eitaa logo
کانال دختران بهشتی
781 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
6.1هزار ویدیو
49 فایل
چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست ای که روزیِ دو عالم همه از چادر تو ست یا زهرا سلام الله علیها
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 و 🌷 (ع) 🔶 رئیس مذهب شیعه 🔷نام:جعفر(ع) 🔷لقب:صادق(ع) 🔷کنیه:ابوعبدالله(ع) 🔷نام پدر:محمد(ع) 🔷نام مادر:ام فروه 🔴تاریخ ولادت:17 ربیع الاول 🔴سال ولادت:83 قمری 🔴محل ولادت:مدینه منوره 🔴مدت امامت:34 سال 🔴مدت عمر شریف:65 سال ⚫️تاریخ شهادت:25 شوال ⚫️سال شهادت:148 هجری ⚫️محل شهادت:مدینه ⚫️سبب شهادت:مسمومیت به دستور منصور دوانیقی ⚫️محل دفن:قبرستان بقیع ◼️نام قاتل:منصور دوانیقی 🔶تعداد فرزندان:7 پسر و 3 دختر 🔶خلیفه زمان ولادت:ولید بن عبد الملک 🔶خلیفه زمان شهادت:منصور دوانیقی 🌸
🌴زین ماتمى که چشم ملائک ز خون تر است 🌴گویا عزاى صادق آل پیغمبرست 🖤شهادت جانسوز رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق علیه السلام تسلیت باد. چند حدیث ارزشمند از امام صادق علیه السلام 👆
📚معرفی کتاب توحید مفضل (شگفتی های آفرینش در کلام امام صادق علیه السلام) هزار سوال پرسید یه دوست یه روز از امام جوابشو زود میداد کامل و خیلی تمام می گفت که خرطوم فیل🐘 چه کاربردی داره مرغ ماهیخوار چرا پای درازی داره ناخن های ما چرا بلند میشند زود به زود یا این دندونم چرا پهن تر از اون یکی بود🧐 جواب این سوالها جمع شده تو یک کتاب توحید مفضل هست اسم این کتاب @dokhtaranebeheshtiy
بسم الله الرحمن الرحیم کلاس ۱۷ سلام عزیزانم امروز هم با کلاس آداب زندگی در خدمت شما عزیزان هستم 😇 می دانید که اگر هر کسی علم زیاد و ثروت زیادی داشته باشد اما ادب نداشته باشد ، هیچ فایده ای ندارد پس ما سعی می کنیم که آداب زندگی را یاد بگیریم و در زندگی مون آنها را به کار ببریم تا ان شا‌‌ء الله در دنیا و آخرت عاقبت بخیر بشیم 🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🔸 دعا کردن یکی از آداب بسیار مهم در ارتباط با خداوند متعال هست. وقتی که خداوند متعال به عبد "دستور" میده که دعا کنه بنابراین عبد هم باید "ادب" رو رعایت کنه و اهل دعا باشه. بنابراین ما نباید دعا کردن رو یه کار صرفا احساسی بدونیم که هر موقع دلمون خواست دعا بخونیم!🙄 نه! دعا در درجه اول "رعایت ادب نسبت به مولا" هست. ❇️ حتما در طول روز بخشی از وقت خودمون رو به طور خاص برای دعا کردن قرار بدیم. راستی دعای بعد از نمازهای یومیه بسیار سفارش شده.... 🌹
931211-Panahian-H-Haqshenas-Adab-01-18k.mp3
5.04M
۱ ✅ سلسله جلسات "ادب نامی برای تمام خوبی ها" 🔹 جلسه اول 🌹 استاد پناهیان 🍃🌷🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکمت رشد مو وناخن☝️☝️ کتاب توحید مفضل @dokhtaranebeheshtiy
بسم الله الرحمن الرحیم مژده😇💐😇 مژده 🔻 آغاز ثبت نام کلاس 🔻 روخوانی و روانخوانی و حفظ قرآن کریم ویژه دختران گل ۸ تا ۱۴ سال شما هم دوست دارید فرزند تون قرآن یاد بگیره؟ اونم در محیطی شاد و جذاب 😍😊 با کادری مجرب و دوره دیده 😉 پس الآن وقتش شده 😃 عجله کنید 🏃‍♂ 📆 آغاز کلاس ها از نیمه خرداد کلاس ها به صورت می باشد 📝علاقمندان جهت ثبت نام به صفحه خصوصی سرکار خانم جلیلی مراجعه کنند @Jalili_s منتظر حضور گرم همه شما عزیزان هستیم 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1016922211C9c74a5b4cc
💝💝💝همه با هم زمزمه می کنیم 🌷 دعای فرج را 🌷 🌺🌺جهت سلامتی 🌺🌺و تعجیل در ظهور اقا 🌺🌺 امام زمان عج الله 🌺🌺تعالی فرجه الشریف 🌺🌺 بسم الله الرحمن الرحيم اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ ؛ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ ؛ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم ؛ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْث َ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَة َ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ 💐💐 اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ ابْنِ 💐 الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا 💐💐💐 🌷اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باحجابم ... 🌱
انگار‌یه‌خط‌قرمز‌‌میکشی‌رو‌فلسفه‌حجاب:\ هیچی‌به‌هیچی...👀!
*در سرود سلام فرمانده نام علی ابن مهزیار برده می شود..* *+در قسمتی از متن برای کسانی که دنبال خوشبختی و عاقبت بخیری هستند راهی نشان داده شده است* علی ابن مهزیار کیست؟؟ یکی از یاران و بزرگان شیعی علی ابن مهزیار اهوازی است که در قرن سوم هجری قمری زندگی می کرد و از فقها ، محدثان و دانشمندان معروف شیعه و از اصحاب امام رضا(ع) ، امام جواد(ع) ، امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) بوده و احکام دینی را نزد آنها فرا گرفته و در برخی از مناطق ، بخصوص در اهواز به عنوان نماینده ایشان بوده است . علی ابن مهزیار از مردم دورق (شادگان امروزی) بود که بعداً در اهواز ساکن شد . محل تولد ایشان منطقه هندیجان است، ولی با توجه به اینکه در قرن سوم هجری قمری هندیجان از توابع شهر دورق بود، لذا او را اهل دورق معرفی کرده اند . پدر وی مذهب نصرانی داشت و سپس مسلمان شد و علی نیز به تبعیت از پدر در نوجوانی مسلمانگردید . براساس برخی روایات وی در زمان امام حسن عسکری(ع) وفات یافته است من بیست مرتبه به حج بیت‌الله الحرام مشرف شدم و در تمام این سفرها قصدم دیدن مولایم امام زمان(عج) بود، ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت گردیدم. بالاخره مأیوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم. وقتی که دوستان عازم مکه بودند، به من گفتند مگر امسال به مکه مشرف نمی‌شوی؟ گفتم: نه، امسال گرفتاری‌هایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم. شبی در عالم خواب شنیدم کسی می‌گوید: ای علی بن ابراهیم، خداوند به تو فرمان داده که امسال را نیز حج کنی. آن شب را هر طور بود به صبح آوردم، و با امیدی مهیای سفر شدم، وقتی رفقا مرا دیدند تعجب کردند، ولی به آنها از علت تغییر عقیده‌ام چیزی نگفتم. شب و روز مراقب موسم حج بودم تا آنکه موسم حج فرارسید و کارم را آماده کرده، با دوستان به آهنگ حج، رهسپار مدینه شدم. چون به سرزمین مدینه رسیدم از بازماندگان امام حسن عسکری(ع) جویا شدم، اثری از آنها نیافتم و خبری نگرفتم. در آنجا نیز پیوسته در این باره فکر می‌کردم تا آنکه به قصد مکه از مدینه خارج شدم. پس به سرزمین حجفه رسیدم و یک روز در آنجا ماندم. در مسجد جحفه نماز گزاردم، سپس صورت به خاک نهاده و برای تشرف خدمت اولاد امام یازدهم(ع) به درگاه خداوند متعال دعا و تضرع فراوان کردم. شبی در مطاف، جوان زیبا و خوش بویی را دیدم که به آرامی راه می‌رود و در اطراف خانه خدا طواف می‌کند. دلم متوجه او شد. برخاستم و به جانب او رفتم. تا متوجه من ‌شد، پرسید از مردم کجایی؟ گفتم: از اهل عراقم. پرسید: کدام عراق؟ گفتم: اهواز. پرسید: خصیب (ابن خصیب) را می‌شناسی؟ گفتم: خدا او را رحمت کند از دنیا رفت. گفت: خدا او را رحمت فرماید که شب‌ها را بیدار بود و بسیار به درگاه خداوند می‌نالید و اشکش پیوسته جاری بود. آنگاه پرسید: علی بن ابراهیم مهزیار را می‌شناسی؟ گفتم: بله خودم هستم. گفت: ای ابوالحسن! خدا تو را حفظ کند. علامتی را که میان تو و امام حسن عسکری(ع) بود چه کردی؟ گفتم: اینک نزد من است. گفت آن را بیرون آور. پس دست در جیب کردم و آنرا در آوردم. موقعی که آنرا دید نتوانست خودداری کند و دیدگانش پر از اشک شد و زار زار گریست، به طوری‌که لباس‌هایش از سیلاب اشک تر شد. آنگاه فرمود: ای پسر مهزیار خداوند به تو اذن می‌دهد، خداوند به تو اذن می‌دهد. به محل اقامت خود برگرد، و با رفقایت خداحافظی کن، و چون شب فرا رسید، به جانب شعب بنی عامر بیا که مرا در آنجا خواهی دید. من با خوشحالی فوق العاده‌ای به منزل رفتم، و وسائل سفر را جمع کردم و با رفقا خداحافظی نمودم و گفتم برایم کاری پیش آمده. که باید چند روزی به جایی بروم. پس چون شب شد، شتر خود را پیش کشیدم و جهاز آن را محکم بستم و لوازم خود را بار کردم و سوار شدم و به سرعت راندم تا به شعب بنی عامر رسیدم. دیدم همان جوان ایستاده و مرا صدا می‌زند: ای ابوالحسن! نزد من بیا. وقتی نزدیک وی رسیدم، به من گفت پیاده شو تا نماز شب بخوانیم. پس از نماز شب، امر فرمود سجده کنم و تعقیب بخوانم. سپس سوار شدیم و راه افتادیم تا طلوع فجر دمید، پیاده شدیم و نماز صبح را خواندیم. وقتی که نمازش را تمام کرد سوار شد و به من هم دستور داد سوار شوم. من هم سوار شدم و با وی حرکت نمودم تا آنکه قلّة کوه طائف پیدا شد. هوا قدری روشن شده بود. پرسید آیا چیزی می‌بینی؟ گفتم: آری تل‌ ریگی می‌بینم که خیمه‌ای بر بالای آن است و نور داخل آن تمام صحرا را روشن کرده است! گفت: بله درست است، منزل مقصود همان جاست، جایگاه مولا و محبوب ما، در همان جا قرار دارد. سپس گفت: بیا برویم. وقتی مسافتی از راه را رفتیم، گفت پیاده شود که در اینجا سرکشان ذلیل و جباران خاضع می‌گردند. گفتم شترها را چه بکنیم؟ گفت: اینجا حرم قائم آل محمد (ص) است. کسی جز افراد با ایمان بدین‌جا راه نمی‌یابد،
و هیچ کس جز مؤمن از اینجا بیرون نمی‌رود. پس مهار شتر را رها کردم، و به من دستور داد تا در بیرون چادر توقف کنم. وقتی برگشت، گفت: داخل شو که در اینجا جز سلامتی چیزی نیست. بشارت باد به تو، اذن دخول صادر شد *فرمودند: ای ابوالحسن، ما شب و روز منتظر ورودت بودیم، چرا این قدر دیر نزد ما آمدی؟* *عرض کردم: آقای من! تاکنون کسی را نیافته بودم که دلیل و راهنمای من به سوی شما باشد.* *فرمودند: آیا کسی را نیافتی که تو را دلالت کند؟!! بعد انگشت مبارک را به روی زمین کشیده، سپس فرمودند: نه لکن شماها اموالتان را فزونی بخشیدید، و بر بینوانان از مؤمنین سخت گرفته، آنان را سرگردان و بیچاره کردید، و رابطة خویشاوندی را در بین خود بریدید (صله رحم انجام ندادید) دیگر شما چه عذری دارید؟* *گفتم: توبه، توبه، عذر می‌خواهم. ببخشید، نادیده بگیرید.* *سپس فرمودند: ای پسر مهزیار، اگر نبود که بعضی از شما برای بعضی دیگر استغفار می‌کنید، تمام کسانی که بر روی زمین هستند، نابود می‌شدند به جز خواص شیعه؛ همان‌هایی که گفتارشان با رفتارشان یکی است.*