🌿رمان روشنا...🌿
با زور لبخندی زدم و تشکر کردم،
سارا در گوشم گفت
+ بدک نبود!
-اوهوم..
+ببین این جوابشو دوست داشتم و از اینِ اسلام خوشم اومد ولی بقیه چیزاشو مثل حجاب نه دیگه،شرمنده!
-میگم، تو نبودی ریحانه یه چیزایی راجع به حجاب بهم گفت..
+چه خرافاتی؟!
چیزایی که بهم گفته بودو بهش گفتم..
+الان میخوای قانعم کنی؟!
-نه! الان من با حرفای اون قانع شدم؟
+مثل اینکه نه.
-خب؟ به چالش بکشیمیش؟
+یعسس.
-نگفتم فارسی بگو؟ بدم میاد اینطوری.
با لجاجت تمام گفت:
+اوکی.
بعدشم زد زیر خنده.
-از دست تو.
دوباره کوچ کردیم طرف میز ریحانه و رفیقش.
سارا با همون شیطنتش رو کرد بهشونو گفت:
-سام علیک؛ اومدیم دوباره سوال پرسون.
بعدشم پوزخندی زد و نشست؛ منم پشت سرش.
ریحانه لبخندش پررنگ تر شد
+قدمتون سر چشم در خدمتیم.
- ببین من حرفای قبلت در مورد حجابو شنیدم؛ ولی قانع نشدم هنوز، بازم دلیل بیار.
+چشم؛
نوع پوشش هر فردی تنظیم کنندهی رفتار دیگرانه، این ثابت شدس،
از بعضی مردهایی که .. بودن پرسیدن شما دنبال کدوم دخترها و زنان بیشتر میرید؟
گفتن کسایی که لباسشون باز تره! چاک مانتشون بیشتره!
اصلاً توی آمریکا که آزاده و میگن چشم و دل سیریه؛
مراکز آماری متعددی گفتن که هر سه ثانیه، یک زن مورد تعرض و در هر یه دقیقه یک زن مورد تجاوز واقع میشود..
شرم آوره..
بعد این که حجاب مجوز حضور زن در جامعهاس!
بر خلاف بعضی نظریه ها که زن رو پلید میدونن و میگن نباید تو جامعه حاضر بشه!
حجاب قرار داده شده تا زن راحت در جامعه حضور پیدا کنه و بتونه فعال باشه؛
در سایه حجاب وظایف مناسب شانش رو بر عهده بگیره و موثر باشه!
....
✍🏻بانوی نویسنده: مجنون او:)
#رمانمون🌹
#پارت ۹🌸🌱
_منبع : شهر فیروزه ای🌹
_کپی با ذکر منبع جایز است🌹
🌿رمان روشنا...🌿
حالا بعضیا شاید بگن حجاب مال عرباس و ما آریاییم، ولی شما میدونید که حجاب در کشور ما قدمت چندین و چند ساله داره؟
شما برید دیوار نگاره های تخت جمشید و ببینید؛ اصلاً خانومی رو میبینید که بی حجاب باشه؟ نه.
یا از هخامنشیان بگذرید، دوره های دیگه هم نگاه کنید همشون حجاب داشتن.
اصلاً حجاب برای خانم های با شخصیت و با شان و مقام بالا بوده و کنیز ها حجاب نداشتن یا حجاب کمی داشتن.
این از ایران، اونم از اسلام؛ حالا ادیان دیگه.
ادیان دیگه هم همشون حجاب دارن؛ از مسحیت بگیر تا یهود؛ حتی اونا هم حجاب دارن.
خب این بحثا رو داشته باش؛
اهل شعر هستی؟
-هوم.
+یه شعرایی دارم که کیف کنی؛ پایهای؟
-هوم..
+خب در شاهنامهی فردوسی زنان ایرانی، محجوب و عفیف معرفی میشن،
ز پوشیده رویان یکی شهر ناز
دگر پاک دامن به نام ار نواز
یا منیژه رو طوری معرفی میکنه که حتی آفتاب که بر همه چیز و همه کس میتابه هم اونو ندیده:
منیژه منم دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب
همچنین "به آفرید" رو که باد هم اونو ندیده:
دگر دخت شاه به آفرید
که باد هوا هرگز او را ندید
و تهمینه همسر رستم که حتی صداش روهم بیگانه نشنیده:
کس از پرده بیرون ندیدی مرا
نه هرگز کس آوا شنیدی مرا
بی حجابی در اون موقع تحقیر محسوب میشده به همین دلیل وقتی منیژه مورد غضب قرار میگیره با سر و پای برهنه از کاخ بیرون میره.
-خانوما خسته نباشید؛ زنگ خورد.
+خببب، خداقوت بهتون،
اینا شعرای فردوسی بودن؛
اشعار دیگهای هم از شاعرهای بزرگ دیگه هست که انشاءالله بعداً میگم براتون.
برید زنگ تفریح؛ اگه عمر و وقت دیگهای بود بازم در خدمتتونم.
-ممنون.
+واییی آلاااا چقدر محشررر بودد.
فهمیدم تا حالا شاهنامه رو کامل نخوندمم.
-هوم..
قشنگ صحبت کرد..
....
✍🏻بانوی نویسنده: مجنون او:)
#رمانمون🌹
#پارت ۱۰🌸🌱
_منبع : شهر فیروزه ای🌹
_کپی با ذکر منبع جایز است🌹