عزیز دورم، سلام اکنون که این نامه را برایت می‌نویسم شاید کیلومترها دورتر از من باشی اما یقین دارم که دلهایمان گویی درآغوش همدیگر هستند، همانقدر نزدیک. شاید غمگین باشی و سختی روزگار روح رنجورت را به درد آورده باشد، اما از تو می‌خواهم طاقت بیاوری برای روز های روشنی که پس از تاریکی ها در انتظار ماست و ادامه بدهی برای ساعت هایی که قرار است در خوشی محض فرو برویم. هرچند در دلتنگی امان من را هم بریده اما شوق دیدنت به من توان ادامه دادن می‌دهد. از راه دور بر چشمانت بوسه می‌زنم و دست هایت را می‌فشارم، از خودت مواظبت کن. خدانگهدارت♥️ فرستنده:خودم گیرنده:عزیزدورم امضاء:نمی‌دانم. #نامه‌هایم

اوکیِ ولی کی گفته نظرِ تو اهمیت داره ؟

چادر کشی؟😂 سُمِتو بیار جلو ببین چطوری قلم میشه😂

#ناشناس بیان چادرمو بکشن تا نشونشون بدم ینی واقعا فقط میخوام یکی چادرمو بکشه تا تمووووم بدبختیامو سرش خالی کنم یجوری بکوبونمش ک دیگ صداش در نیاد

درستش همینهه🔪 اصلا حریف میطلبیم حالا که اینطور شد😂

#ناشناس میشه بپرسم کدوم دانشگاه و چه شهری هستین؟ نمیترسین وقتی میرین دانشگاه یعنی اوضاع دانشگاهتون خوبه مخصوصا اون سمیناری که رفته بودین و همه مرد بودن. کاری ندارن بهتون؟ بحث نمیکنید؟

شهر و دانشگاهم رو اینجا نگفتم. اما اوضاع دانشگاه ماهم عادی نیست، مثل بقیه دانشگاه ها، اکر بخوام بگم هیچوقت نترسیدم که دروغ گفتم ولی هیچوقت این ترس رو بروز ندادم و حتی اگه جایی هم ترسیدم بازهم سعی کردم حداقل در ظاهر شجاع باشم:) و بعد کم کم انگار خودمم باورم شد که جدی من شجاعم.. و خب ترس طبیعیه چون با این اوضاع برای هرکدوممون به نوعی خطر وجود داره دیگه:)

درمورد اون سمیناری که رفتم و همه مرد بودند. من قبل از اینکه برم پیش زمینه ذهنیم این بود که خب حتما خانومم هست دیگه اگر میدونستم همه اقا هستند احتمالا دوستمم با خودم می‌بردم😂 ولی خب وقتی رفتم ازار و اذیت به اون صورت که نه خب اون نگاه سنگین و عموما همراه با نفرت به خاطر چادرمو کامل حس می‌کردم ولی رفتار کاملا جدی و اون اخم روی صورت و همین چیزایی که خودتون بهتر از من میدونید جلوگیری کرد از اینکه جرئت کنند حرکتی بزنند.

#ناشناس میگم بتون تو دانشگاه تیکه نمی اندازن؟ شما چی جواب میدین؟

چرا اتفاقا مثلا یکی می‌گفت ساندیسی شدی😂 ولی تا وقتی توهین مستقیم و جدی نباشه برخوردی نمی‌کنم باهاشون جوابی هم نمی‌دم. حتی هیچ تلاشی هم برای قانع کردنشون درمورد خودم انجام نمی‌دم. چون جایگاهی توی زندگیم ندارن که طرز فکرشون یا حرفای چرت و پرتی که می‌زنند تاثیری روی زندگیم داشته باشه.

از کیمیایِ مِهر تو زر گشت رویِ من آری به یُمْنِ لطفِ شما خاک زر شود #شعر

گفته بودی که چرا محو تماشای منی و چنان محو که یک دم‌ مژه برهم نزنی مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی #شعر