eitaa logo
دُخٺــࢪاݩ‌‌فـٰاطـمـے❤️💫
3.5هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
25 فایل
📣 بࢪا؎ عضویٺ دࢪ گࢪوه به عنوان مࢪبے یا دختࢪان فاطمے و یا اطݪا؏ از بࢪنامهـ ها با ادمین کاناݪ، دࢪ اࢪتباط باشید 📲 «گروه تبلیغی جهادی رشد🌱» ارسال تصاویر و ویدئوها: @aghayari12 ادمین: @Mirzaei1369 @SarbazAmad
مشاهده در ایتا
دانلود
ایران حرم است درمکتب حاج قاسم هر رای دهنده یک مدافع حرم است. رأی من هدیه به حاج قاسم سلیمانی دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا! هر چه را دوست داشتم از من گرفتی هر کجا قلبم آرامش یافت، مضطربم کردی! تا فقط تو را بخوانم.... و تو را بخواهم و تو را پرستش کنم♥️ دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه وداع پدرشهید مدافع حرم سید محمدرضا سادات علوی با پیکر مطهر فرزندش... 🌹شهید مدافع حرم و شهید راه قدس که امروز در شیراز تشییع شد...
🔴 نمیشه تکون نخوری و بعد انتظار حل مشکلات را داشته باشی... | | 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🌀 لیست‌های انتخاباتی باندهای قدرت چگونه تهیه می‌شود. با پشت صحنه و نحوه تهیه لیست‌های انتخاباتی که باندهای قدرت در برابر مردم قرار می‌دهند، بیشتر آشنا شوید... 🎙 حجج اسلام پناهیان و رسایی ـــ ـ ـ ـــ ـ ۞ مجمع هیئات بانوان استان قم جامعه مداحان استان قم 🇮🇷لطفا به احترام امام زمان عج انتشار بدید ازتون خواهش میکنم بداد مردم برسید عاجزانه خواهش میکنم ببینید در حق مردم ما دارن ظلم میکنن کسانی که به قدرت رسیدن بیایید بداد خودمان برسیم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشهد انّ محمدا رسول الله..🤍 [مبعث رسول اکرمﷺ ]💐
🔴 آیا پیامبر اسلام بی سواد بود ؟ 🔻معنای امّی بودن رسول خدا " صلوات الله علیه و آله " چیست؟ «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ»جمعه/۲ ---------------------------- ❌ این روایت رو با دقت بخوانید 👇 📚 سند روایت : معاني الأخبار، (انتشارات اسلامى)، ص۵۳: جعفر ابن محمد الصوفى گويد: از امام جواد عليه السلام ◀️ پرسيدم: اى فرزند رسول خدا، چرا نبىّ اكرم صلّى اللَّه عليه و آله به «امّى» موسوم شده‌اند؟ حضرت فرمودند: مردم در اين باره چه می‌گويند؟ عرض كردم: گمانشان اين است كه چون پيامبر كتابت نمی‌دانستند به اين اسم خوانده شدند. امام عليه السّلام فرمودند: دروغ پنداشته‌اند، از رحمت خدا دور باشند، اين سخن كجا صحيح می‌باشد در حالى كه خداوند در كتاب محكم خودش می‌فرمايد: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ پيغمبرى بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا بر آنان آيات وحى خدا را تلاوت كند و آنها را از جهل و اخلاق زشت پاك سازد و شريعت كتاب آسمانى و حكمت الهى بياموزد. چگونه تعليم دهد چيزى را كه بلد نيست، به خدا سوگند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به هفتاد و دو زبان می‌خواند و می‌نوشت يا فرمود: به هفتاد و سه زبان می‌خواند و می‌نوشت. ◀️و امّا اين كه به آن حضرت امّى گفتند به خاطر اين بود كه آن جناب از اهل مكّه بود و مكّه از امّهات و مهمترين شهرها بود و همين مراد حقّ عزّ و جلّ است كه می‌فرمايد: (لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها- و براى اين كه اهل مكه و حوالى و اطراف آن را انذار كند./ شوری،۷) 📚علل الشرایع؛ شیخ صدوق/ باب صد و پنجم سرّ ناميده شدن پيامبر گرامى صلّى اللَّه عليه و آله به لقب «امّى» -حدیث دوم: ◀️راوى می‌گويد: عرضه داشتم: چرا حضرتش را امّى میخوانند؟ فرمود: چون منسوب به مكّه است و همين معنا مراد از فرموده حقّ تعالى است كه میفرمايد: لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى الخ پس امّ القرى مكّه است لذا به حضرت كه منسوب به آن است گفته شده امّى. ------------------------------ ***** دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی_آنلاین_تاج_نبوته_که_رو_سر_پیغمبره_میثم_مطیعی.mp3
3.79M
🌷 🌹تاج نبوته که رو سر پیغمبره 🌹بار رسالته که روی دوشش میبره مداح 👏 دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
29.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ بسیار جذاب و پرطرفدار «لبخند خدا» پخش ازشبکه امید با اجرای گروه سرود دختران نغمه آسمان ❤️🌹🔊 🌹💙 سرپرست گروه : منیژه ساعی ✍ 🎼 شعر و ملودی: حسین رضائیان 🎹 موسیقی: عرفان یامولایی 🎸 گیتار: مهدی بابایی 📽🎞 تصویربرداری و تدوین: محمدحسین عباسپور 📽🌅 تصویربرداری و طراحی کاور: حسین رستمی 🎚 تهیه شده در موسسه هنری نجوا @naghmeh_aseman113
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا رسول‌الله یا محمد💐💐💐💐 یا نبی‌الله یا محمد💐💐💐💐💐💐
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 💐💐💐💐💐💐💐 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 💐💐💐💐💐 🌺🌺🌺🌺 💐💐💐 🌺🌺 💐 رمان 🔥 ‌ 📚 ‌ ...کلمه ایرانی و شیعه بودنم را با هم فهمیده بودند و نمی‌دانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند که دورم له له می‌زدند. بین پاها و پوتین‌هایشان در خودم مچاله شده و همچنان حضرت زینب(س) را با ناله صدا میزدم، دلم میخواست زودتر جانم را بگیرند و آنها تازه طعمه ابوجعده را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان میدادند و یکی خرناس کشید :«ابوجعده چقدر براش میده؟» و دیگری اعتراض کرد :«برا چی بدیمش دست ابوجعده؟ میدونی میشه باهاش چندتا اسیر مبادله کرد؟» و او برای تحویل من به ابوجعده کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت :«بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ ارتش آزاد خودش میدونه با اون ۴۸ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!» سپس به سمت صورتم خم شد، چانه‌ام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه میلرزید که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد :«فکر نمیکردم سپاه پاسداران جاسوس زن داشته باشه!» از چشمانشان به پای حال خرابم خنده میبارید و تنها حضور حرم حضرت زینب(س) دست دلم را گرفته بود تا از وحشت این‌همه نامحرمِ تشنه به خونم جان ندهم که در حلقه تنگ محاصره‌شان سرم پایین بود و بیصدا گریه میکردم. ای‌کاش به مبادله‌ام راضی شده بودند و هوس تحویلم به ابوجعده بی‌تابشان کرده بود که همان لحظه با کسی تماس گرفتند و مژده به دام افتادنم را دادند. احساس میکردم از زمین به سمت آسمان آتش می‌پاشد که رگبار گلوله لحظه‌ای قطع نمیشد و ترس رسیدن نیروه ای مقاومت به جانشان افتاده بود که پشت موبایل به کسی اصرار میکردند :»ما میخوایم بریم سمت بیمارستان، زودتر بیا تحویلش بگیر!» صدایش را نمی‌شنیدم اما حدس میزدم چه کسی پشت این تماس برای به چنگ آوردنم نرخ تعیین میکند و به چند دقیقه نکشید که خودش را رساند. پیکرم را در زمین فشار میدادم بلکه این سنگ‌ها پناهم دهند و پناهی نبود که دوباره شانه‌ام را با تمام قدرت کشید و تن بی‌توانم را با یک تکان از جا کَند. با فشار دستش شانه‌ام را هل میداد تا جلو بیفتم، میدیدم دهانشان از بریدن سرم آب افتاده و باید ابتدا زبانم را به صلّابه می‌کشیدند که عجالتاً خنجرهایشان غلاف بود. پاشنه درِ پشت بام مقداری از سطح زمین بالاتر بود و طوری هلم میدادند که چشمم ندید، پایم به لبه پاشنه پیچید و با تمام قامتم روی سنگ.. .. ‌ دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 💐💐💐💐💐💐💐 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 💐💐💐💐💐 🌺🌺🌺🌺 💐💐💐 🌺🌺 💐 رمان 🔥 ‌ 📚 ‌ ...راه‌پله زمین خوردم. احساس کردم تمام استخوان‌هایم در هم شکست و دیگر ذکری جز نام حضرت زینب(س) به لب‌هایم نمی‌آمد که حضرت را با نفس‌هایم صدا میزدم و میدیدم خون دهانم روی زمین خط انداخته است. دلم میخواست خودم از جا بلند شوم و امانم نمی‌دادند که از پشت پیراهنم را کشیدند و بلندم کردند. شانه‌ام را وحشیانه فشار میدادند تا زودتر پایین روم، برای دیدن هر پله به چشمانم التماس میکردم و باز پایم برای رفتن به حجله ابوجعده پیش نمیرفت که از پیچ پله دیدم روی مبل کنار اتاق نشسته و با موبایلش با کسی حرف میزند. مسیر حمله به سمت حرم را بررسی میکردند و تا نگاهش به من افتاد، چشمانش مثل دو چاه از آتش شعله کشید و از جا بلند شد. کریه‌تر از آن شب نگاهم میکرد و به گمانم در همین یک سال به‌قدری خون خورده بود که صورتش از پشت همان ریش و سبیل خاکستری مثل سگ شده بود. تماسش را قطع کرد و انگار برای جویدن حنجره‌ام آماده میشد که دندان‌هایش را به هم می‌سایید و با نعره‌ای سرم خراب شد :«پس از وهابی‌های افغانستانی؟!» جریان خون به زحمت خودش را در رگ‌هایم می‌کشاند، قلبم از تپش ایستاده و نفسم بیصدا در سینه مانده بود و او طوری عربده کشید که روح از بدنم رفت :«یا حرف میزنی یا همینجا ریز ریزت میکنم!» و همان تهدیدش برای کشتن دل من کافی بود که چاقوی کوچکی را از جیب شلوارش بیرون کشید، هنوز چند پله مانده بود تا به قتلگاهم برسم و او از همان‌جا با تیزی زبان جهنمی‌اش جانم را گرفت :«آخرین جایی که میبرّم زبونته! کاری باهات میکنم به حرف بیای!» قلبم از وحشت به خودش می‌پیچید و آنها از پشت هلم میدادند تا زودتر حرکت کنم که شلیک گلوله پرده گوشم را پاره کرد و پیشانی ابوجعده را از هم شکافت. از شدت وحشت رمقی به قدم‌هایم نمانده و با همان ضربی که به کتفم خورده بود، از پله آخر روی زمین افتادم. حس میکردم زمین زیر تنم میلرزد و انگار عده‌ای میدویدند که کسی روی کمرم خیمه زد و زیر پیکرش پنهانم کرد. رگبار گلوله خانه را پُر کرده و دست و بازویی تلاش میکرد سر و صورتم را بپوشاند، تکان‌های قفسه سینه‌اش را روی شانه‌ام حس میکردم و می‌شنیدم با هر تکان زیر لب ناله میزند :«یا حسین!» که دلم از سوز صدای مظلومش آتش گرفت. گرمای بدنش روی کمرم هر لحظه بیشتر میشد، پیراهنم.. .. دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا