#دلبریبهسبکادبی
اگه باهم قهرید مثل
نزار قبانی بهش بگو:
"من کم نمیآورم، مگر زمانیکه
دلتنگت شوم."
با این جمله هم غرورتون روحفظ
کردید ؛هم هر چی ناراحتی بینتون
بوده برطرف میشه :)🌿🔗!
🤍#بھـٰاࢪ_عـٰاشقۍ🤍
#پارتچهارم
صورتم سرخ میشود احساس میکنم بدنم داغ شده سرم را پایین می اندازم
حدیث با خنده ادامه میدهد:
یعنی منم اگه چیزیم بشه تو دق میکنی؟
+معلومه خانم من سکته قلبی و مغزی رو باهممیزنم
باصدای زندایی همه سکوت میکنند
زندایی زهره:بسه زودباشید برید دیگه تا چیزیش نشده
مادرم دستم را با پارچه ای میبندد و بعد چادرم را روی سرم می گذارد.
از اینکه میخواهم با احسان بروم کمی ناراحتم اما ظاهرم را حفظ میکنم
سوار ماشین میشوم و روی صندلی جلوی ماشین می نشینم سرم را روی شیشه می گذارم و سعی میکنم حواس خودم را پرت کنم
تا درد دستم را فراموش کنم اما بی فایده است!
نفس عمیقی میکشم نفس هایم به شماره
می افتد
احساس سرگیجه باعث شده که نتوانم درست ببینم
در آخرین لحظه صدای احسان را می شنوم
+ریحانه خانم،ریحانه
چشمانم بسته میشود و دیگر متوجه چیزی نمیشوم
--
چشمانم را آهسته باز میکنم از ظاهر اتاق متوجه میشوم که بیمارستان هستم
میخواهم دستم را تکان بدهم که احساس درد میکنم
گنگ به دست باندپیچی شده ام خیره میشوم
صدای آشنایی باعث میشود سرم را برگردانم
با احسان مواجه میشوم
صدایم می لرزد اما سعی می کنم لرزشش را پنهان کنم.
_آقا احسان چه اتفاقی افتاد؟
سرش را پایین می اندازد
+توی ماشین که بودیم شما بیهوش شدین و منم رسوندمتون بیمارستان...
منتظر ادامه صحبتش میشوم
نویسنده: سرکارخانممرادی
#رمان
#بهارعاشقی
🤍 #بھـٰاࢪ_عـٰاشقۍ🤍
#پارتپنجم
+وقتی رسیدیم بیمارستان به دلیل اینکه دستتون خیلی خونریزی داشت دستتون رو بخیه زدند
_ساعت چنده؟
نگاهی به موبایلش می اندازد و پاسخ میدهد:تقریبا نه ونیم
_یعنی من یک ساعت و نیمه که بیهوشم؟؟
+البته سِرم ها و مسکن هم بی تاثیر نبوده..
آنقدر حواسم پرت بود که متوجه تیپ و لباس های احسان نشدم
مانند همیشه دکمه های پیراهنش را تا آخر بسته!
نگاهم را به صورتش میدوزم صورت گندمی اش شبیه دایی حسین و چشمان مشکی اش شبیه به زندایی زهره بود
موها و ریش های بلندش که جذابیت خاصی به او داده...
فوری نگاهم را به دستانم میدوزم تا متوجه نگاه من نشود که مبادا باعث سوءتفاهمی شوم
+ریحانه خانم
سرد پاسخ میدهم
_بله؟
+شما چرا همیشه از من فرار می کنید؟
به مِن و مِن افتاده ام نمی دانم چه جوابی به او بدهم که بیخیال شود
_خب کی گفته که من...از شما فرار میکنم
کمی مکث میکند و در جواب من می گوید:
کسی نگفته از رفتارهاتون مشخصه!
_مگه من چه رفتاری کردم؟
+اینکه همش جواب های سر بالا می دید یا توی بیشتر مهمونی ها حضور ندارید
_من درس دارم نمی تونم توی هر مهمونی حضور داشته باشم!
+وقتی من هستم درساتون شروع میشه؟
جوابی برای حرف هایش ندارم
_الان وقت این حرف ها نیست اقا احسان!!
سکوت میکند و خودش را با موبایلش مشغول میکند
پوفی میکنم از این همه سکوت خسته شده ام اما چاره ای هم نداشتم
بعد از مکث کوتاهی می پرسم:
_ببخشید من کی مرخص میشم؟
به سمت من بر می گردد
+از دکترتون پرسیدم گفت تا یکی دوساعت دیگه مرخص میشید
_ممنون
#رمان
#بهارعاشقی
نویسنده:سرکارخانممرادی
🤍#بھـٰاࢪ_عـٰاشقۍ🤍
#پارتششم
زیر لب خواهش میکنمی می گوید نمی دانم چرا انقدر ناراحت است من که کاری نکرده ام
احسان کارهای ترخیصم را انجام میدهد و به سمت ماشین می آید
در ماشین را باز میکند و روی صندلی می نشیند
ماشین را روشن میکند
هنوز هم خشم و ناراحتی در رفتارش به وضوح دیده میشود
ترجیح میدهم چیزی نگویم
از ماشین پیاده می شوم جلوی در خانه می ایستم تا احسان هم بیاید
بعد از اینکه ماشین اش را پارک میکند
به سمت در خانه می آید
زنگ آیفون را می فشارد
+کیه؟
قبل از اینکه حرفی بزنم
پاسخ میدهد
+ماییم عمه جون
دیگر از رفتارهایش کفری شده ام
در با صدای تیکی باز میشود
پشت سر احسان وارد میشوم
زندایی زهره و دایی حسین با دیدن ما لبخندی روی لبهایشان نقش می بندد
اما با دیدن اخم و قیافه ی درهم احسان لبخندشان را می خورند!
احسان از کنارم رد میشود و کنار دایی محمد می نشیند
مبینا با تعجب به احسان خیره شده!
مادرم به سمتم می آید و محکم درآغوشم میگیرد
ماهان با خنده می گوید:
زیارتت قبول ریحانه خانم.
با حرف ماهان لبخندی روی لبم جای میگیرد.
مبینا با بغض نگاهم میکند
_چیه چرا اینطوری نگام میکنی؟
اشک در چشمانش جمع میشود
+ریحانه اگه برای تو اتفاقی می افتاد من...
دایی محمدمیان حرف مبینا میپرد
+این حرفا چیه میگی دخترم حالا که الحمدالله سالم و سلامته
چشمانم را به نشانه تایید حرف های دایی محمدچند بار باز و بسته میکنم
مبینا اشک چشمانش را پاک میکند و دیگر حرفی نمی زند
خیلی خسته بودم به سمت اتاقم میروم که مادرم صدایم میزند
+ریحانه
_جانم؟
+کجا میری مادر شام آماده است
_من میرم یکم استراحت کنم فعلا شام دلم نمیخواد
حدیث دستم را میگیرد و آرام میفشارد
+مراقب خودت باش عروس خانم
سرم را پایین می اندازم
#رمان
#بهارعاشقی
نویسنده:سرکارخانممرادی
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
❌ با آرایش زیاد نمیتونی شوهرتو عاشق خودت کنی ...
🦋 ولی با پوست قشنگ و صاف میتونی
هرچی برا زیباییت لازم داری اینجاس :
@.ZibaSho
@.ZibaSho
هدایت شده از تب و تبلیغ صبور باشید❤️
❌ بـیا تُففف کن تو صورتممم 😵💫
اگهههه این سه تا کار
رو کردی و پوستت آینه نشد :
@.Poost_shaffaf
@.Poost_shaffaf
👆👆👆
انسان نمےتواند
غمهایش را ڪم ڪند
پس باید خودش را زیاد ڪند
و همین است ڪه رنجها
مےشوند زمینهساز...
#استادصفائےحائرے
~🕊
🌿#ڪݪام_شـھید💌
از خصوصیات وجودهای خلوت و خالی این است که همیشه حالت دیگربینی دارند و دیگران، بیش از خودشان برای آن ها تصمیم می گیرند.
📚کتاب انسان خلوت و خلوت انسان
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو خانوادهی منی حسین:))💔 .
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
میخوای پول با برکت از در و دیوار
خونت وارد زندگیت بشه 💸😱
دخترخالم ۷ روز این ذکرو تکرار کرد
امروز دستبند و گردنبند طلاشو خرید😒
ذکر مخصوص خرید طلا 💍
ذکر مخصوص خرید خونه 🏠
ذکر مخصوص خرید ماشین 🚗
هر خواسته داری بزن رو ذکرش و
۷ روز ۷ مرتبه تکرار کن تماممم✋🏻
هدایت شده از تب و تبلیغ صبور باشید❤️
🤫تکنیک قرآنی مخفی
برای خانه دار شدن
فقط با خواندن این آیــه
👌به مدت #هفت_روز به شیوه گفته شده بخواند ...به اذن خدا برآورده میشود
کافیه خانه ها رو لمس کنی 👇
🏚🏚🏚🏚🏚🏚🏚🏚
🏚🏚🏚🏚🏚🏚🏚🏚
باورم نمیشه خونه دار شدم😍👆
سرمنشاءهمهیِڪمالات
وارستـهشدننفسازتعلقاتاست!
وبدبختیهرانسانمتعلقبهمادیاٺاست!
#امام_خمينی
~🕊
🌿#ڪݪام_شـھید💌
از خصوصیات وجودهای خلوت و خالی این است که همیشه حالت دیگربینی دارند و دیگران، بیش از خودشان برای آن ها تصمیم می گیرند.
📚کتاب انسان خلوت و خلوت انسان
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو خانوادهی منی حسین:))💔 .
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
🍵 این ترکیب فوق سری
تو هفته اول #یهسایز شکمتو آب میکنه
🧃دستورشو اینجا گذاشتم ...
بزن رو شکلا طرز تهیهشو یادبگیر🤗👇
🥣🥣🥣🥣🥣🥣🥣
🥣🥣🥣🥣🥣🥣🥣
خانوما اصلا اینو استفاده نکنید
چون خیلی لاغرتون میکنه ...👇
❌ بین ۷ تا ۹ روز نتیجش رو میبینی ❌
هدایت شده از تب و تبلیغ صبور باشید❤️
🔮 بگو متولد چه ماهی هستی تا
بگم بهترین روش لاغری برای تو چیه؟ 👇🏻
فروردین اردیبهشت خرداد
تیر مرداد شهریور
مهر آبان آذر
دی بهمن اسفند
👆 دمش گرم خیلی جالب بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بنده من!
با من باش تا با تمام خدایی ام
باتو باشم
و بدان همه قدرت ها از ان من است..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روبهحرم ؛
روبهحسین ؛
حالمتوکربلاخوبهحسین 💔:) .
#سیدمحمدرضانوشهور
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
🛑🛑خیاطی با راحت ترین روش بدون محاسبات 😍
ما اولین بار درفضای مجازی با روشهای بدون فرمول بهترین روش الگوکشی رو یادتون میدیم.💃💃💃
گروه رفع اشکالم داریم😍
به راحتی و رایگان تو خونه خیاط خودت باش
کانال رایگانم داریم که هر روز یه مدل آموزش میدیم حتما عضو باش👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1459552283C012b557734
هدایت شده از تب و تبلیغ صبور باشید❤️
تنها کانالی که فوت و فن خیاطی رو بهت یاد میده همین کاناله
هم کانال رایگان دارن
و هم گروه رفع اشکال
اگر میخوای بدونی تو هر کانال چی بهت یاد میده اینجا عضو شو👇
دیگه هیچوقت لباس نمیخری حتی لباس زیر👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1755644319C531d863db2
دلتونکهگرفت . . .
تسبیحبرداریدواستغفارڪنید !
برایدلاییکهشکستید
قضاوتهاییکهکردید
برایهمهیگناههایِخواستهو
ناخواستهاستغفارڪنید💔🙂((:
دلتنگی یعنی روحت جایی باشه که
جسمت اونجا نیس
پس روح من همیشه پیش توعه حسینم!
بسماللهالرحمنالرحیم :)
یهسلامبدیمبهآقاجانمون♥️
‐ السلامعلیکیااباعبدالله🥺🤍>
روزيتونشهادتالهی . .
مـادَرمفاطـمهباشدپِدرمشـاهِنجَف
هَردوعـالمبهفدایِپدرومادرِمن..✨❤️
اگھیهروزخواستۍ
تعریفیبراۍشھیدپیداکنی،
بگوشھیدیعنیباران..
حُسْنِباراناینھکھ⇣
زمینیهولے
آسمانےشده،
وبهامدادِزمینمـےآید!(
.「#شهیدانھ♥️