°¦هیئت دختران زینبی ¦°
قرار داد ۲۵ساله ایران و چین به زبان عامیانه میشه بی اثر شدن تحریم ها،هیچ نیازیم به مذاکره نداریم. حا
خیلیا میگن متن قرار داد هست؟
ببینید چین مایل به انتشار متن این سند نیست و ما متن رو نداریم..
اما این مشخص هست ڪه چین در زمان ترامپ به اوج درگیرے با امریڪا رسید و الان هم احتمال داره ڪه بخواد امریڪا رو به چالش بڪشه..
این قرار داد بخش بیشتریش احتمالا بخش اقتصادے هست..
من چندین سال هست ڪه در سخنرانے اقاے رائفے پور موضوعاتے با این عنوان ڪه باید روابط مون رو با چین قوے ڪنیم روشنیدم..
چین از ابر قدرت هاے اقتصادی هست و قطعا طبق چیز هاے ڪه تحلیل گران میگن جای امریڪا رو خواهد گرفت..
جمعیت چین فراوان هست و روابط اقتصادی ایران با اون باعث پیدا ڪردن یڪ بازار فروش گسترده براے ایرانے ڪه تا حالا تحریم بوده هست..
از نظر علمے چین خیلے بالاست و میتونہ از این نظر هم خیلے به نفع ما باشہ..
و در حال حاضر از امریڪا و اروپا دوستے بیشترے رو با ما داشته...
این قرارداد عملا تمام تحریم های امریڪا رو بی اثر میڪنه تمامش رو...
یڪ قرار داد برد برد هست هم براے ما هم براے چین...
متن قرار داد هم اگه پیداکردم براتون میفرستم
#روشن_فکری
#قراردادنامه
#ایران
#پیشنهاد
@dokhtarane_ayandehsaz
#داستان_پندانه✨👌
#آموزنده 📙
حاج آقا باید برقصه!!!
چند سال قبل اتوبوسی🚐 از دانشجویان دختر یکی از دانشگاههای بزرگ کشور آمده بودند جنوب.
چشمتان روز بد نبیند… 😳😳😳
آنقدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند.
وضع ظاهرشان فوقالعاده خراب بود.
آرایش آنچنانی، مانتوی تنگ و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.
اخلاقشان را هم که نپرس…😡😡 حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمیدادند، فقط میخندیدند😀😀😀 و مسخره میکردند😜😜😝😍 و آوازهای آنچنانی بود که...
از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود...
دیدم فایدهای ندارد!
گوش این جماعت اناث، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست...
باید از راه دیگری وارد میشدم… ناگهان فکری به ذهنم رسید…🤔🤔🤔 اما…
سخت بود و فقط از شهدا برمیآمد...
سپردم به خودشان و شروع کردم.
گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!
خندیدند😁😁😁 و گفتند: اِاِاِ …
حاج آقا و شرط!!!
شما هم آره حاج آقا؟؟؟
گفتم: آره!!!
گفتند: حالا چه شرطی؟🤔🤔
گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی میبرم و معجزهای نشانتان میدهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راهتان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید.
گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟
گفتم: هرچه شما بگویید.
گفتند: با همین چفیهای که به گردنت انداختهای، میایی وسط اتوبوس و شروع میکنی به رقصیدن!!!
اول انگار دچار برقگرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آنها سپردم و قبول کردم
دوباره همهشون زدند زیر خنده که چه شود!!! 😁😄😃😀😜😎😏
حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و...
در طول مسیر هم از
جلف بازیهای این جماعت حرص میخوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟
نکند مجبور شوم…!
دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک میخواستم..💕
میدانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته 🔥🔥🔥و قبرهای آنها بیحفاظ است…
از طرفی میدانستم آنها اگر بخواهند، قیامت هم برپا میکنند، چه رسد به معجزه!!!
به طلائیه که رسیدیم، همهشان را جمع کردم و راه افتادیم …
اما آنها که دستبردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخیهای جلف😝😎😍😂 و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خندههای بلند دست برنمیداشتند و دائم هم مرا مسخره میکردند.🤗🤗😜😜
کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت:
پس کو این معجزه حاج آقا!
به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید برقصه...👏👏👏👏
برای آخرین بار دل سپردم.
یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچهها خواستم یک لیوان آب بدهد.
آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...💧💧💦💧💦💦💧
تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد…
عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمیشود!
همه اون دخترای بیحجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود😳😳😳.
طلائیه آن روز بوی بهشت میداد...
همهشان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند😌😓😭😭😭😩😫😩!
سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه میزدند … 😭😭😭😭😭
شهدا خودی نشان داده بودند و دست همهشان را گرفته بودند. چشمهاشان رنگ خون گرفته بود و صدای محزونشان به سختی شنیده میشد.
هرچه کردم نتوانستم آنها را از روی قبرها بلند کنم.
قصد کرده بودند آنجا بمانند.
بالاخره با کلی اصرار و التماس آنها را از بهشتیترین خاک دنیا بلند کردم...
به اتوبوس🚌🚌 که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسریها کاملا سر را پوشاندهاند و چفیهها روی گردنشان خودنمایی میکند.
هنوز بیقرار بودند…
چند دقیقهای گذشت…
همه دور هم جمع شده بودند و مشورت میکردند...
پرسیدم: به کجا رسیدید؟ 🤔🤔🤔
چیزی نگفتند.
سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کردهاند و به جامعةالزهرای قم رفتهاند …
آری آنان سر قولشان به شهد مانده بودند🚶♀🙂✌️🏻
#شهدا:)
@dokhtarane_ayandehsaz
^^تپیدن
#غلط_گیر
#سهشنبه
#آینده_سازان_قدس
╔══════✦۞✦══════╗
@Dokhtarane_ayandehsaz
╚══════✦۞✦══════╝
واژه"دوست" رادرفرهنـگلغت
جستجوڪنید!
•|بـہشمامیگویـدضددٌشمݩ!
واژه"رفیق"راجسـتجوڪنیدوایݩبار
بـہشمامیگویـدهمࢪاه! 🌱
#پروفایل
@dokhtarane_ayandehsaz
13.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نتایج هدیه به امام زمان(عج) از زبان استاد رائفی پور 😍💕
استاد فرمودند حتی با یک صلوات😃🌱💕
#پیشنهادی
#سخرانی
#شهرقدس
#امام_زمان
@dokhtarane_ayandehsaz
🌸
🌸🌸🌱☀️
🌸🌱🌸☀️
بِسْمِ ﷲ الرَحمٰنِ الرَحیم
ذکر روز #چهارشنبه :
✨یا حی یا قیوم
ای زنده و پاینده✨
١۸فروردین🌸
بهار۱۴۰۰ 🌸
٢۴شعبان 1442💗
7April 2021 📆
اذان صبح:5:17📿
اذان ظهر : 13:08📿
اذان مغرب: 19:51📿
نیمه شب :00:25😴
مناسبت ها:
روز جهانی بهداشت(روز سلامت)🌱
#تقویم_آینده_سازان💛
#تقویم_بهاری🌱
🌸☀️___________________
@dokhtarane_ayandehsaz 🌸
🌸☀️__________________