eitaa logo
]|I{•------» دختران زینبـے «------•}I|[
42 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
92 ویدیو
127 فایل
🌸تم🌸پروفایل🌸والپیر🌸استیکر🌸چالش🌸مطالب ناب مذهبی🌸رمان های جذاب.🌸اوریگامی🌸خلاقیت🌸بیوهای خاص🌸کانالی مخصوص دختر مذهبی ها🌷 کپی=معرفی کانال به دوستان و تبلیغ برای کانال.🌷 ادمین کانال❤️ @ya_hoseyn5
مشاهده در ایتا
دانلود
تقریبا دانشگاه تق و لق شده بود. خیلی کم بچه ها سر کلاس هاحاضر می شدند، مگرسر کلاسِ استاد هایی که خیلی سخت گیر بودند و همان اول ترم خط و نشان هایشان راکشیده بودند. برای بعضی استادهای سخت گیری که روی یادگیری دانشجوها تعصب داشتند، اهمیت ویژه ایی قائل بودم. وقتی سرکلاس این جوراستادها می نشستم که تعصب وسختگیری بی مورد نداشتند، ولی چیزی راسرسری نمی گرفتند و کارشان باحساب وکتاب بودتاحقی ازدانشجویی ضایع نشودحس خوبی پیدامی کردم وباخودم می گفتم کاش این استاد یک نماینده‌ی مجلس بود، تابرای مشکلات مردم هم اینقدر وجدان و تعصب خرج می‌کرد. من هم می‌توانستم بعضی روزها دانشگاه نروم، ولی انگار یک نیرویی اجازه نمی داد خانه بمانم. نیرویی که به امید دیدن کسی مرا به دانشگاه می‌کشاند. روز تولدم مادر، خانواده‌ی خاله و دایی را هم دعوت کرده بود و کلی به همه خوش گذشت. آن روز نمی دانم این فکر چرا رهایم نمی کرد ، که ممکن است آرش پیام بدهد و تولدم را تبریک بگوید. به خاطر همین فکر بچه‌گانه، چند بار گوشی‌ام را چک کردم. دفعه،ی آخر، پیامی از آقای معصومی امد. بازش کردم. نوشته بود: «باور کن ماه هاست زیباترین جملات را برای امروز کنار می گذارم ، امشب اما همه ی جملات فرار کرده‌اند همین طور بی وزن وبی هوا بگویم ... تولدت مبارک.» با خواندنش زل زدم به نوشته ها و بغض گلویم را گرفت. انگار این پیام را از کس دیگری توقع داشتم و حالا یک جورایی جا خورده بودم. سعیده که بی هواوارداتاق شد، وقتی حال مرا دید، نگاهی به گوشی‌ام انداخت که هنوز روشن بود. متن را خواند و تعجب زده گفت: – الان از خوشحالی اینطوری شدی یا ناراحتی؟ وقتی سکوتم را دید ادامه داد: –اونوقت این از کجا تاریخ تولد تو رو می دونه؟ در پاهایم احساس ضعف می کردم، گوشی را خاموش کردم وزیرتخت انداختمش تادیگرنبینمش. خودم هم نشستم روی تخت و سرم راتوی دستهایم گرفتم. سعیده که از کارهای من هاج و واج مانده بود گفت: –توچته راحیل؟ منتظر پیام کسی بودی؟ سرم را بلند کردم و بغضم راقورت دادم و گفتم: –یادته از رنج برات می گفتم؟ ــ خب. ــ الان برای من از رنج گذشته، شده شکنجه. کاش یه قرصی چیزی بود که آدم می خورد و همه چیز رو فراموش می کرد. کنارم نشست و سرم را روی سینه‌اش فشار داد و گفت: –راحیل باورم نمیشه تو این حرف هارو میزنی، فکر می کردم بی خیالترو قویتر از این حرف ها باشی. اینجوری که داغون میشی. آخه آرش از کجا باید روزتولد تو رو بدونه. خودم را کنار کشیدم و گفتم: – من قویم، یعنی باید باشم. فقط امروز این شیطونه بد جور واسه خودش ویراژ داد نتیجشم این شد. باید همون اول صبحی شاخش رو می شکوندم. لبهای سعیده کش امد و گفت: – آهان، این شد. حالا بگو ببینم قضیه ی ای پیام چی بود؟ اون از کجا می دونست... حرفش را بریدم و گفتم: –اون قبلا کادوش رو هم داده. بعد رفتم و از کمد جعبه ی گل رز رو آوردم که دیگر تقریباخشک شده بود. و پلاک زنجیر را هم نشانش دادم. وبرگرداندمش تا پشتش راهم ببیند. همانطور که با دهان باز نگاهشان می کردگفت: –چه با احساس! همین کارهارو کرده توقع تو رو برده بالا دیگه. بعد چشمکی زد و گفت: –ببینم تا حالا چیزی در مورد علاقش نگفته؟ ــ نه ــ چه محتاط؟ ــ یعنی تو فکر می کنی بهم علاقه داره؟ ــ اووووو چه جورم. ولی به خاطر شرایطی که داره شاید خودش رو در حد تو نمی دونه که بگه. ــ کاش شرایط بهتری داشت، چون معیارهای من رو داره. سعیده خنده ایی کردو گفت: –عزیزم مگه خودت همیشه نمیگی همه چی یه جا جمع نمیشه طبق خواسته‌ی ما، همیشه یه جاش می لنگه؟ خب اینم همونه دیگه. با صدای مادر که صدایمان می کرد، فوری وسایل را داخل کمد گذاشتم و ازاتاق بیرون رفتیم. وقتی وارد کلاس شدم با دیدن آرش گل از گلم شکفت، ولی زود خودم را جمع و جور کردم و رفتم همان ردیف جلو نشستم. خدارو شکر کردم که حالش خوب شده. با سارا و بهار و سعیدگرم حرف بود و متوجه‌ی من نشد. سوگند از ردیف عقب امد کنارم نشست وغر زد: –چقدر جا عوض می کنی بعد اشاره کرد به آرش وپرسید: – شنیدی چی می گفت؟ ــ نه ، من که الان رسیدم. ــ می گفت دلیل تصادفش این بوده که یکی از بچه های کلاس اعصابش رو خرد کرده، اونم دیگه سر کلاس نرفته و زده بیرون. با سرعت رانندگی کرده و باعث تصادف شده. بعد با حالت مسخره ایی گفت: –عزیزم جواب سلام بچه مردم رو بده نره بزنه خودش رو شل و پل کنه. هر دو از این حرف خندیدیم. با امدن استاد خندهایمان جمع شد و به پچ پچ تبدیل شد. ... @dokhtaranezeynaby2
]|I{•------» دختران زینبـے «------•}I|[
بوے‌پیراهن‌خونین‌ڪسے‌مے‌اید♥️
•‏زورخود‌رامازدیم‌تا‌تکیه‌ات‌برپا‌شود• •حال‌از‌اینجا‌به‌بعدش‌با‌شما‌ومادرت• ✋🏾⛓
در مکتب عشق شاهباز است [حسین]🌱. مرات دل اهل نیاز است[حسین] ســـــــــرداد نــــداد تن به ذلت اری. جــــاوید کنند نماز است حسین🖇🌿 یـــکـــ کــانــال بــَرای عاشــــقــان حــــســـیــن♥️📿 یـٓا اباعبدالله📿♥️ 🌸✨ 🌿🖇 🙃✨ 👑💓 🌱 👌🏾🍀 🌼✨ 😭✨ و........ یک جمـــع بــرای عُــشــاق الحــسـیـن💚🌿 https://eitaa.com/joinchat/119210043C1aa4659016 https://eitaa.com/joinchat/119210043C1aa4659016 https://eitaa.com/joinchat/119210043C1aa4659016
امســال بــه خــاطـر کرونا نمیتونی محرم هییت بری؟😞😭 اشکال نداره ، این کانال مثل هییته🌱🖇 شب های محرم روضه و مداحی داره🙃💚 بیا و عاشق حسین ع شو📿🌿 https://eitaa.com/joinchat/119210043C1aa4659016
سلامــ دوباره دوســتان✋🏻 شب تون خوش عزادارے هاتون هم قبول باشــه📿 💞دوستان عزیــز💞 •| اگــه دوست داریـــد ، به کانال تازه تأسیس مون بپــیوندید و حمایـت کنید|• 🍃یه کـانال پر از نواهــنگ هاے مذهبے براے محـــرم🍃 (: بفرمایــید↓↓⁦☺️⁩ @MoharamAmad1442 💦🦋💦🦋💦🦋💦🦋💦🦋 کـانـال ﴿ |°مُحَࢪَّم آمَـــد •••💔 ﴾ ☺️💞 💦🦋💦🦋💦🦋💦🦋💦🦋
دلنوشته +عکس پـــرتـــــــــــــو🖤 https://eitaa.com/partonevesht با اشک روضه منتقمش را صدا بزن شاید به حُرمت غم عُظمی ظهور کرد! به کانال ما تشریف بیارید: ناربُن🍁: https://eitaa.com/partonevesht
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 محرم آمد و دل ها ابری... محرم آمد و عزاداری... محرم آمد و سینه زنی... محرم آمد و لباس سیاه... اما این محرم رنگ و بود دیگری دارد... دیگر خبری از آن مراسم های شلوغ نیست... 🍂photographer:parto🍂 از این از دل بر اومده ها می خوای؟ از این عکسا می خوای؟ معرفی کتاب مناسبتی می خوای؟ مداحی های قشنگ می خوای؟ به کانالمون تشریف بیارید: ناربُن🍁: https://eitaa.com/partonevesht 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
استیکر های محرمی رسید🏴😩 استیکر ها رو تو تصویر بالا ببینید😩😭 مرجع برترین استیکر های ایتا✌️🏻 برترین کانال استیکر ایتا 🏴استیکر های محرمی🖤 🏴تم های محرمی😎 🏴عکس نوشته های جدید😩 🏴کارت پستال محرم😮 هوای محرم در این کانال🏴مخصوص عاشقان حسینی🖤❤️ https://eitaa.com/joinchat/2417295410C8feec8e4f3 پروفایلتون رو مشکی کنید🖤👆👆🏻👆🏼
برای دوستداران کتاب✅ 🔰جدیدترین کتب فرهنگی سیاسی اجتماعی🔰 🔻از بهترین کتاب‌ها باخبر بشید 🔻کتاب های خوب را از ما بخواهید 🔸کتاب های تالیفی و تقریظی توسط رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای 🔹 کتابهای سیاسی و اجتماعی و رمان مرجع تهیه کتاب های خوب👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
بنری گذاشته نشده اطلاع بدید لطفا 😊❤️