1هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
151 فایل
˼ بِسۡـم‌ِرَب‌ِالْحُ‌ـسِی‍ـنۡ...˹🫀 هَمیـن‌چآدرےڪِہ‌برسَـرتُوسـت، دَر‌ڪَربلا،حتّـۍبا‌سَخـت‌گیرےهـٰاے یَزیـد‌،از‌سَـر‌زیـنَـبۜ‌نیوفـتـٰاد 🍃 ⩥ مدیر کانال: @Amamzmanaj ⩥ کانال تعرفه ها و رضایت: https://eitaa.com/Dokhtaran1 تولد کانال✨ : ۱۴۰۱/۱/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
دم افطاره مارو یادتون نره رفقا🌹❤️❤️ التماس دعا💜💗
دوستان به ادمین تبادلات نیاز داریم درصورت ادمین شدن به آیدی زیر پیام بدید 👇👇💜💜 @Rahimzadeh8
ناله کن ای دل به "عزای علی" گریه کن ای دیده برای علی.... پیش حسین و حسن و زیبنین خون چکد از "فرق همای علی" ... شهادت امام علی علیه السلام ♡ بر همه شیعیان جهان تسلیت باد🖤🏴
پل های پشت سرت را خراب نکن ! متعجب خواهی شد اگر بدانی بارها ناچار خواهی بود از همان رودخانه
نامـ شبــڪہ:یڪ نـامــ بـرنـامہ: مــردمـ دوسـت داشــتنے سـاعتـ:۱۷:۵۰ رمــضـان
نامـ شبــڪہ: سہ نـامــ بـرنـامہ:محفــل سـاعـت:۱۷:۴۰ رمــضـان
نامـ شبــڪہ: شبــڪہ۵ نـامــ بـرنـامہ:زنــدگے پس از زنــدگے سـاعـت:.۱۷:۳ رمــضـان
نامـ شبــڪہ:یڪ نـامــ بـرنـامہ: درسـهـــاے از قران سـاعـت: ۱۸:۵۰ رمــضـان
||...🪵🤎...|| روزهای آخر آخر آذرماه بود. با ابراهیم برگشتیم تهران. در عین خستگی خیلی خوشحال بود.🥲 می گفت: هیچ شهیدی یا مجروحی در منطقه دشمن نبود، هرچه بود آوردیم. بعد گفت: امشب چقدر چشم های منتظر را خوشحال کردیم، مادر هرکدام از این شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست.🔗🙂 من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خود دعا می کنی که گمنام باشی!؟🤨‼️ منتظر این سوال نبود. لحظه ای سکوت کرد و گفت: من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که گمنام شهید بشم! ولی باز جوابی که می خواستم نگفت. 🥺🚶🏽‍♂ راویان: علی صادقی، علی مقدم ||...🪵🤎...|| ||...🪵🤎...|| ||...🪵🤎...||
22.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧨قاری قرآن با شلوار کردی 🧨و لباس کاکرویی🤣🤣🤣 خدا به حال کافرشم نیاره البته اونا که قرآن نمیخونن😅😅
||...🖤🕋...|| از در مدرسه آمد تو. رفتم طرفش. دست دادم. پوستش زبر بود، مثل همیشه✨🌼. درس و بازی‌مان که تمام می‌شد، می‌فت پای مینی بوس کمک پدرش. همه کار می‌کرد؛ از پنچرگیری تا جاروکردن کف مینی بوس.  تک پسر بود، ولی لوس بارش نیاورده بودند. از همه‌مان پوست کلفت تر بود.🤚🏾🔗 ||...🖤🕋...|| ||...🖤🕋...||
||...🦋✈️...|| داشتم برای نماز ظهر وضو می گرفتم، دستی به شانه ام زد.✋🏾 سلام و علیک کردیم. نگاهی به آسمان کرد و گفت « علی ! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه. باید یه کاری بکنیم . »  گفتم «مثلا چی کار کنیم؟» گفت « دوتا کار ؛ اول خلوص،دوم سعی و تلاش .»🥲🔗 ||...🦋✈️...|| ||...🦋✈️...|| ||...🦋✈️...||