#دزد‌امده‌خونشون😂 محکم هل دادم که دیدم با تخت برخورد کردو به فنا رفت🤣 سامان:هووووووی روانی چته! با پرویی گفتم: -روانی خودتی پرو اسی بلند شد و پهلو شو ماساژ میداد که دیدم هردو زل زدن به من -ها ادم ندیدین اسی:ادم دیدیم خوشگل ندیدم سامان:ای جان چه ماهی -عق! گمشید بیرون دزدای بیشرف هیز بی فرهنگ هردو خندیدن و اون اسی امد جلو نزدیک و نزدیک تر شد میخواست بهم دست بزنه که ... ادامه تو کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/797770071C1a3f27ad6b

شهیدی که حاج‌قاسم اورا الگوی جوانان عرب معرفی کرد😍🍃 جوون۲۳ساله‌ای‌ که‌رابطه‌‌ی تنگاتنگی‌ با‌ حاج‌‌قاسم داشت❤️🖇 حاج‌قاسم‌‌میگفت‌دعا‌کنید‌من‌هم مانند‌ جهاد‌شهیدشوم💔🖐🏻 حاج‌قاسم‌شهیدجهاد‌را‌بسیار‌دوست‌ میداشت✋🏻 از‌حاج‌قاسم‌به‌عنوان‌پدر‌معنوی‌ شهید جهادیاد‌میشود🥀 #مراقب_پسرمن_باشید💔 #شهید_جهـاد_عماد_مغنیه ✾•❲کانال رسمی شهید جهاد مغنیه❳•✾ ↳ eitaa.com/joinchat/644022400C892b513e8b ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ↲ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #پیشنهادت‌عضویت👆

اێنجا ھمونجاسٺ ڪھ .. همه دخترا ی خوشگل جمعا:)🌚💓 https://eitaa.com/Ashomf_13_16 انواع^^ #انگیزشی،#پروفایل،#بیو،#توصیه،#معرفی_کتاب،#روتین و.....🥺🪁 >.< ٺو این ڪانال هرچی بخوای هست🌚✨ و امید از پله های مرده پروانه می‌سازد!:) ••• https://eitaa.com/Ashomf_13_16 مثل پروانه باش خوشگل🤌🏼🫂

چنل مَذهبی یه‍ دُختر دهه هَشتادی 🧡 برایـ پیشرفت ، جهاد نیازه ✍🏼🫀 ؛ جهاد تببین ، بهترین انتخابه‍ 👌🏼✨ - ....... •• ....... https://eitaa.com/joinchat/1762787545C328243bf1a ....... •• ....... جهاد تببین رو از دست نده‍ رَفیق ❌🤌🏼 رمانهای مذهبی چریکی خوب ((: 💕 ! #مَنبع پروفای چـریـکـیُ نـظـامـی✌️🏼″ https://eitaa.com/joinchat/1762787545C328243bf1a وایب خوب کانالش >> 🥲☁️

چند نفر برن رنـد بشن؟! 🥲🌱 https://eitaa.com/joinchat/237961447Cc5baf25176 #کانال‌داداشمه😌✨ #استورۍهاش‌ژلوفنن

قلب من🫀🌿 کفشامو پوشیدم و کولمو انداختم رو شونم قرار بود سحر سر کوچه منتظرم باشه. درو باز کردمو اومدم قدم اولو بردارم ماشین مشکی ای جلو پام ترمز کرد. هینی کشیدم و سعی کردم رانندشو شناسایی کنم ولی شیشه های ماشینش که کوییک بود دودی بود. سارا: چته روانی؟ وبعد خواستم برم که شیشرو داد پایین و گفت: برسونمتون خوشگل خانوم؟... بدون نگاه کردن بهش راهمو میرفتم و با اخم گفتم: برو عمتو برسو...! چییی؟ این صدای سهیله؟ متعجب برگشتم سمتش که دیدم بلهههه سهیل خان با مهران تو ماشین نشستن دارن به ریش نداشتم میخندن.. چشمامو روهم فشردمو تا تونستم.... چنل زیر ادامه رمان و کلکل های شخصیتاشو گذاشته... از دستش نده! 🌿🌚 https://eitaa.com/joinchat/2747728239C0aea3a1f43