🍁
🐜مورچه باش!
✍وقتی انگشتت را
در مسیر مورچه ای میگذاری
منتظر نمی شود تا انگشتت را برداری،
بلکه مسیرﺵ را عوﺽ می کند…
هیچ وقت کنار دری که
بسته شده نَایست ..
درها بسیارند ...
چه بسا خداوند تو را از
چیزی محروم کند
تا بهتر از آن را روزی ات گرداند
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🍃🍃يادت بماند،
دوست داشتن
به جانِ آدم سنجاق میشود!
آن را برایِ كسی كه
تو را نمیفهمد،
حيف نكن،
آدم یک جان كه بيشتر ندارد!
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌹🌹
🌹
🍃فصل سوم
🍃برگ ششم
چند روز بعد،مراسم شیرینی خوران و نامزدی در خانه ما برگزار شد،مردها توی یک اتاق نشسته بودندو زن ها توی اتاقی دیگر،من توی انباری گوشه حیاط قایم شده بودم و زارزار گریه می کردم،خدیجه همه جا را دنبالم گشته بود تا عاقبت پیدایم کرد،وقتی مرا با آن حال زاردید،شروع کرد به نصیحت کردن و گفت:« دختر این کارها چه معنی دارد؟! مگربچه شده ای؟! تو دیگر چهارده سالت است،همه دخترهای هم سن و سال توآرزو دارند پسری مثل صمد به خواستگاری شان بیاید،و ازدواج کنند،مگرصمد چه عیبی دارد؟!خانواده خوب ندارد که دارد،پدر و مادر خوب ندارد که دارد،امسال ازدواج نکنی سال دیگر باید شوهر کنی،هر دختری دیر یا زود باید برود خانه بخت،چه کسی بهتر از صمد،تو فکر می کنی توی این روستای به این کوچکی شوهری بهتر از صمد گیرت می آید؟نکند منتظری شاهزاده ای از آن طرف دنیا بیاید ودستت را بگیرد وببردت توی قصر رؤیاها ،دختر دیوانه نشو،لگدبه بختت نزن،صمد پسر خوبی است،تو را هم دیده و خواسته ،از خر شیطان بیا پایین،کاری نکن پشیمان بشوند،بلندشوند و بروند،آن وقت می گویند حتمأدختره عیبی داشته و تا عمر داری باید کنج خانه بمانی.
با حرف های زن برادرم کمی آرام شدم ،خدیجه دستم را گرفت وبا هم رفتیم توی حیاط از چاه برایم آب کشید،آب را توی تشتی ریخت وانگار که من بچه ای باشم دست و صورتم را شست و مرا با خودش به اتاق بردازخجالت داشتم می مردم،دست و پایم یخ کرده بود و قلبم به تاپ تاپ افتاده بود.خواهرم تا مرا دید،بلند شد و شال قرمزی روی سرم انداخت،همه دست زدند و به ترکی برایم شعر و ترانه خواندند.اما من هیچ احساسی نداشتم،انگار نه انگار که داشتم عروس می شدم.توی دلم خدا خدا می کردم هر چه زودتر مهمان ها بروندو پدرم را ببینم،مطمئن بودم همین که پدرم دستی روی سرم بکشدهمه غصه ها و دلواپسی هایم تمام می شود.
چند روز از آن ماجرا گذشت صبح یک روز بهاری بود،توی حیاط ایستاده بودم،حیاطمان خیلی بزرگ بود،دور تا دورش اتاق بود،دوتا در داشت،یک درش به کوچه باز می شدو آن یکی درش به باغی که ما به آن می گفتیم باغچه.
باغچه پر از درخت آلبالو بود،به سرم زد بروم آنجا،باغچه سرسبز و قشنگ شده بود.درخت ها جوانه زده بودند و برگ های کوچکشان زیر آفتاب دلچسب بهاری می درخشید،بعد از پشت سرگذاشتن زمستانی سرد،حالا دیدن این طبیعت سرسبز و هوای مطبوع و دلنشین لذت بخش بود،یک دفعه صدایی شنیدم،انگار گسی از پشت درخت ها صدایم می کرد،اول ترسیدم و جا خوردم،کمی که گوش تیز کردم،صدا واضح تر شدو بعد هم یک نفر از دیوار کوتاهی که پشت درخت ها بود پرید توی باغچه تا خواستم حرکتی بکنم سایه ای از روی دیوار دوید و آمد روبرویم ایستاد،باورم نمی شد صمد بود،باشادی سلام داد،دستپاچه شدم،چادرم را روی سرم جابه جا کردم،سرم را پایین انداختم و بدون اینکه حرفی بزنم یا حتی جواب سلامش را بدهم،دوپا داشتم دو تا هم قرض کردم و دویدم توی حیاط و پله ها را دو تایکی کردم و رفتم توی اتاق و در را از تو قفل کردم.🍂
#دختر_شینا
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
❣بسم الله الرّحمن الرّحيم ❣
❤️#هر_روز_یک_سلام_به_حضرت #جانان
🌺السلام عَلَى وَلِيِّ الْحَسَنِ وَ وَصِيِّهِ وَ وَارِثِهِ
سلام بآار ولى و جانشين حسن (عسكرى) و وصى و وارث او🌺
💚اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنّصر
🌱هزار بار هم که
بهار بیاید کافی نیست!
🌱تویی...ربیع الأنام همان بهار
که قرار است تیشه ای باشد
برای شکستنِ انجماد دل هایی،
که سالهاست یخ زده اند!
به گمانم حلول تو،نزدیک است!
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃