eitaa logo
📚 دخترک قصه گو📚
954 دنبال‌کننده
435 عکس
232 ویدیو
1 فایل
﷽ اینجا پر از آرامش ه🤩 متن و کلیپ و پروفایل های جذاب🥰 بزودی #داستانک ها و #رمان هام رو میذارم😍😍 پس حتما همراه ما باشین چون کلی حالتون خوب میشه 😊 رمان عاشقانه دختر سنّی 💛| پل ارتباطی: @admine_sabt ⛔️هرگونه کپی برداری پیگیری قانونی دارد⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
‌♥️∞🍃 🔻امام کاظم علیه السلام می‌فرماید: 🍃اَلْمُؤْمِنُ قَلیلُ الْکَلامِ کَثیرُ الْعَمَلِ، وَ الْمُنافِقُ کَثیرُ الْکَلامِ قَلیلُ الْعَمَلِ مؤمن کم حرف و پر کار است و منافق پر حرف و کم کار 📚 تحف العقول، صفحه ۳۹۷ ـ‌خیـابان عشـ♥️ـق!"
🔴 اگر اخبارت را از ماهواره و شبکه‌های معاند مثل اینترنشنال و منوتو و بی‌بی‌سی می‌گیری، از خودت بترس. مبادا به مرور زمان سماعون للکذب شوی! 🔹سماعون للکذب بر اساس قرآن، شخصی است که به جهت کثرت شنیدن دروغ، قلبش عادت به شنیدن دروغ پیدا می‌کند و شنیدن روایت دروغ را دوست دارد و از شنیدن حرف راست متنفر می‌شود. 🔹تعجب نکنید اگر شنیدید، یک عده زمان امیرالمومنین(ع) می‌گفتند حضرت نماز نمی‌خواند و خیلی‌ها باور می‌کردند. به حدی که وقتی حضرت در مسجد شهید شد، با تعجب می‌پرسیدند:«علی در مسجد چه کار می کرد‌؟ علی و مسجد!» 🔹و نیز تعجب نکنید اگر شنیدید عوامل دشمن مثل محمود صادقی اصلاح‌طلب، جنایاتی را که داعشیان اغتشاشگر در این فتنه مرتکب می‌شوند، می‌گویند کار نظام است و عده‌ای باور می‌کنند. 🔹این سنت الهی است که اگر کسی روز و شب، دروغ شنید، کم‌کم روایت دروغ برایش جذاب می‌شود. حتی اگر راست را بداند باز هم دنبال روایت دروغ می‌رود و آن را باور می‌کند. 🔹این افراد اگر کربلا بودند در بریدن سر امام حسین علیه السلام تردید نمی‌کردند. چون او را خروج کننده، حساب می‌کردند. 🔹پس اگر اخبارت را از شبکه‌های معاند می‌گیری، به خودت رحم کن و قبل از اینکه قلبت معکوس شود، به دادِ خودت و خانواده‌ات برس. ـ‌خیــابان‌عشـ♥️ـق!'
🔴 بُرد ماهواره‌بری که سپاه امروز آزمایش کرد ۱۰ هزار کلیومتر 🔹فاصله ایران تا نیویورک ۹۷۰۰ کیلومتر😉 ✍🏻 تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ـ‌خیــــابان‌عشـ♥️ـق!'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یادتونه تیم استقلال موقع گرفتن کاپ خوشحالی نکردن که نشون بدن ناراحت هستن؟! 🔹 حالا سوت و کف زدنشون تو رختکن بعد همون بازی به خاطر پرداخت ۳ برابری پاداش رو ببینید! ـ‌خیـــابان‌عشـ♥️ـق!'
🔆 ✍ آنچه تو را به دیگران معرفی می‌کند، رفتارت است نه گفتارت 🔹روزی شخص بزرگی در خیابانی راه می‌رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. 🔸زن بی‌وقفه شروع به فحش‌دادن و بدوبیراه‌گفتن کرد. 🔹بعد از مدتی که خوب فحش داد، آن شخص کلاهش را از سر برداشت و محترمانه معذرت‌خواهی کرد و در پایان گفت: من فلان شخص هستم. 🔸زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: چرا خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ 🔹آن شخص در جواب گفت: شما سخت مشغول معرفی خود بودید و من هم صبر کردم تا توضیحات شما تمام شود، بعد من خودم را معرفی کنم. ـ‌خیـــابان‌عشـ♥️ـق!'
🔴 عبدالحمید در حالی که اجازه ورود زنان به مسجد مکی حتی برای شنیدن خطبه‌هایش را هم نمی‌دهد و آنها را به خانه نشینی اجباری فرستاده، در نماز جمعه زاهدان گفته است: «زنان در کشور مورد تبعیض قرار گرفته‌اند. من این‌ها را می‌گویم تا همه بدانند که مشکل کجاست»! 🔹 بعد از شنیدن این خبر، گربه‌ها در دفاع از موش‌ها قرار راهپیمایی گذاشتند، صهیونیست ها کمپین دفاع از فلسطین راه انداختند و پنبه‌کاران آمریکا برای مظلومیت بردگان سیاه مجلس روضه برپا کردند. 😂 ـ‌خیــــابان‌عشـ♥️ـق!'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌♥️∞🍃 🔻امام حسین علیه السلام می‌فرماید: 🍃من حاوَلَ اَمراً بِمَعصِیَةِ اللهِ کانَ اَفوَتُ لِما یَرجو و اَسرَعُ لِما یَحذَرُ کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد، دیرتر به آرزویش می‌رسد و زودتر به آنچه می‌ترسد گرفتار می‌شود. 📚تحف العقول، صفحه ۲۴۸ ـ‌خیـابان عشـ♥️ـق!"
💠پیش‌نماز جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟ همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکم‌فرما شد. بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخاست و گفت: آری من مسلمانم. جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت: با من بیا. پیرمرد به دنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند. جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت: می‌خواهم تمام آنها را قربانی کنم و بین فقرا پخش کنم و به کمک احتیاج دارم. پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد باز گردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد. جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟ افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیش‌نماز مسجد دوختند. پیش‌نماز رو به جمعیت کرد و گفت: چرا نگاه می‌کنید؟ به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی‌شود. ـ‌خیــــابان‌عشـ♥️ـق!'
روایتی از حضور در یک هنرستان پسرانه دولتی چندی قبل دوستی زنگ زد و گفت برای سخنرانی در جمع تعدادی از دانش آموزان دبیرستانی حاضر می شوی؟ پرسیدم چه تیپی هستند؟ گفت یک دبیرستان دولتی که دانش آموزانش همه مدل هستند. از مذهبی تا غیر مذهبی. پذیرفتم چون دقیقا دوست داشتم در چنین جمعی حاضر شوم و با فضای ذهنی این تیپ بچه ها بیشتر آشنا شوم. روز مقرر در جمع شان حاضر شدم. حدود سی نفر دانش آموز متولد نیمه دهه 80 بودند که همه تیپی در بین شان بود. از موافق تا مخالف. بحث را شروع کردم و مقدمه ای گفتم که چرا ایران کشور مهمی است و اگر به جای جمهوری اسلامی هر نظام سیاسی دیگری هم وجود داشت بازهم ایران یک کشور مهم بود و دشمنان زیادی داشت. چون به لحاظ نفت و گاز و انرژی و ژئوپلتیک و ... خاص هستیم، چون با 15 کشور دنیا همسایه هستیم، چون به لحاظ جغرافیایی جای مهمی از دنیا قرار گرفته ایم، چون به لحاظ تاریخی و تمدنی کشور مهمی هستیم و حتی 70 سال قبل در زمانی که شاه سلطنت می کرد و نخست وزیرش یک پیرمرد کراواتی ِسکولارِ تحصیل کرده سوییس بود که نه آخوند بود و نه بسیجی، همان را هم امریکایی ها و انگلیسی ها تحمل نکردند و علیه او کودتا کردند. همانجا پرسیدم از محمد مصدق حرف می زنم، می شناسید؟ پاسخ ناامید کننده ای گرفتم! جز چهار پنج نفر، هیچ کس او را نمی شناخت... جلوتر رفتم و درباره چند مساله دیگر که فکر می کردم جزو شبهات بچه ها باشد حرف زدم. از اینکه در دنیای امروز هیچ چیز جدای از سیاست وجود ندارد، حتی ورزش.  و این فقط به ایران ربطی ندارد و در تمام جهان همینطور است. برای مثال به «مسعود اوزیل» ستاره ترک تبار فوتبال آلمان اشاره کردم که علیرغم درخشش در فوتبال آلمان، چه طور به خاطر برخوردهای نژاد پرستانه آلمانی ها و حتی اهانت های مکرر ژرمن ها به او به خاطر مسلمان بودنش، نهایتا قید آلمان را زد و به ترکیه برگشت. اما برایم جالب بود، تعدادی از بچه ها حتی مسعود اوزیل را هم نمی شناختند... بحث جلوتر رفت و  کمی چالشی شد. بچه ها سوالاتشان را پرسیدند. یکی بپرسید: چرا در اوین 350 نفر کشته شدند؟ تعجبی همراه با خنده وجودم را فرا گرفت. گفتم چرا می گویی 350 تا؟ گفت پس چندتا؟ گفتم 3500 تا! تعجب کرد، توضیح دادم اگر قرار بر گفتن یک عدد و رقم روی هوا باشد، هر چیزی را می شود گفت و بعد ماجرای اوین را کامل توضیح دادم که اصلا چه اتفاقی افتاده بود. یکی دیگر از بچه ها گفت چرا نیکا شاکرمی را کشتند؟ گفتم فیلمش هست که وارد یک خانه می شود و کسی هم همراهش نیست. بر چه اساسی می گویی کسی او را کشته؟ چطور اینقدر با اطمینان می گویی؟ گفت 90 درصد مطمئنم. گفتم چرا 95 درصد مطمئن نیستی؟ چرا 80 درصد مطمئن نیستی؟ این اطمینان از کجا آمده؟ چطور قبل از اطمینان از یک اتفاق، اینقدر راحت درباره اش حکم صادر می کنید؟ جالب اینکه دو سه نفرشان خیلی جدی (تاکید می کنم جدی) می گفتند این اتفاقات یک انقلاب است که بعد از پیروزی نهایی، علی کریمی و علی دایی کشور را اداره خواهند کرد. وقتی دیدم واقعا جدی چنین حرفی می زنند پرسیدم: «صدف بیوتی» چی؟ به نظرتان او هم می تواند کشور را اداره کند؟ شوک همراه با خنده شان، مطمئنم کرد کمی به حرفی که زده اند فکر خواهند کرد. البته برخی شان هم حرفهای حسابی و انتقادات درستی داشتند. تناقضات آشکار برخی مسئولان و سیاست های کشور را خوب می فهمیدند و به درستی انتقاد می کردند. در خیلی از انتقادات همراهی شان کردم چون حرف شان منطقی بود و این مسئولین هستند که باید حرف و عمل شان را یکی کنند. در پایان هم با برخی شان بیشتر حرف زدم و  کمی رفیق شدیم اما متاسفانه فرصت کم بود و طبیعتا می شد ساعتها با این بچه ها حرف زد و سخن شان را شنید. جمع بندی ام این است که چقدر این نسل لازم دارد که با افراد مختلف «حرف» بزنند. مظلومیت این نسل در این است که به معنی واقعی کلمه رها شده اند و نه تنها کتاب نمی خوانند، بلکه در بمباران هر روز اخبار فیک و زرد، اطلاعاتشان از همه چیز «اینستاگرامی» است. احساسی و زودباور هستند و از هر چیزی در حد یک استوری اینستاگرام یا یک توییت اطلاعات دارند و متاسفانه بر اساس همان اطلاعات هم تحلیل می کنند. در مقابل باید چه کرد؟ تداوم همین کارهای ساده و همین حرف زدن ها، سوالات و ابهامات زیادی از آنها را جواب می دهد و چقدر مسئولان و نخبگان ما از چنین فضاهایی دور هستند. کاش هر دانشجوی انقلابی که اهمیت صحبت کردن با این بچه ها را درک می کند، هر هفته یکبار در یکی از مدارس نزدیک محل سکونتش حاضر شود و با آنها حرف بزند، نمی گویم این کار معجزه می کند و همه مشکلات را حل خواهد کرد اما حتما از جایی که امروز هستیم، چند قدم جلوتر خواهیم رفت. عضو کانال شوید 🔻 https://eitaa.com/joinchat/1844903939C0e8d01846b
⭕️مادرِ آرمان تو معراج می‌گفت: ـ آرمان یادته همیشه مداحی غریب گیر آوردنت رو گوش می‌کردی؟ دیدی آخرش غریب گیر آوردنت مامان...! ـ‌خیـــابان‌عشـ♥️ـق!'