✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
#قسـمـت_دهـم
آقاسید بهم گفت: مطمئنیدشما؟!کارسختی هستا
توچشماش👀 نگاه کردم و با حرص گفتم بله آقای فرمانده پایگاه😤
در همین حال یکی از پسرهای بسیجی بلند شد و گفت: محمدجان من برم خواهرم توحرم منتظره✋
-برو علی جان
-تااینجا فهمیدم اسمشم محمده👌
داشتم بیرون میرفتم که دیدم یه پسردیگه رفت و گفت حاج مهدی منم میرم یکم استراحت کنم😜
-به سلامت سجاد جان
-داشتم گیج میشدم😳
-چرا هرکی یه چی میگه؟!
رفتم جلو:
-جناب فرمانده؟!
-بله خواهرم؟!
-میتونم بپرسم اسم شما چیه؟!
-بله اختیار دارید.علوی هستم☺️
-نه منظورم اسم کوچیکتون بود😐
دیدم یکم مکث کرد که سریع گفتم چون هرکس یه چی صداتون میکنه کنجکاو شدم بپرسم.😊همین
-اها.بله. من محمد مهدی هستم. دوستان چون لطف دارن سر به سرم میزارن هربار یه کدومو صدامیزنن😁
اها.خوب پس.حالا من اگه کارتون داشتم چی صداتون کنم؟
هر چی مایلید ولی ازاین به بعد اگه کاری بود به خانم مولایی(منظورش زهرا بود) بگید و ایشون به من منتقل میکنن😎
اعصابم خورد شد😠 و باغرض گفتم:
باشهه.چشم
موقع شام غذاها رو پخش کردم و بعدشم سفره رو جمع کردم.سمانه با اینکه مسول فرهنگی بودو کارش چیز دیگه ولی خیلی بهم کمک کرد.یه جورایی پشیمون شدم چرا قبول کردم.
تو دلم به سمانه فحش میدادم که منو انداخت تو این کار😤😩
خلاص این چند روز به همین روال گذشت تا صبح روز آخر که چند تا از دخترها به همراه زهرا برای خرید میخواستیم بریم بیرون🚶
-سمانه
-جانم؟!
-الان حرم نمیخوایم بریم که؟!
-نه.چی بود؟!
-حوصله چادر گذاشتن ندارم اخه😣 خیلی گرمه
-سمانه یکم ناراحت شد ولی گفت نه حرم نمیریم
رفتیم تو بازار رضا و مشغول بازدید بودیم که زهرا با دوستش که تو یه مغازه انگشتر💍 فروشی بودن مارو دیدن:
-دخترا یه دیقه بیاین
-بله زهرا جان؟!
و باسمانه رفتیم به سمتشون
-دخترا به نظر شما کدوم یکی از اینا قشنگ تره؟!
(تو دستش دو تا انگشتر عقیق💍 مردونه داشت)
که سمانه گفت به نظر من اونیکی قشنگ تره و منم همونو باسر تایید کردم و زهرا هم خرید و گفت:
راستی دخترا قبل اذان یه جلسه درباره کارهای برگشت داریم.حتما بیاین
یه مقدار خرید کردیم و با سمانه رفتیم سمت حسینیه و اول از همه رفتم چادرمو گذاشتم و منتظر ساعت🕙 جلسه شدیم.
وارد اطاق شدیم که دیدم آقاسید و زهرا با هم حرف میزنن
در همین حین یکی ازپسرها وارد شد.
آقاسید دستشو بالا آورد که دست بده✋
دیدم همون انگشتری💍 که زهرا خریده بود تو دستشه😐
ادامه دارد ...
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
.
بین من و واژه ها همیشه جنگ است
این شد که کمیت شعرهایم لنگ است
القصه همین مصرع من را دریاب
ارباب دلم برای صحنت تنگ است😭
#دلتنگ_کربلاتم💔
.
مولاجانم
🌼ای ڪاش همیشه یاورت باشم من
🍃در وقت ظہــور، محضرت باشم من
🌼ھر چند که نامه ام سیاه است ولــی
🍃بگـــذار سیاه لشکرت باشم من...
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌷
.
مـٰاڪآخنَـدآریم..
بـدانفـخرفرۅشیـم!
امـۅآݪْنَـدآریم..
ڪہبـرفقـربپۅشیـم!
دآریـمگرآنمایہٺریـنثرۅٺعـاݪْم
یڪرهبـر
ۅاورآبہجہـآنۍنَفُروشیـم...!😌
#جان_من_رهبر_من💚
#رهبرانه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم جواب بلی می دهد صلای تورا ...
به به ...عشق ببینید 👌👌👌
جاااااانم رهبرم♥️
#جان_من_رهبر_من
#رهبرانه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه دوست چه دشمن یه روزی حسرت میخورند!
#جان_من_رهبر_من 💚
#رهبرانه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🥳پاتوق دختران حاج قاسم برگزار مینماید .🥳
#ختم یا علی مدد.💫
#بمناسبت ولادت با سعادت مولا علی امیرالمومنین .
#به نیت فرج اقا صاحب الزمان،
#سلامتی و طول عمر رهبر و پدر عزیزتر از جانمان
#حاجات حاجتمندان بالاخص حاجات دل این جمع،قربه الی،الله.
۱-سلام اربابم:۱۰۰۰
۲-عزیز زهرا:۱۰۰۰
۳-محدثه بهرامی:۲۰۰۰
۴-سمیرا دادور:۱۰۰۰
۵-یا مهدی:۱۰۰
۶-گمنام:۵۰۰
۷-جا مانده:۱۱۰
۸-هانیه زیدی:۱۰۰
۹-بنت الزهرا:۱۰۰
۱۰-فاطمه زهرا رحیمی:۳۰۰
۱۱-گمنام:۵۰۰
۱۲-گمنام:۵۰۰
۱۳-گمنام:۱۰۰۰
۱۴-محدثه بانو:۱۰۰۰
https://eitaa.com/dokhtaran_hajghasemm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باباعلیِ:))
نفر اول دنیا علی..
مهدے (عج) جان
وقتش رسیدهاست بیاجهان راتکان بده
شـب را به یک اشاره سحر کن اذان بده
گـفـتـنـد مـا بـرای تـو آمـاده نـیـسـتـیـم
دلـــــداده می شـویـم بیـا یـادمـان بـده
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌷
.
کـٰاشاینروزهـٰاکَسۍ
پیـداشَودوَبراۍمـٰان
قَرنطـینِہدَرحَـرم
وَتَنفُـسدرهَواۍحُسیـن
راتَجویـزکُنـَد..シ♥️!'
#اعتکاف
صلیاللهعلیکیا اباعبدالله
مهربون اربابم حسین♥️
˼
عیدی امروزمون تون
زیارت کربلای سیدالشهدا 🤲
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_ویژه_دانلود
🌺 #میلاد_امام_علی(ع)
مبارک
💐شکاف آیا دلیلش چیست؟
💐وقتی خانه #در دارد!!
🎙 #صابر_خراسانی
👏 نماهنگ
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
امروز بیا برای پسرهای بیپدر
عطری بیار از نفس آخر شهید
#روزپدر رسیده بیا ماه مهربان
دستی بکش به روی سر دختر شهید😭😭
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز سردار دلها صلوات🌷
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
عمری پدرم گفت که فرزند خلف باش
یعنی که فقط بنده ی سلطان نجف باش...💚
#باباعلی😍
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
♡••
هفت آسمان و عرشِ خدا را ڪہ رَدڪنۍ
قَـدَّت نمۍرسد ڪہ عَـلـۍ را رَصَد ڪنۍ..
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🥳پاتوق دختران حاج قاسم برگزار مینماید .🥳
#ختم یا علی مدد.💫
#بمناسبت ولادت با سعادت مولا علی امیرالمومنین .
#به نیت فرج اقا صاحب الزمان،
#سلامتی و طول عمر رهبر و پدر عزیزتر از جانمان
#حاجات حاجتمندان بالاخص حاجات دل این جمع،قربه الی،الله.
۱-سلام اربابم:۱۰۰۰
۲-عزیز زهرا:۱۰۰۰
۳-محدثه بهرامی:۲۰۰۰
۴-سمیرا دادور:۱۰۰۰
۵-یا مهدی:۱۰۰
۶-گمنام:۵۰۰
۷-جا مانده:۱۱۰
۸-هانیه زیدی:۱۰۰
۹-بنت الزهرا:۱۰۰
۱۰-فاطمه زهرا رحیمی:۳۰۰
۱۱-گمنام:۵۰۰
۱۲-گمنام:۵۰۰
۱۳-گمنام:۱۰۰۰
۱۴-محدثه بانو:۲۰۰۰
۱۵-گمنام:۱۰۰۰
۱۶-یا علی:۵۰۰
۱۷-یازهرا:۵۰۰
۱۸-یا رقیه:۵۰۰
۱۹-یا زینب:۵۰۰
۲۰-شهید بیضاعی:۸۹۰
جمع کل:۱۴/۰۰۰(چهارده هزار)
https://eitaa.com/dokhtaran_hajghasemm
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
#قسـمـت_یـازدهــم
که دیدم همون انگشتری💍 که زهرا خریده بود تو دستشه😐
نمیدونم چرا ولی بغضم😢 گرفته بود
من اولش فقط دوست داشتم با آقاسید کل کل کنم ولی چرا الان ناراحتم؟!😕
نکنه جدی جدی عاشقش شدم؟!
تا آخر جلسه چیزی نفهمیدم و فقط تو فکر بودم
میگفتم شاید این انگشتره💍 شبیهشه
ولی نه..جعبه🎁 انگشتر هم گوشه ی میز کنار سر رسیدش بود
بعد جلسه با سمانه رفتیم برای آخرین زیارت
دلم خیلییی شکسته بود💔
وقتی وارد صحن شدم و چشمم به گنبد خورد اشکهام😭 همینطوری بی اختیار میومد.
به سمانه گفتم من باید برم جلو و زیارت کنم
سمانه گفت خیلی شلوغه ها ریحانه
گفتم نه من حتما باید برم و ازش جدا شدم و وقتی وارد محوطه ضریح شدم احساس کردم یه دقیقه راه باز شد و تونستم جلو برم.فقط گریه میکردم. چیزی برای دعا یادم نمیومد اون لحظه.فقط میگفتم کمکم کن.😔
وقتی وارد صحن انقلاب شدیم سمانه گفت وایسا زیارت وداع بخونیم📖
تا اسم وداع اومد باز بی اختیار بغضم گرفت😓
یعنی دیگه امروز همه چیز تمومه
دیگه نمیتونیم شبها تو حرم بمونیم
سریع گفتم من میخوام بعدش باز دو رکعت نماز بخونم
-باشه ریحانه جان
مهرم رو گذاشتم و اینبار گفتم نماز حاجت میخوانم قربتا الی الله
اینبار دیگه نه فکر آقاسید بودم نه هیچکس دیگه...فقط به حال بد خودم فکر میکردم
بعد نماز تو سجده با خدا حرف زدم و بازم بی اختیار گریه ام گرفت و اولین بار معنی سبک شدن تو نماز رو فهمیدم.😌
بعد نماز تو راه برگشت به حسینیه بودیم که پرسیدم:
-سمانه؟!
-جانم؟!
-میخواستم بپرسم این آقاسید و زهرا باهم نسبتی هم دارن؟!
ادامه دارد ...
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے