eitaa logo
دخترانه🌸
61 دنبال‌کننده
2هزار عکس
579 ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌رفقا✋🏻🦋 ‌داریم‌کم‌کم‌به‌غدیر‌نزدیک‌میشم🌿! بقول‌رفیقمون‌کم‌کم‌داره‌صدای‌: مَنْ‌کُنْتُ‌مَولاهُ‌فَهذا‌عَلِی‌مَولاهُ🖇 میپچه‌توگوش‌هامون🐚🎈! پس‌برای‌اینکه‌ثابت‌کنیم‌‌: علی‌امام‌من‌است‌ومنم‌غلام‌علی🌱.. ومبلغ‌غدیر‌باشیم‌‌کمترین‌کار‌عوض‌کردن پروفایل‌هامون و استوری کردن روزشمار 😍💚 اگه‌هستی‌رفیق‌اگه‌میخوای‌مبلغ‌غدیر‌باشی پروفایل‌‌خودتو،‌عوض‌کن‌✨! 🌿! 💛! ‍‎‌‌‎ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ دخترانه🌸 @dokhtaraane
بی هیچ استعاره بی هیچ قافیه ای چادر عجیب روی سرت عشق می کند...!💚 ‍‎‌‌‎ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 رابطه جالب آدم‌های مخلص با خدا در روز قیامت! ‍‎‌‌‎ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⏳ از وقتت درست استفاده کن 🕰 وجود تو همان شمارش روز های عمر توست، هر روزی که بگذرد قسمتی از وجود تو را با خود می‌برد. 📚 شرح غرر الحکم، ج ۳، ص ۷۷ 🚀 🎈 💌
امـــــام علی، امام تمـــــــــام شیعیانه بــــرای شیعیـــــانش بابایی مهربــــانه بابای مهربانم حرفاش تو یــــــــه کتابه بعد از کتاب قــــرآن بــــــالاترین کلامــــه اسم کتاب بابا شده نهــــــج البلاغــــــه ما هم اونو میخونیم با عشق و باعلاقه هر بچه ای که خوبه، دانـــــا و مــــهربونه حرفاشو گوش میکنه بی عذر و بی بهونه میشینه کنـــــار مامان یا که کنـــار بـــابـــا کتابــــــو که میخونن گوش میکنه به اونا 🎈 💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹 قسمت ۲۲۹ مجید باز پرسید: خسته ای؟ و اگر یک لحظه دیگر این طور با محبت نگاهم میکرد ، نمیتوانستم دردهای مانده بر دلم را پنهان کنم که آسید احمد رسید و خلوتمان را پر کرد. به احترامش از جا بلند شدم و جواب سلامش را دادم که مامان خدیجه و زینب سادات هم آمدند و به راه افتادیم. می دیدم مجید می خواهد از آسید احمد فاصله بگیرد و بیشتر با من قدم بردارد، بلکه از راز دلم با خبر شود و من نمیخواستم از بار رنجهایم، چیزی بر دلش بگذارم که از مامان خدیجه و زینب سادات جدا نمیشدم تا دوباره در حصار مهربانی اش گرفتار نشوم. حالا درد و سوزش تاولهای پایم هم بیشتر شده و به وضوح می لنگیدم که مامان خدیجه متوجه شد و پرسید: چی شده مادرجون؟ پات درد میکنه؟ لبخندی زدم و خواستم پاسخی بدهم که زینب سادات هم سؤال کرد: کفشت اذیتت میکنه؟ و من حوصله صحبت کردن هم نداشتم که با لحنی ساده پاسخ دادم: نه، خوبم! و سرم را پایین انداختم تا دیگر چیزی نپرسند و سعی میکردم قدمهایم را محکم و مستقیم بردارم تا خیالشان راحت شود. هر لحظه بر انبوه جمعیت در جاده افزوده میشد و به قدری مسیر شلوغ شده بود که حرکت به کندی انجام میشد و همین قدم زدن های آهسته، لنگیدن پایم را پنهان میکرد. هر چه به کربلا نزدیکتر میشدیم، شور و نوای نوحه های عزاداری که با صدای بلند از سمت موکبها پخش میشد، بیشتر شده و فضای پخش نذری گرمتر میشد و نه فقط عراقیها که هیئت هایی از ایران، افغانستان، لبنان و کویت هم موکبی بر پا کرده و هر کدام به تناسب سنت خود، از عزاداران اربعین پذیرایی میکردند. کار به جایی رسیده بود که موکب داران میهمان نواز عراقی، به میان جاده آمده و با حضور گرم و مهربان خود، مسیر زائران را می بستند، بلکه مفتخر به میزبانی از میهمانان امام حسین شوند و به هر زبانی التماسمان میکردند تا از طعام نذریشان نوش جان کنیم. چه هم همه ای در فضا افتاده بود که باد شدیدی گرفته و پرچمهای دو طرف جاده را به شدت تکان میداد. غرش غلطیدن پرچمها در دل باد، در نغمه نوحه های حسینی پیچیده و با زمزمه زائران یکی میشد و در آسمان بالا میرفت تا نشانمان دهد دیگر چیزی تا کربلا نمانده که بانگ اذان هم قد کشید و فرمان اقامه نماز داد. در بسیاری از موکبها، نماز به جماعت اقامه میشد و دیگر زائران برای رسیدن به کربلا سر از پا نمیشناختند که بی آنکه در خنکای خیمه ای معطل شوند، باز به راه می افتادند که بنا بود امشب سر بر تربت کربلا به زمین بگذاریم. حالا من هم همپای این همه شیعه شیدا، هوایی کربلا شده و برای دیدارش بیقراری میکردم که هرچند همچون شیعیان از جام عشق سید الشهدا سیراب نشده تنها لبی تَر کرده بودم، ولی به همین اندازه هم، به تب و تاب افتاده و به اشتیاق وصالش پر پر میزدم. حالا رمز زمزمه های عاشقانه مجید، قفل قلعه مقاومت شیعیانه اش و هر آنچه من از زبانش می شنیدم و در نگاهش میدیدم و حتی از حرارت نفسهایش احساس میکردم، در انتهای این مسیر، رخ در پرده کشیده و به ناز نشسته بود. هر چند دل من سنگینتر از همیشه، زیر خرواری از خاطرات تلخ خزیده و نفسش هم بالا نمی آمد، چه رسد به اینکه همچون این چشمان عاشق خاصه خرجی کرده و بی دریغ ببارد که از روزی که از عاقبت وحشتناک پدر و برادرم با خبر شده بودم، اشک چشمانم هم خشک شده و جز حس حسرت چیزی در نگاهم نبود. حالا می فهمیدم روزهایی که با همه مصیبتهایم بی پروا ضجه میزدم، روز خوشی ام بود که این روزها از خشکی چشمانم ، صحرای دلم تَرک خورده و سخت میسوخت. همه جا در فضا، میان پرچمها و روی لب مردم، نام زیبای حسین میتپید و دل تنگم را با خودش می بُرد و به حال خودم نبودم که تمام انگشتان پایم میسوزد و به شدت می لنگم که مجید به سمتم آمد و با لحنی مضطرب سؤال کرد: الهه! چرا اینجوری راه میری؟ و دیگر منتظر پاسخم نشد، دستم را گرفت و از میان سیل جمعیت عبورم داد تا به کناری رسیدیم. خانواده آسید احمد هم از جاده خارج شدند که مامان خدیجه به زبان آمد و رو به مجید کرد: هر چی بهش میگم، میگه چیزی نیس. و مجید دیگر گوشش بدهکار این حرفها نبود که برایم صندلی آورد و کمکم کرد تا بنشینم. آسید احمد عقبتر رفت تا من راحت باشم و مامان خدیجه و زینب سادات بالای سرم ایستاده بودند. هر چه به مجید میگفتم اتفاقی نیفتاده، توجهی نمیکرد، مقابلم روی زمین زانو زد و خودش کفشهایم را درآورد که دیدم سر هر دو جورابم خونی شده و اولین اعتراض را مامان خدیجه با لحن مادرانه اش کرد: پس چرا میگی چیزی نشده؟!!! مجید در سکوتی سنگین فقط به پاهایم نگاه میکرد که زیر لب پاسخ دادم: فکر نمیکردم اینجوری شده باشه. و در برابر نگاه ناراحتش دیگر جرأت نکردم چیزی بگویم که سرش را بالا آورد و طوری که مامان خدیجه و زینب سادات نشنوند، توبیخم کرد: با خودت چی کار کردی؟ چرا زود تر به من نگفتی؟ ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹 : قربان یک نماد است برای مؤمنانی که میخواهند راه حقیقت، تعالی و عروج به مدارج عالیه را طی کنند و این مهم بدون گذشت امکان ندارد
روزی شعار کل جهان میشود یاعلی.... ┄═🌸🕊@salva دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | روزی که او بیاید با دستی از شکوفه در انتظار هستیم روزی که او بیاید گویی بهـار هستیم با دست از شکوفه از راه خـــواهد آمد در لحظه ای پر از گل ناگاه خواهد آمد آن روز آخرین روز از عمر انتظار است پایان فصل سردی آغاز نوبـــــهار است 🎈 💌 دخترانه🌸 @dokhtaraane
از دوستی با چهار دسته از مردم بپرهیز 1- از دوستی با احمق بپرهيز چرا كه می خواهد به تو نفعی رساند اما دچار زيانت می كند... 2- از دوستی با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز داری از تو دريغ می دارد... 3- از دوستی با بدكار بپرهيز، كه با اندک بهایی تو را می فروشد. 4- و از دوستی با دروغگو بپرهيز كه او به سراب ماند، دور را به تو نزديک، و نزدیک را دور می نماياند. دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☺️ خدا بعضی آدم ها را به خاطر مهربانی کردن به حیوانات به بهشت میبره. 📒 برگرفته از بحار الانوار ج ۶۹ ص ۶۵ 🎈 💌 دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃استوری_غدیر 🔰اگر تمام مردم در دوستی و محبت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام یکدل بودند و وحدت کلمه داشتند خداوند آتش جهنم را هرگز نمی‌آفرید! 📚مقتل‌الحسین خوارزمی، ج ١، ص ٣٨؛ الفردوس، ج ٣، ص ٣٧٣ دخترانه🌸 @dokhtaraane
☘عکس‌نوشته‌های ناب☘ 💎خدا همیشه هست... یک مَأوای همیشگی... 💎 امّا گاهی بیشتر، نزدیک‌تر و پناه‌دهنده‌تر... دخترانه🌸 @dokhtaraane
می‌رسد روزی به پایان نوبت هجران او... ┄═🌸🕊@salva دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 در روز برادری با یکدیگر عقد اخوت ببندیم ╔═ 🍃💠🍃 دخترانه🌸 @dokhtaraane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷 در گذشته، به زن به عنوان یک نگاه می‌کرد و زن را یک انسان دارای حقوق و احترام نمی دید و هنوز هم، نگاه جامعه غربی نسبت به زنان، با همان نگاه باستانی و قرون وسطایی تفاوت چندانی ندارد. 🔶در تبلیغات رسانه ای غربی هم، نگاه به زن صرفاً ظاهری و جذابیت‌های جسمی و جنسی است و به به زنان می‌گویند بهترین جایگاه را زنان غربی دارند. 🔷در غرب بسیاری از زنان پذیرفته‌اند که باید اجازه از خود را به دیگران بدهند تا بتوانند به موقعیت‌های شغلی و کاری بهتری دست پیدا کنند. زنان در غرب اعتماد به نفس و ندارند و این حاصل نگاه غرب به زنان است. 🔶در جامعه غربی چنین تلقین می‌شود که ، به خانم‌های مسن و افرادی نظیر راهبه‌ها تعلق دارد و رفتاری است. 🔷 غربی‌ها تلاش می‌کنند به دختران بگویند مانع شادی و آزادی است. 🔶 غربی‌ها از حجاب متنفر هستند؛ به ویژه اینکه مردها را تصویب می‌کنند. مردهای غربی به خاطر خودشان قانون تصویب می‌کنند که خانم‌ها چگونه لباس بپوشند. 🔷 علت تنفر غربی‌ها به ویژه مردان از همین است که نمی‌توانند بدن زنان را ببینند و از آن ببرند، نگاه مرد غربی به زنان به سبب لذت جویی است و شخصیتی، فکری و فرهنگی برای زنان قائل نیستند و قوانین ضدحجاب نیز در همین بستر و بر همین مبنا تصویب می‌شوند. 👤زهرا گنزالس بانوی فعال عرصه تبلیغ بین المللی و مستبصر آمریکایی دخترانه🌸 @dokhtaraane