‌شاعر‌ شدنم‌ دَست‌ خودم‌ نیست‌ به‌ ولله . هر جمله‌ که‌ با اسم‌ِ تو گفتم‌ غَزلی‌ شد ؛😂❤️🦦🤌🏻 #عاشقانه ‌𝗝𝗼𝗶𝗻💘↷ ʚ⸂@dokhtaran_zeynabi⸃ɞ

#رمان 💜🍇 #از_آغوش_شیطان_تاخدا #پارت7 ولی چقدر زود گذشت خدایی کی فکرش و میکرد من امروز توی حرم امام رضا باشم و صیغه عقد دائم و بین من و مهدیار خونده بشه اونم کی هه من منی که زمین تا آسمون باهاش فرق دارم جالبه قراره چه زندگی داشته باشیم هر روز جنگ و دعوا اختلاف تو همین فکرا بودم که صدای عاقد من و کشوند از افکارات خاکستریم بیرون عروس خانم آیا بنده وکیلم آروم و بی میل گفتم با اجازه بزرگترا : بله بعد از بله گفتن مهدیار همه صلواتی فرستادن و قرار شد رستوران بریم ناهار خودمون دو خانوار فک و فامیل و بعدشم جشن و خونه داییم بگیریم که مشهد زندگی میکرد بعد از اونم یکی دو سال کارامون و انجام بدیم با یه ماه عسل بریم سر خونه زندگیمون :)! جشن رو به اتمام بود وقتی تموم شد تو اتاق بودم خودم و خودش تنها که شروع کرد حرف زدن عشقم خانومم انقدر زشتم نگام نمیکنی پیشونیم و بوسید و گفت نکنه خجالت میکشی ها برق سه فاز وصل کردن بهم با بوسش روی پیشونیم سرش و خم کرد سرم به دستش گرفت آورد بالا نگاهش کردم نگاهش شیطون بود با تعجب گفتم آقا مهدیار ؛ جوووونممم عشق دلم من دیگه می خواستم شاخ در بیارم که آیا این پسر حاجیه یا نه بی پروا صورتم و دید میزد من داشتم آب میشدم گر میگرفتم نگاهم دزدیدم ازش که با کاری که کرد شکه تر شدم :)..... من و کشید در آغوش خودش پیشونیم و به پیشونیش چسبوند و گفت خسته ای خانم من با تعجب تو بغلش سرم و فرو کردم تو گردنش و گفتم پسر حاج علی این کارا :)!؟ مهدیار: چیه ما بچه مذهبی ها دل نداریم چرا فکر میکنین عشق تو زندگی ما معنا نداره ها :)! مریم: مگه غیر اینه مهدیار: پس این محبتا و عشقا از جانب من کشکه یعنی آره :)!؟😶 چونم و میگره تو دستاش و سرم و از گردنش میاره بیرون نگاهم میکنه با کاری که میکنه نفسم میره بوسه کوچک او بر روی لب مساوی بود با برق گرفتگی من سرش و انداخت پایین و گفت ببخشید می خواستم جیغ بزنم از دستش آخه این چه شکیه عه :/ بعد با خجالت کمی خودم را پایین کشیدم و سرم و گذاشتم رو باش پرسیدم مهدیار؟:)» مهدیار : جان دل مهدیار مریم : خب شما عشق رو چجوری معنا میکنی مهدیار : عشق یعنی داشتن تو آرامش تو عشق یعنی دنیا تلخه ولی خدا تمام شیرینی هاش و ریخته تو وجود تو بعد همینجور که با موهام بازی میکرد گفت ....... #کنیز_مهدی_فاطمه نویسنده : مهدیار عاشق و .....🙈🥺🍯

بـسـم رب النـور👋🏻💙 سـلام بنده ادمـین جدید هستم امـیدوارم در کـنار هم لحـظات خوبی سپـری کنیم🌝💕 با #لـیـٰا بشناسید♥🌿

بــسم الله.. 🙂💗 سـلام بنـده مدیر دوم هـستم امـیدوارم در کنار شـما کـانـال بـه خـوبی مـدیریت کـنم☁ بـا #مـحـیـصـٰا بشـناسید💛