eitaa logo
]|I{•------» دختران زینبـے «------•}I|[
42 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
92 ویدیو
127 فایل
🌸تم🌸پروفایل🌸والپیر🌸استیکر🌸چالش🌸مطالب ناب مذهبی🌸رمان های جذاب.🌸اوریگامی🌸خلاقیت🌸بیوهای خاص🌸کانالی مخصوص دختر مذهبی ها🌷 کپی=معرفی کانال به دوستان و تبلیغ برای کانال.🌷 ادمین کانال❤️ @ya_hoseyn5
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح بعد از خواندن نماز، سر سجاده نشستم و شروع کردم به دعا خواندن. بعدزانوهایم رادرآغوش گرفتم وباخداحرف زدم. خدایا، من می دانم اگربا آرش ازدواج کنم عاقبت به خیر نمی شوم، پس خودت یک طوری محبتش را از دلم بیرون کن. خدایا، می دانم بنده خوبی برایت نیستم ولی این راهم می دانم که تو بخشنده ای، مهربانی، ستارالعیوبی، گناهانم رو ببخش و کمکم کن. نزار احساسم پیروز بشود، خدایا من خیلی ضعیفم، خودت به دادم برس. همین طور که حرف می زدم اشکهایم می ریخت. تسبیح را برداشتم وسجده رفتم و ذکر استغفر الله راشروع کردم. آنقدر گفتم تا همانجا خوابم گرفت. با آلارم گوشی‌ام بیدار شدم و آماده شدم. مادر همانطور که لقمه دستم می داد گفت: –قراره عصری با خاله اینابریم بیرونا. با یاد آوری این که عصری نمیروم پیش ریحانه با ناراحتی گفتم: – آره می دونم سعیده پیام داد، گفت: می خواد بیاددانشگاه، دنبالم. راستی مامان، می تونم هفته ایی دو روز برم کمک آقای معصومی دیگه؟ مادر با تعجب گفت: –خودش خواست؟ ــ نه، من می خوام، وقتی بهش گفتم اونم خوشحال شد. ــ نه عزیزم، درست نیست. اگه بچه رو می خوای ببینی بگو بیاره اینجا.یا ساعتهایی که بچه پیشه عمشه هماهنگ کن برو ببینش. یا گاهی خودت بچه رو ببر همون پارک سرکوچشون وبرش گردون. دیگه خونشون رفتن معنی نداره عزیزم. کارتو اونجا تموم شده. سرم را انداختم پایین و چیزی نگفتم. مامان وقتی سکوت من را دید، ادامه داد: – می فهمم راحیلم، بالاخره آدم دل بسته میشه، سخته دل کندن، ریحانه ام بچه ی تو دل بروییه، همون روزای اولی که باهم می رفتیم خونشون ازش خوشم امد. ولی خوب، الان دیگه نری بهتره. چشمی گفتم و کفش هایم را پوشیدم و راه افتادم. امروز با آرش کلاس نداشتم وقتی وارد محوطه ی دانشگاه شدم، دیدم یک گوشه ایستاده وبه روبرویش نگاه می کند. با دیدن من بلند شد، نگاه سنگینش را احساس می کردم ولی سرم را بلند نکردم. پاتند کردم. همین که نزدیکش شدم گفت: –سلام خوبید؟ نمی دانستم الان باید جواب بدهم یانه. همین جواب سلام دادنها باعث شد الان توی این شرایط قراربگیرم. جوابی بهش ندادم و راهم را کشیدم و رفتم، بزار بگه اجتماعی نیستم یا اداب معاشرت نمی دانم. نباید برایم مهم باشد. بین کلاسها، داخل محوطه چشم چرخاندم ولی ندیدمش. وقتی سعیده دنبالم امد.سوگندو سارا هم بامن بودند، آنهاراهم تا ایستگاه مترو رساندیم. بعد بلافاصله سعیده پرسید: –آقا خوش تیپ نبودچرا؟نیومده بود؟ ــ ساعت اول که بود.بعد نمیدونم کجا رفت. بعد قضیه ی محوطه را برایش تعریف کردم، سعیده کلی غر زدوگفت: –راحیل داری اشتباه می کنی. وقتی رسیدیم خانه خاله و مادر و اسرا منتظرنشسته بودند. خاله بر عکس مادرم چاق بودو قشنگی مادرم را نداشت. ولی خیلی دل مهربانی داشت. برای همین من خیلی دوستش داشتم. بعد از امام زاده و زیارت، سعیده شام مهمانمان کردو کلی توی خرج افتاد. بعدهم خاله یک بسته ی کادوپیچ شده راروی میزگذاشت و گفت: –راحیل جان خاله، تو فداکاری بزرگی در حق ما کردی، این هدیه فقط برای قدر دونیه وگرنه هیچ چیزی نمی تونه، وقت و عمرت رو که واسه سعیده گذاشتی جبران کنه. الهی خوشبخت بشی خاله. بعد از کلی تشکر و تعارف هدیه را باز کردم، یک دستبند طلا سفیدبسیار زیبا بود. با خوشحالی صورت خاله ام را بوسیدم و گفتم: – خاله جان این چه کاریه، آخه خودتون روخیلی زحمت انداختید. سعیده ام جای من بود همین کار رو می کرد. ما باهم یه خانواده ایم. خاله اشک توی چشم هایش جمع شدو گفت: –فرشته ی نجات سعیده شدی. الهی عاقبت بخیر بشی عزیزم. و دوباره من را بوسید. ... @dokhtaranezeynaby2
👑تقدیم نگاهاتۅن👑
〖حسیݩ‌من‌ . .!〗
]|I{•------» دختران زینبـے «------•}I|[
〖حسیݩ‌من‌ . .!〗
میشودنیمھ‌شبے گوشھ‌بین‌اݪحࢪمیݩ‌... من‌فقط‌اشک‌بࢪیزم‌‌ ٺوٺماشابکنے؟:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان داریم یه رمان جذاب و باحال یه رمان پلیسی و انتقام جویانه😋 خلاصه ی رمان: درباره ی یه دختر ‌ه تو روستا با مادر و پدرش زندگی میکنه طی یک سری اتفاقات خانواده ی دختر به قتل می رسند و دختر داستان ما مجبور میشه برای زندگی به خونه ی دوست پدرش برا و با اون زندگی کنه از اونجایی که دختر قصه مون خیلی به افشای علاقه داشته و همینطور قتل پدر و مادرش انگیزه اش رو بیشتر میکنه برا پلیس شدن سالها میگذره و بلا خره موفق میشه که به اون گروه خلاف نفوذ کنه و بعد... میخوای ادامه اش رو بخونی بکوب رو لینک 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4091412539C50d1b71a10
+فاطمه _بله +دلم گرفته 😔 _چرا گل من ؟ +دنبال یه کانال خوبم،اما... _اما چی... +اما پیدا نمیکنم😒تو کانال خوب سراغ نداری ؟؟؟ _دوست داری چه کانالی باشه ؟؟ +کانالی که کاردستی ،عکس نوشته ،کلیپ ،جوک،عکس شهدا والپیپر وخیلی چیزای دیگه با هم داشته باشه 👍 _خوب من میدونم +جدا😀اسمش چیه؟ _دختران حاج قاسم ،همهی این چیزایی که گفتی داخلش هست خیلی فعاله😊 +خوب چطوری ‌وارد بشم _بزن رو لینک زیر و وارد دنیای جدیدی بشو😄 https//eitaa.com/joinchat/3466919994C7f668e29ed
ݘادڔے‌اڲڔهڛټݥ، ݪٻاڛ‌هاے‌ڨۺݧڱ‌ہݥ‌ داڔݥ، غڔۅب‌ڄݥعہ‌اڲڔدݪݥ میگیرد، ۺادے هاۅدیوونہ بازے های دخٺڔۅݧہ‌اݥ‌ڛڔ جايش اڛٺ! ڛڔ سجاده اڳڔ ڱڔيه میکنم! ڱاہے هم از ٺہ دݪ میخندم ۺايدڄایم بهشت ݧباشد! اݥا چادرݥݧ‌بهشت‌من‌است. _دنبال یه کانال خوبی‌اما پیدا نمیکنی ؟😱 -دنبال یه کانال هستی که توش پر از پس زمینه های مذهبیه؟؟😃 _وپر از نکاتیه‌که در موردحجاب،وخیلی چیزای دیگس ؟ 👌 _والپیپر😱پس زمینه😱عکس شهدا😱وو... - وخیلی چیزای دیگه👌 _بزن رو لینک و وارد کانالی پر از چیزایی که دوست دارے شو😃😃 🎊@dokhtaranehajghasem98🎊 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ولی باید خودت ببینی تا باورت بشه
امام زمان عج و مرد آهنگر🌸✨ شخصی که مسلط به علوم غریبه بود، توانست در زمان خاصی، مکان حضور امام زمان(عج) را در بازار آهنگران شناسایی کند، و پس از آن به سرعت برای دیدار ایشان راهی محل شد و مشاهده کرد که حضرت در کنار دکانی نشسته است که صاحب آن بی‌توجه به ایشان مشغول نرم کردن آهن است، اما پس از مدتی مشاهده کرد که پیرمرد صاحب دکان به امام زمان(عج) گفت: «یابن رسول الله، اینجا مکان گرمی است اجازه دهید برای شما آب خنک بیاورم».  اینگونه بود که استنباط شخص سوم، مبنی بر اینکه فقط خودش متوجه حضور حضرت است، غلط از آب درآمد.  پس از مدتی پیرزنی به دکان مرد آهنگر مراجعه کرد و گفت: «فرزندم بیمار است و خرج مداوای او هفت درهم است، تنها دارایی من هم همین قفل است که........  ادامه ی داستان در لینک زیر👇🏽🌿 https://eitaa.com/joinchat/119210043C1aa4659016 https://eitaa.com/joinchat/119210043C1aa4659016
براتون یه کانال اوردم پرازچیزهای مذهبی😇 عکس های دخترونه چادری🧕 والپیپرهای حرم 🕌 کلیپ های مذهبی💛 تلنگرانه💞 وطنزهای حلال🙃 دستتوبزن رولینک ببین چی میاد 🦋🦋🦋🦋🦋 @geirlfatemi @geirlfatemi 🦋🦋🦋🦋🦋
|💙بسم الله رحمان الرحیم💙| ﴿💕🌸ۊلكآم ط مٱېۿ ڄنڷى🌻📒﴾ @vghfjd 『يہ ملكہ نیرومند هميشہ دردش رو به قدرتش تبديلـ میکنہ🌸👸🏻💕﴾ ﴾☀️🌈ˢᵗᵃᵗᵃʳᵗ :➒➒/➋/➊➑💜☁️✨﴿ ﴿🍃🌸ٺجمع ڈڅى هٱي ڜيڭ💕🥑﴾ محافظ چنل جوین بدید
سلام👋🏻سلام👋🏻 تندتند نرو جلو ایست🚫 مگه میشه دختر👧🏻باشی و توی این کانال عضو نباشی😳 توی این کانال یه نوجوون1⃣1⃣ که خیلی خوش ذوووق😍 و هنرمنننننند👏🏻👏🏻 کلی چیزهای قشنگ میزاره مثل: های گوگولی🎏🎐🎉🎉 آموزش کودک و نوجوانان☺️ با 🎁🛍🎀🎀 وکلللللیییی چیز های دیگه🤩🤗🤗 بدویید بیاد 👧🏻👧🏻 ها سریع تر بیاین🧕🏻🧕🏻 https://eitaa.com/joinchat/2091319353Caa4554dc7e فقط به خصوص ها🎀