💌 #کلامشہید
دنیا را همه میتوانند تصاحب کنند
اما آخرت را فقط با اعمال نیک
میتوان تصاحب کرد.
#شہیداحمدمشلب
【🎒❣️】
︰
ـ|ـطآلِـبجَـنتشُـدَمنَہمَحـضِنـٰازونِعمَتَـش
ـ|ـآرِزودآرمببینَـمآبمـۍنوشَـدحُـسِینシ..!
︰
#حــرم
‹🧡🌿›
••
اگر میخواهی...
یک روزی دورِ تابوتت بگردند
امروز باید دور #امام_زمان بگردی...
حاج حسین یکتا
••
🧡 ⃟🌿¦⇢ #شهیدانه ••
🌿 ⃟🧡¦⇢ #حیدریون••
ـ ـ ـ ـــــ𖧷ـــــ ـ ـ ـ
•🕊✨•
هر گلی بوی خودش را دارد اما در کرم. مثل آقایم حسن در بین این گلخانه نیست...🌱
#حسن_جانم💚
【❁📻】• ‹ #شاعرانه>
【❁📻】• ‹ #پروفایل>
【❁📻】• ‹ #حیدریون>
ـ ـ ـ ـــــ𖧷ـــــ ـ ـ ـ
❍°آقـٰابیـٰاجھـٰانَـمبۍتـو #الـف نَـدارَد؛•••♥️"
℘•آنقَـدربۍخیـٰالآمـدَنطَبیـبشـدیـم
ڪِهفَـرـٰاموشۍ
به؏ـمقلَحظـههـٰایمـٰانسِـرایَـتڪرد!
ـوَحـٰالامـٰامانـدهـایـمویـكدُنیـٰاـاضطـرار
پُشـتدرهـٰایۍبَستـه🔗ـ!
🔖⃟ 🌱
#اللهمعجللولیڪالفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری | #شهید_بابک_نوری
🔻خدایا...
گناهان مرا ببخش و تا وقتی که...
••🌱
در روز شھادت شھیدجھاد مغنیه، با شھید احمد مھنه نشستہ بودم، که شھید احمد مھنه گفت: امروز روزی هست که #جھاد الگو و نماد جوانان مقاومت شد، میشود روزی هم برسد که ما نیز الگو و نمادی برای جوانان مقاومت عراق شویم؟🥀
من خندیدم و به او گفتم : پدر جھاد ، مغنیه بوده ، پدر ما چه کسی هست؟
احمد مھنه خندید و گفت:
من هم پدرم مھنه هست😄
خداروشکر به آن چه که آرزویش را داشت ،رسید.✨
"خدا مرواریدی را در قلب های عاشقان دارد" به چه اندازه عاشقی بود که خدا این منزلت عظیم را به او بدهد و آن شھادت هست و الان خودش الگوی جوانان عراق شد ..
✍🏼راوی:علی الياسری (دوست شھيد)
#شهید_جهـاد_مغنیه
#شهید_احمــد_مهنـه
•
.
شھیدحسنباقـری:
اگرازدستکسـےناراحتهستید،
دورکعتنمازبخوانیدوبگویید؛
خدایا . . . !
اینبندهتوحواسشنبودمنازشگذشتم،
توهـمبگذر...:)💔
#سختـھمگـھنـھ/!
#امتحـانکنیمشایدخـوببود🚶🏿♂...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشبحال شهدا بنده شیطان نشدند :)
"♡ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡"
مُشکِل کآرِ های مْا اینً اَست کِه بَرایِ رِضایِ هَمهِ کار میکنیم
جُز خُدا•••
#شهید_ابراهیم_هادی
●━─ @d_fatmi_P_olavi ❥── ⇆
اربـٰابم…
مۍشودنیمہشبۍگوشہبینُالحرمین
منفقطاشکبریزم،تـوتمـٰاشـٰابکنۍシ!
#حسینجـٰانم
#ڪربلانرفتهها… ''💔''
اینبارنازِپنجرهفولادمیڪشــــم
باشدکهمِنَتینَھَد وڪربلادهد :)
💍مروارید در صدف
بیا اے خواهر از بهر عزت
🎀بشنو تو تابع قرآن وسنت
بیا سوے خدا اے خواهر من
🎀حجابت را رعایت ڪن ز عفت
اگر خواهے رضاے ڪردگارت
🎀همے بیرون بیا از لاڪ ذلت
نباشد شأن تو در بی حجابی
🎀تو را زیبد همے نور اطاعت
عمل بر امر دین سهل است وآسان
🎀بیا اے خواهرم سوے شریعت
خدا آسان ڪند بهر تو آئین
🎀اگر باشے تو از خواهان
🌸•°
چــادری هـــا
محــدود نیســتند
ابــــدا🚫
فقــط
محـــدوده اے دارنـــد
ڪہ هیچـــڪس را
بہ آن
اذن دخــول نیســـت⛔️
هیچـڪس✋
من حجاب را دوســت دارم♡
#چادری_باحیاء
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#قصهدلبری
#قسمت_سوم
کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه، دعای عرفه برگزار میشد.
دیدم فقط چند تا تکه موکت پهن کردن ب مسئول خواهران اعتراض کردم...
دانشگاه به این بزرگی فقط این چند تا تیکه موکت!!
در جواب حرفم گفت همیناهم پر نمیشه..
وقتی دیدم توجهی نمیکنه رفتم پیش آقای محمد خانی صداش زدم جواب نداد. چند بار داد زدم تا شنید سر به زیر اومد گفت «بفرمایید»
بدون مقدمه گفتم این موکتها کمه.
گفت قد همینشم نمیان
بهش توپیدم گفتم ما مکلف به وظیفه هستیم نه نتیجه
اونم با عصبانیت جواب داد این وقت روز دانشجو از کجا میاد؟!
بعد رفت دنبال کارش..
همین که دعا شروع شد روی همه موکتها کیپ تا کیپ نشستند، همشون افتادن به تکاپو که حالا از کجا موکت بیاریم
یه بار از کنار معراج شهدا یکی از جعبههای مهمات را آوردیم اتاق بسیج خواهران به جای قفسه کتابخانه ..
مقرر کرده بود برای جابجایی وسایل بسیج حتماً باید نامهنگاری شود همه کارها با مقررات و هماهنگی او بود
من که خودم رو قاطی این ضابطهها نمیکردم هر کاری به نظرم درست بود همونو انجام میدادم
#دختران_چادری
#رمان
#جهاد_تبیین
#گرا
@dokhpkjbbvdsryj
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#قصهدلبری
#قسمت_چهارم
جلسه داشتیم اومد اتاق بسیج خواهران ، با دیدن قفسه خشکش زد
چند دقیقه زبونش بند اومد و مدام به انگشت هاش ور میرفت مبهوت مونده بودیم
با دلخوری پرسید این اینجا چی کار می کنه؟!
همه بچهها سرشونو انداختن پایین ...
زیرچشمی بِه همه نگاه کردن دیدم کسی نطق نمیزنه سرمو گرفتم بالا و با جسارت گفتم گوشه معراج شهدا داشت خاک میخورد آوردیم اینجا برای کتابخونه...
با عصبانیت گفت من مسئول تدارکات رو توبیخ کردم و شما به این راحتی میگین کارش داشتیم؟!
حرف دلم رو گذاشتم کف دستش: گفتم مقصر شمایی که باید همه این کارا زیر نظر و تأیید شما انجام بشه! این که نشد کار..
لبخندی نشست روی لبش و سرش رو انداخت پایین با این یادآوری که زودتر جلسه رو شروع کنید بحث رو عوض کرد.
وسط دفتر بسیج جیغ کشیدم شانس آوردم کسی اون دور و بر نبود
ن که آدم جیغ جیغویی باشم. ناخودآگاه از ته دلم بیرون زد . بیشتر شبیه جوک و شوخی بود..
خانم قنبری که به زور جلوی خندش رو گرفته بود گفت: آقای محمدخانی من رو واسطه کرد تا ازت خواستگاری کنم برای اون...
#دختران_چادری
#رمان
#جهاد_تبیین
#گرا
@dokhpkjbbvdsryj