eitaa logo
دُخٺــࢪاݩ‌‌فـٰاطـمـے❤️💫
3.4هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
25 فایل
📣 بࢪا؎ عضویٺ دࢪ گࢪوه به عنوان مࢪبے یا دختࢪان فاطمے و یا اطݪا؏ از بࢪنامهـ ها با ادمین کاناݪ، دࢪ اࢪتباط باشید 📲 «گروه تبلیغی جهادی رشد🌱» ارسال تصاویر و ویدئوها: @aghayari12 ادمین: @Mirzaei1369 @SarbazAmad
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 میرزا کوچک جنگلی؛ نماد شجاعت ایرانیان 🔻 امام خامنه‌ای: نماد شجاعت و مجاهدت مردم ، بحق شهید بزرگوار، است که برای اسلام، برای قرآن، برای اقامه‌ی دین و در مقابله‌ی با بیگانگان و متجاوزان، در دوران غربت کرد و یاد او هرگز نباید فراموش شود. 🌺 سال‌روز شهادت شهید میرزا کوچک خان جنگلی، قهرمان مبارزه با استعمار روس و انگلیس و استبداد داخلی ، تسلیت باد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
کاغذهای پاپیروس مصری و پوستی را که خوانده بود،در کشوی میز کارش قرار داد و باقی اوراق را گذاشت روی میز و عینکش را به چشم زد تا قبل از نهار،بخش هایی از آنها را بخواند. بعدازظهر استراحتی کند و دوباره تا پاسی از شب بی وقفه بخواند تا فرصت ها را از دست ندهد و قبل از بازگشتن به مسکو،مطالعاتش را درباره‌ی علی به پایان برساند. دست خط این بخش از کتاب،عربی و بسیار خوانا نوشته شده بود که حدود سی صفحه ای می شد و تاریخ آن،مربوط به اواسط قرن هشتم میلادی بود. شروع کرد به خواندن: 《بسم الله الرحمن الرحیم. از بنده ی خدا زید بن وهب،کاتب دربار امیر عبدالرحمن حاکم قرطابه در اندلس،تحریر می شود بخشی از تاریخ اسلام و وقایع آن،تا به نصّ صریح قرآن،پند و عبرتی باشد برای آیندگان. و اما بعد،علت کتابت این مرقومه؛روزی امیر عبدالرحمن مرا فرا خواند و برگ هایی از دست نوشته ی عمروعاص و مردکی از اهالی کوفه را به من داد و فرمود تا آنها را بخوانم و سره از ناسره باز ستانم و خود نیز مرقومه ای بر آن کتابت کنم و حقایقی را که از آن دوران می دانم،بر این نوشته ها بیفزایم. نخست درود می فرستم بر حاکم عادل و دادگر بنی امیه،امیر عبدالرحمن و بر اجداد او معاویه و ابوسفیان و لعن و نفرین می فرستم بر عمروعاص ملعون که دست نوشته هایش،سراسر دروغ و نیرنگ است. او کسی است که در دوران خلیفه ی سوم، علیه خلیفه به مبارزه برخاست و مردم را بر ضد او شوراند و بعد هم به خونخواهی او قیام کرد و خود را چون کسی نشان داد که برای گرفتن انتقام خون عثمان،به جهاد برخاسته است. هر چند او برای گرفتن حکمرانی مصر،در کنار معاویه قرار گرفت و به او کمک‌ های زیادی رساند،اما این دلیل نمی شود که چهره ی سیاه او را در تاریخ سفید کنیم. من شکی ندارم که علی در قتل عثمان نقشی نداشته،اما برخی از یارانش که از صحابه ی رسول الله هم بودند،بر خلیفه حسادت می ورزیدند و با او راه ستیز و دشمنی در پیش گرفتند؛که ابوذر غفاری و عمار یاسر،دو تن از آنان بودند که قصد داشتند فتنه ای بزرگ علیه خلیفه را رهبری کنند، که عثمان با درایت،چشم فتنه را کور کرد و ابوذر را به تبعید فرستاد تا در آنجا مُرد و فراموش شد. او مرد گستاخی بود که بارها علیه خلیفه ی مسلمین سخن راند و حتی گستاخی را به جایی رساند که در مسجد در مقابل دیدگان صدها تن،از جا برخاست و رو به عثمان گفت:《تو بدعت گذار بدی در دین خدا بودی!ثروت ها اندوختی، کاخ ها ساختی،بستگان و خاندانت را در مصدر مهم ترین کارها گماردی. دوستان و یاران لایق پیامبر را از خود و از حکومت دور ساختی و آنها را با تهمت و افترا منزوی نمودی و آنها را خارجی شان خواندی و لایق خلافت ندانستی و...اراجیفی از این دست که خلیفه نیز او را به سزای گفتارش رساند. هر چند عده‌ای از جمله علی بر خلیفه خرده گرفتند که ابوذر از صحابه ی بزرگ رسول الله بود و چرا به دلیل انتقاد از حکومت،او را نواختی و تبعیدش ساختی،و عثمان استدلال می کرد که صحابه و از خواص بودن،امتیازی نیست؛همان گونه که پسر نوح از دین پدر بیرون رفت و به سزای اعمالش رسید و ابوذر،همان راهی را رفت که پسر نوح رفت. درود بر خلیفه ای که از دین برگشتگان و مخالفان حکومت دینی،ترحم نمی کرد؛حتی اگر از صحابه ی رسول خدا باشند. معاویه نیز با همین روش با معترضین و مخالفانش برخورد می کرد که اگر چنین نبود،حکومتش آن همه به درازا نمی کشید. اما علی رویه ای خلاف عثمان و معاویه داشت و انتقاد مخالفانش را حق آنان می دانست؛لذا حکومتش بیش از ۵ سال دوام نیاورد و همان مخالفان،او را از میان برداشتند. علی پس از جنگ صفین، با دشمنانی مواجه شد که در نهروان کمین کرده بودند تا حکومت او را سرنگون کنند، اما علی تا پیش از جنگ با آنان،حاضر نشد حقوقشان را از بیت المال قطع کند. بدیهی است که چنین حاکمان پس از او باشد؛زیرا اگر حاکم مخالفان را نکشد،تبعید نکند یا در زندان ها حبس نسازد،قادر نخواهد بود حکومتش را دوام بخشد. امیر عبدالرحمن نیز امروز به لطف خدا و با درایتی که از خاندان بنی امیه به ارث برده،همه ی معترضین و مخالفان خود را به زندان افکنده یا به قتل رسانده و حکومت خود را به بیش از ۲۰ سال مستدام ساخته است. من که مورخم و از تاریخ عبرت ها می گیرم،بهتر می دانم که راز شکست علی و کوتاهی عهد حکومتش، در اهمیت دادن بیش از اندازه به خواست مردم است. اگر او این منش و روش را نداشت،می توانست در کمتر از یک هفته بر سپاه شام در صفین غلبه کند، می توانست پس از مسأله ی قرآن بر نیزه کردن معاویه،تعدادی از مخالفانش را بکشد و پیروز میدان باشد،می توانست با کشتن یا دستگیری تعدادی از سران خوارج،فتنه ی آنها را از بین ببرد و کار را به جنگ نکشاند و خود نیز قربانی این جنگ خونین نشود؛اما علی با اینکه از دست امتش استخوان در گلو داشت،حاضر نشد با قدرت و استبداد،آنها را خاموش کند. https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹فصل ۶ 🍃برگ ۲۴ کشیش با دقت به جرج نگاه می کرد و به سخنانش گوش می داد که با هیجان سرش را روی کتاب خم کرده بود و مطالبی می خواند که به نظر او فراتر از منشور حقوق بشر بود:《از خونریزی بپرهیز و از ریختن خون ناحق پروا کن؛که هیچ چیز همانند خون ناحق،کیفر الهی را نزدیک و مجازات را بزرگ نمی کند و نابودی نعمت ها را سرعت نمی بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی گرداند و در روز قیامت،خدای سبحان قبل از رسیدگی اعمال بندگان،نسبت به خون های ناحق ریخته شده،داوری خواهد کرد. پس با ریختن خون حرام،حکومت خود را تقویت مکن زیرا خون ناحق پایه های حکومتت را سست می کند و بنیاد آن را بر می کند و به دیگری منتقل می سازد. و تو نه در نزد من و نه در پیشگاه خداوند،عذری در خون ناحق نخواهی داشت؛چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نیست. مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی و به خوبی های خود اطمینان کنی و ستایش دیگران را دوست داشته باشی؛که این ها از بهترین فرصت‌های شیطان برای هجوم آوردن به توست. مبادا با خدمت هایی که انجام داده ای،بر مردم منت بگذاری یا آنچه را انجام داده ای بزرگ بشماری یا مردم را وعده ای داده سپس خلف وعده نمایی. منت نهادن،پاداش نیکوکاری را از بین می برد و کاری را بزرگ شمردن،نور حق را خاموش می گرداند و خلاف وعده عمل کردن ،خشم خدا و مردم را بر می انگیزاند که خدای بزرگ فرمود:دشمنی بزرگ در نزد خدا،آن است که بگویید و به آن عمل نکنید...باد غرورت،جوشش خشمت،تجاوز دستت و فرو خوردن خشم،خود را آرامش ده تا خشم فرو نشیند و اختیار نفس در دست تو باشد و تو بر نفس خود مسلط نخواهی شد مگر با یاد فراوان قیامت و بازگشت به سوی خدا .》 جرج سرش را از روی کتاب بلند کرد، عینکش را برداشت و گفت:《تو چنین کلامی را درباره‌ی احترام به مردم از سوی حاکمان،از زبان کدام پیامبری شنیده ای؟ سخنانی که متأسفانه در بین حاکمان خریداری ندارد. 》 کشیش گفت:《خیلی دلم می خواهد بدانم مردی با چنین سخنان گهرباری که بوده است؟شرح زندگی اش،چگونه زیستنش و اینکه چه جایگاهی در دین اسلام دارد...》 جرج گفت:《خوب است که با شرح حال و زندگی علی آشنا شوی،اما آنچه که بیشتر از هر چیزی باید درباره‌ی علی بدانی، اندیشه و تفکرات اوست؛به خصوص که برای تو که کشیشی و مردم به موعظه های تو نیازمندند. باید از خودمان بپرسیم:آیا زمین و گستره ی تاریخ بشر،فقط گهواره‌ ی مردی چون عیسی مسیح بوده است؟چه بسا پیامبران بسیاری بر روی زمین زندگی می کرده اند؛اما علی اگر نگوییم بالاتر، کمتر از عیسی مسیح و دیگر پیامبران الهی نیست. شناخت این افراد و موعظه درباره آنها،می تواند روح تشنه ی بشر امروز را سیراب کند و من خوشحالم که تو امروز به واسطه ی یک مشت نوشته های قدیمی، دلت به سوی علی پر کشیده است. 》 کشیش گفت:《مسأله برای من،یک مشت نوشته های قدیمی نیست، من نسخ خطی زیادی دارم که حتی برخی از آنها را مطالعه هم نکرده ام. شاید این کتاب هم باید می رفت توی قفسه ی کتاب های قدیمی ام،اما آنچه مرا به موضوع علاقمند کرد،دیدن یک رؤیا بود، رویایی که در آن عیسی مسیح،کودکی را به من داد و از من خواست تا از او مراقبت کنم .بعد از آن بود که به دنبال یافتن رابطه ی عیسی مسیح و آن کودک،با این کتاب و موضوع آن بودم. 》 جرج با هیجان گفت:《شک نکن که این کودک همان علی است که عیسی مسیح شناخت او و پرورش افکار و اندیشه هایش را به تو محول کرده است تا بر پیکر انسانیت یکبار دیگر خون تازه ای دمیده شود!کاری که سال ها پیش من انجام دادم و حالا نوبت توست. 》 کشیش نگاهی به انبوه کتاب های جرج انداخت و گفت:《برخی از کتاب هایت را که درباره‌ی علی است به من امانت بده تا در مدتی که در بیروت هستم،آنها را مطالعه کنم. 》 جرج گفت:《با کمال میل این کار را خواهم کرد. نویسندگانی چون طه حسین و عبدالفتاح، عبدالمقصود که هر دو مصری هستند،درباره‌ی علی کتاب های خوبی نوشته اند؛مخصوصا اگر علاقمند به دانستن حوادث دوران حکومت علی هستی،کتاب ۱۰ جلدی عبدالمقصود را بخوان...این کتاب‌ها را می دهم ببری،هر پنج جلد کتاب خودم را نیز می دهم و لازم نیست هیچ کدام از آنها را به من برگردانی. ولی اگر روزی درباره‌ی علی کتابی نوشتی،یک نسخه از آن را به من اهدا کن که تشنه ی خواندن کتاب‌های خوب و دندان گیر درباره‌ی علی هستم.》 کشیش لبخند زد و گفت:《شاید کتابی هم بنویسم،اما نمی توانم از حال دندان گیر بودنش را تضمین کنم؛آن هم برای کسی چون تو که با علی بزرگ شده ای و به کهولت رسیده ای.》 جرج آهی کشید و گفت:《دعا کن حالا که با علی پیر شده ام،با علی نیز بمیرم. 》 فصل ۷ منزل ویلایی و بزرگ سرگئی،آنقدر اتاق داشت که کشیش بتواند یکی از اتاق ها را در اختیار بگیرد و مطالعاتش را ادامه دهد. کتاب های اهدایی جرج جرداق را گذاشته بود تو قفسه و منتظر فرصتی بود تا آنها را بخواند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴به احترام غم مادرت،بیا "مهدی" 🏴به قدرعمرکم مادرت، بیا"مهدی" 🏴به چادری که شده پرچم عزاداری 🏴به پرچم علم مادرت، بیا"مهدی" 🙏 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🙏 ‎‎‌‌‎‎دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•☆☆ یہ‌بزرگی‌میگفت: "شڪ‌نڪن‌وقتی‌بہ‌یہ‌شہـید فڪر‌ڪردی،چند‌لحظہ‌قبلش،، همون‌شهید‌داشتہ‌بہ‌تو‌فکر‌میکرده!"🌿😔 ‎‎‌‌‎‎دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ASHABOLHOSSEIN.IR]1402090405.mp3
11.18M
💠 ام المقاومه یا فاطمه 🎙 حاج 🏴 مراسم عزاداری ایام فاطمیه اول ‎‎‌‌‎‎دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرامش يعني ... ميان صدها مشكل.... خيالت نباشد لبخند بزني چون ميداني خدايي داري كه هوايت را دارد ... كه با بودنش همه چيز حل ميشود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وسواسی باشید در انتخابِ: كتابهايى كه ميخوانيد، فيلمهايى كه ميبینید، آدمهايى كه با آنها معاشرت میکنید، موضوعاتی که به آن‌ها فکر میکنید، "چون این‌ها غذای روح شما هستند !"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ بسم الله متن زیبایی که هزاران گره زندگی را باز می کند 🌹🌹🌹🌹 علامه محمد تقی جعفری تمثیل زیبایی داره میگن یه آقایی کفشش پاره شد کفشش را برد کفاشی کفاش گفت که این سه تا کوک میخوره و هر کوک ده هزار تومان که در نهایت میشه سی هزار تومان صاحب کفش سی تومان را داد و رفت که یک ساعت بعد بیاد کفش رو ببره کفاش کار را شروع کرد یک کوک دو کوک سه کوک و تمام بعد یه نگاه عمیقی به کفش کرد و دید اگه یه کوک دیگه بزنه کفش بسیار بهتر میشه و این کفش دیگه برای صاحبش یک عمر کار میکنه از یه طرف به صاحب کفش سی تومان طی کرده و نمی تونه بابت کوک اضافه پول بیشتر بگیره از یه طرف دو دله که نمی دونه کوک چهارم را بزنه یا نه؟ اینجا کفاش گیر کرده بین صدای دلش و توافقی که کرده یه دو راهی ساده که هیچکدوم نه خلاف منطقه نه خلاف وجدان دوراهی بین منفعت و اخلاق دوراهی بین منطق و عشق اگه کوک چهارم را نزنه هیچ خلافی مرتکب نشده اما اگه بزنه به رسالت تمام انبیا تعظیم کرده اصلا دو هزار ساله بحث بین صاحبان مکاتب اخلاقی و فلاسفه و عرفا سر کوک چهارمه اینکه ایا حاضری یه کاری بکنی که هیچ نفعی به تو نرسه اما بخاطر انسانیت انجامش بدی؟ اینکه چرتکه نندازی و نگی  اگه من این محبت را بکنم ایا اون میتونه جبران کنه؟ اینکه این قدردلت بزرگ هست که یه کاری بیشتر از تعهدت انجامش بدی و بعد هیچ اسمی از خودت نیاری و با خدا معامله کنی " دنیا پر از فرصت کوک چهارمه و ما کفاش های دودل"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇