کپسول تقویت حافظه ویژه دانشجویان و دانشآموزان😍
این محصول با از بین بردن رطوبت مغز باعث تقویت شدید حافظه میشه!!✨❗️100% گیاهی❗️
🌻درمان الزایمر
🌻فهم دقیق دروس🌱
🌻مناسب دانش آموزا و دانشجوها🌱👇
https://eitaa.com/joinchat/2237465213C11d65ecb7b
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آرزوی دیدنت تموم نمیشه
#امام_زمان
هدایت شده از مشتریان گسترده ترابایت
16.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نحوه برخورد دو دختر چادری در خیابان با این دختر کشف حجاب رو ببینید👆
❌میخوای امر به معروف یاد بگیری بیا #عضو کانال مون بشو👇
https://eitaa.com/joinchat/3435003923C863f1fbcfc
❤️🔥بزرگداشت #دخترانه برای #حاج_قاسم
همراه با ثبت نام راهیان نور و هدیه شهدایی
💛زمان: #چهارشنبه ساعت ۱۵
💚مکان:زینبیه جهاد تبیین(مترو شهدا،بعد از حسینیه محلاتی ها،نرسیده به چهارراه خشکبارچی،جنب داروخانه)
❌اطلاعات بیشتر جهت شرکت در مراسم در کانال زیر👇
✅https://eitaa.com/joinchat/3435003923C863f1fbcfc
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*از ما استخوان هایی خواهد ماند که حسین(ع)را دوست دارد❤️*
#امام_حسین❤️
4_5893316190972943044.mp3
4.47M
منم دم مرگم میبینمت مولی💞
اگه زبونم گشت بهت میگم بابا💔
هدایت شده از مشتریان گسترده ترابایت
⚫️خبر فوری و تلخ⚫️
🔳إنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ🔳
🖤دوباره عزادار شدیم🖤
متاسفانه خبردار شدیم بازیگر معروف و محبوب ...😭😭
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
اتفاق تلخ برای بازیگر معروف و محبوب کشور شاهرخ استخری بزن رو قلبها این خبر تلخ رو بخون😢😢👆👆
شوهرم راننده اسنپ بود مدتی بود هر شب من را به خانه پدرم میبرد و خودش سر کار میرفت هر شب من با رفتن به خانه پدرم مخالفت میکردم عصبی میشد تا یک شب بعد از اینکه مرا به خانه پدرم رساند ده دقیقه بعد تاکسی گرفتم و به خانه برگشتم اما همین که وارد شدم با دیدن شوهرم در آن وضعیت حالت تهوع گرفتم و بالا اوردم چون اون داشت...برای ادامه بزن رو کتابها و عضو شو😭
📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮📙🔮
افرادی کا ناراحتی قلبی دارند وارد نشوند😱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆بنده ات به فدایت...
🔆مگر نه این است که میمیریم؟!
پس بگذار مرگی را انتخاب کنیم
که زندگیهایی را بارور کند ..
-استادصفاییحائری(ره)-
هدایت شده از مشتریان گسترده ترابایت
🔴عروس زرنگ🔴
زن سالخورده ای میگوید :3تا پسر دارم که ازدواج کرده اند.روزی به دیدن پسر بزرگتر رفتم وشب نزد اوماندم. صبح، وضو ساخته ونماز خواندم وآب باقی مانده را بر بستری که شب برآن خوابیده بودم ریختم،هنگامیکه عروسم امدبه او گفتم : دخترم! دیشب بر فراشم ادرار کردم .او برافروخته شد وکلمات بسیار زشتی را نثارم کرد ودستور داد تا آنجا را شسته وخشک نمایم .
شب بعد به خانه پسر دوم رفتم وعین همان کار را تکرار نمودم.واکنش عروس دوم نیزمشابه واکنش عروس اول بود .
سرانجام نوبت به پسر کوچکتر رسید وهمان کاری را که در خانه دوتا برادرش انجام داده بودم اینجا نیزانجام دادم . صبحگاه گفتم :دخترم ! متاسفانه دیشب بر فراشم ادرار کردم . اوگفت :..........
⬅️ مشاهده ادامه ی داستان➡️