eitaa logo
دختــران زهـرایے
164 دنبال‌کننده
894 عکس
151 ویدیو
2 فایل
بوےزهراومریـم‌وهاجر ، ازپَرچادرت‌سرازیـراست..! بشکندآن‌قلم‌کـہ‌بنویـسد ، ((دِمُدِـہ‌گشت‌ودست‌وپاگیـر))است..! 🍃🌸 کپےمطالب باذکر۱۰صلوات‌‌،درتعجیـل‌وفـرج‌ آقاامام‌زمانـ (عج) 🌸🍃 فوروارد‌قشنگتره! داستانهاے‌: 🌸🌱مسافرکربلا🌱🌸 و ♥️✨پسرک‌فلافل‌فروش✨♥
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................
🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................
🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................
•°🌱🌸°• اگہ‌بهمون‌بگن این‌چند‌روز‌رو‌بہ‌کسی‌‌پیام‌نزن! بی‌خیالِ‌چک‌‌کردن‌تلگرام و اینستاگرام‌شو بہ‌هیچکس‌زنگ‌نزن! اصلا‌چندروزموبایلت‌رو‌بده‌بہ‌ما... چقــدر‌بهمون‌سخت میگذره؟؟!! حالا‌اگہ‌بگن‌چند‌روز‌قرآن‌نخون‌چی؟! چقدربهمون‌سخت‌میگذره؟! ؟ نرسہ‌اون‌روز‌کہ‌ارتباط‌بابقیہ‌رو‌بہ ارتباط‌با‌خدا‌ترجیح‌بدیمツ 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................
رفیق... این‌رو‌همیشہ‌یادت‌باشھ! قول‌هایـے‌رو‌کہ هنگام‌ِطوفان‌بہ‌خد‌آمیدۍ هنگامِ‌آرامش‌ فراموش‌نکنۍ !) 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................
‌میدانی رفیق... فکر کردن به گناه مانند دود می ماند🌪 آدم را نمی سوزاند ولی در و دیوار قلب را سیاه میکند🖤 آدم را خفه...🥀 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................
ﺗـامُحرم ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ... ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ ﻧﮑﻨﺪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻤﺎﻧﻢ ! ﻧﮑﻨﺪ ﺑﻐﺾِ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﺪﺕِ ﻏﻢ ﻧﻪ ﺑﺒﺎﺭﺩ ؛ ﻧﻪ ﺑﮑﺎﻫﺪ ؛ ﺍﺑﺪ ﺍﻟﺪﻫﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ؟! ﻧﮑﻨﺪ ﺍﺷﮏ ﻧﺮﯾﺰﻡ ؟! ﻧﮑﻨﺪ ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ ﺭﺍ ﻧﺪﻫﯽ ﺣﻀﺮﺕِ ﺍﺭﺑﺎﺏ ؟! نکند باز بمانم ؟! ﻧﮑﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺣﺮﻡ؛ ﺍﻫﻞ ﺣﺮﻡ... ﻣﯿﺮ ﻭ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ ؟! ﻧﮑﻨﺪ ...! ﭘﺎﯼِ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺣﺮﻣﺖ ﺑﺎﺯ ﺑﻤﺎند، ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﺁﻫﺶ؟! ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ... ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ ﻧﮑﻨﺪ ﺩﯾﺮ ﺷﻮﺩ ﺟﺎﯼ ﺑﻤﺎﻧﻢ... 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................
گـفت:‌خجـالٺ‌نمیکـشی؟! پـرسیدم:چـرا؟ گـفت:‌چـادرسـرت‌کـردی! ☺️ لبخنـد‌محـو‌ی‌زدم:تـوچـی؟! تـوخجـالت‌نمیکـشی؟ اخـم‌کـرد:مـن‌چـرا؟! آروم‌دم‌گـوشش‌گـفتم: خجـالت‌نمیکـشی‌کـہ‌انـقد راحت ‌اشـک‌امـام‌زمـانت‌‌رو در مـیاری؟!😔 و چـوب‌حـراج بـہ ‌قشنگـیات ‌مـیزنی؟!🥀 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................
رفیق❕ یه وقت نگی من که پروندم خیلی سیاهه کارم از گذشته!! ..... مثل پاک کن مےمونه اشتبـاهاتت رو✨پاک✨ مےکـنه فقط به فکر باش😉✌️🏻 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................
♥️🍃 فِرِشتِہ خَندید😌 چَرخید وُ پیچیدُ و بویید و بوسید😍 صِداے زِمزِمِه اَش دُرسٺ اَز پُشتِ چادُرِ مِشڪی اٺ مےآمَد دَرِ دِلَش داد مـی زَد : {خوشحال باش بانوے عِشق😌 ڪہ اَگر چہ عِشق ٺو دَر زَمین گُمنام ماند اما دَر آسمان هـا ٺو مَعروفـی بِہ نِجابٺـی مثال زدنے 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................
دختــران زهـرایے
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 #داستان #مسافر_کربلا #قسمت_بیست_و_نهم معبر کامل پاکسازی نشده بود. برای همین
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 [♥️محاصره♥️] رسول سالاری: یکی از بچه ها دوید به سمت من. با عجله گفت: احمد خسروی رو ندیدی! با تعجب گفتم: نه! چی شده؟ گفت: بیسیمش جواب نمیده! نمیدونیم کجاست. بعد گفت: تماس بگیر قرارگاه و بپرس خط اول دشمن شکسته شده یا نه؟ با تعجب گفتم: خط اول؟ گفت: آره بابا، به ما از همه طرف داره تیراندازی میشه، ببین باید چیکار کنیم. گوشی بیسیم رو گرفتم و با قرارگاه صحبت کردم. مسئول قرارگاه گفت: یکی از لشکرها باید سمت چپ سیل بند رو تصرف میکرده. اما نیروهاش توی موانع و میدون مین گیر کردند! هر لحظه هم احتمال داره شما از سمت سیل بند محاصره بشین! بعد گفت: بچه ها خط اول دشمن رو شکستن. اما عراقی های در حال فرار، دارن به سمت شما که خط دوم هستین میان و با شما درگیر میشن. از سمت عراقی ها هم که زیر آتیش هستین. بهترین کار اینه که بچه های گردان امام حسین(ع) که به شما ملحق شدند، با هم بیائید عقب! سرم داغ شده بود. پاهام دیگه حرکت نمیکرد. همانجا نشستم روی زمین. احساس میکردم که به آخر دنیا رسیدم. این حرف ها یعنی ما تو محاصره کامل هستیم. تمام ماجراهای دیشب تا حالا تو ذهنم مرور میشد. یک دفعه دیدم از سمت سیل بند، احمد خسروی با چند نفر دیگه از بچه ها به سمت ما میاد. به سختی بلند شدم. رفتم جلو و خبرها رو بهش دادم. او هم کمی فکر کرد و رفت سراغ بچه ها. من هم رفتم سمت جاده شنی. میخواستم برم دنبال علیرضا که از پشت سیل بند تیراندازی شد. فهمیدم عراقی ها به آنجا رسیدند. مجبور شدم برگردم. نماز صبح را همانجا پیش بچه ها خواندم. بعد از نماز بچه های گردان امام حسین(ع) هم رسیدند. راه برای بازگشت بچه ها باز شد. فرصت زیادی نداشتیم. برادر خسروی داد میزد: زود باشین! هوا روشن بشه اینجا غوغا میشه! یکی از بچه های مجروح را دیدم. از بچه‌های محل بود. تا من را دید گفت: از علیرضا خبر داری؟! گفتم: نه! بعد ادامه داد: بچه ها توی مسیر، حدود سی تا مجروح رو گذاشته بودند پشت سیل بند، قرار بود نیروهای امدادگر اون ها رو ببرند عقب. من جلوتر از علیرضا تیر به پام خورد و افتادم. علیرضا با پای زخمی روی جاده شنی نشسته بود. یک دفعه دیدم سر و کله عراقی ها پیدا شد. علی پشت جاده سنگر گرفت و با هر گلوله ای که شلیک میکرد یکی از اون ها رو می انداخت. 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[°داره کم کم تموم میشه یه سال چشم انتظاریمون🥀°] 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................