eitaa logo
❤️دنیای شیرین ما❤️
930 دنبال‌کننده
218 عکس
59 ویدیو
1 فایل
دورهمی خانوادگی 4+ فرزند
مشاهده در ایتا
دانلود
اطلاعیه ۶: اگر مایل هستید در دورهمی ❤️دنیای شیرین ما❤️ تیم رسانه ای با خانواده شما مصاحبه داشته باشند 🎥📽🎞🎤🎬🎧🎼 لطفا نام و نام خانوادگی شماره تماس تون را به آیدی زیر ارسال نمایید @z_s_javadi
⭕️ سومین دورهمی خانواده های مثبت چهار فرزند دورهمی خانواده های ۴ فرزند به بالا با عنوان «دنیای شیرین ما» برای سومین بار به همت سازمان فرهنگی اجتماعی وررزشی شهرداری یزد، شبکه مردمی فعالین جمعیت و استانداری یزد در پارک شادی برگزار شد. ➕ تصاویر بیشتر: https://yazdrasa.ir/short/Ngo35 ☑️ یزدرسا 🆔 @yazd_rasa 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ (شبکه فعالان مردمی جمعیت یزد) 🆔https://eitaa.com/Borna_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشاط خانواده‌های یزدی در دورهمی دنیای شیرین ✅ خبرگزاری صدا و سیما - یزد @yazdiribnews ❤️ دنیای شیرین ما❤️ https://eitaa.com/donyayeshirinema
با سلام خدمت همه اعضای محترم مخصوصا مادران خوشبخت گروه 💐💐 پارسال بعد از برگزاری برنامه ❤️دنیای شیرین ما ۱و۲❤️ با کلی خاطرات جذاب از سوی شما مادران و حتی دختران نوجوان گروه مواجه شدیم که در کانال قرار دادیم. امسال هم شما می‌توانید خاطرات خود را برای ما به آدرس آی دی @faribalouki 👆👆👆👆👆 ارسال نمایید ❤️ دنیای شیرین ما❤️ https://eitaa.com/donyayeshirinema
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پارک مذهبی پرجمعیت دیرمان شده بود. آخر دعای عرفه رسیدیم. تا دعا و خودمان را جمع کنیم و از امامزاده بیاییم بیرون، ساعت شد هفت. تهچین را گذاشته بودیم توی خانه تا موقع رفتن به پارک، با فلاکس و بقیه‌ی چیزها برش داریم. حتی وقت نکردیم سمت خانه برویم. بدو بدو رفتیم دم پارک. دقیقا موقع نماز جماعت وارد شدیم. از همان اول مسیر مامان عذاب وجدان داشت نکند نباید برویم؟ می‌گفت مطمئنی فعالی چیزی هستی؟ من معذب جواب میدادم: آره آره، خودشون گفتن! بعد فکر میکردم که خودشون دقیقا چی گفتن؟! مامان دوباره می‌رفت توی فکر: تو که یه بچه داری، منم سه تا. نه! نوه هم مثل بچه‌ی آدمه، از بچه عزیز تر. میدیش دست من، میشم چهار فرزنده. اینطوری میتونیم بریم داخل. با خودم کلنجار می‌رفت که من دقیقا فعال چی چی هستم. میترسیدم نکند فعالی چیزی نباشم و مستقیم از پارک شوتم کنند بیرون. همین که وارد شدیم، مستقیم رفتیم سراغ ایستگاه ثبت نام. آقایی با حوصله داشت به تک تک خانواده های جغله به بغل، توضیح میداد هر بلیط بازی برای کدام دستگاه است. آنقدر که بچه جلوی آقاهه ایستاده بود، پدر و مادر نبود. خودمان را از لا به لای تعداد زیادی فینگیلی به آقاهه رساندیم و گفتیم مورد خاص هستیم. با دست میزی با دو خانم را نشان داد، کنار ایستگاه. دوباره خودمان را از میان سیل فینگیلی ها کشاندیم بیرون و رفتیم سمت میز خلوت. خانم کنار میز، تا دعوتنامه را دید، بلند شد و کلی حال و احوال کرد. یک عالمه هندوانه زیر بغلم گذاشت که شما فلانید و بیسارید و ایول بهتان. من هنوز مانده بودم دقیقا دارد از چه تعریف میکند. آن دو سه تا دانه متن که اصلا تعریفی نبودند. خاک عالم! از داخل کیفش، یک پاکت درآورد با چندتا بلیط. خیلی محترمانه گرفت سمتمان و گفت خوش بگذرد. ما هم رفتیم تا خوش بگذرد. اول کار به تفاوت پارک با دفعات قبل دقت نکرده بودم. مدتها بود نیامده بودیم پارک شادی. پارک شده بود پاتوق پسرهای هیجان طلب و جاست فرند های عاشق پیشه. نه صداها مناسب بچه ها بود، نه تصاویر. آن شب ولی فرق میکرد. پارک واقعا خانوادگی بود، آن هم چه خانواده هایی. تا به حال به جز توی راهپیمایی ها و هیئت، آن همه چادری را یکجا ندیده بودم. آن همه بچه هم همینطور.در هر متر مربع، سه چهارتا بچه دیده میشد. یک موکت سرخ آبی بزرگ، وسط پارک پهن بود و کلی آدم زیرانداز رویش پهن کرده بودند و داشتند تخمه می‌شکستند. به این میگفتند نظم و ترتیب. به جای اینکه هرکس یک گُله جا پیدا کند و وسط چمن و آب و علف بنشیند، همه کنار هم بودیم، بدون مزاحمت. تدارکات ویژه‌ای هم چیده بودند. به هرکس، یک بلیط سه قسمتی می‌رسید. هر بلیط، قیمت خاصی داشت و بازی های مختلفی را پوشش می‌داد. ب بسم الله، نشستیم یک گوشه و فکر کردیم از کجا شروع کنیم. چون حریف ذائقه‌ی داداش و شوهرم نمی‌شدیم، مردها را فرستادیم با هم بروند. مامان نشست و نوه‌اش را گذاشت رو به رویش. گفت این بازی اصلیه، بقیش الکیه. من نگهش میدارم، شما برین. هرچه اصرار کردیم، دل از نوه نکند. من و آبجی ماندیم و دوتا بلیط. راه افتادیم سمت پل آبی. توی راه شدیم پنج تا. رفقای آبجی مثل آهنربا جذب می‌شدند سمتش. اول رفتیم سراغ سالتو. دستگاه داشت به طرز دیوانه‌واری می‌چرخید و تقریبا مغز سرنشینانش روی زمین ریخته بود. یواش تغییر مسیر دادیم و وسیله بازیِ مهربان تری را پیدا کردیم، کشتی صبا. البته بستگی به خودتان دارد که مهربانی را چه ترجمه کنید. از دور به نظر نمی‌رسید بتواند دل و روده‌مان را بیاورد پایین، ولی خوب آورد. هر بار بوق لعنتی‌اش به هوا می‌رفت، می‌گفتیم دیگر آخرش است و تمام می‌شود. ولی تمام نمیشد. بعد از ده دقیقه جهنم خالص، با پایی لرزان و ذهنی ترسان، خودمان را کشاندیم پایین. از رفقای آبجی خداحافظی کردیم و رفتیم سمت روفرشی‌مان. گفته بودند بستنی می‌دهند. هرچقدر توی پاکت را گشتم، بن بستنی ها را پیدا نکردم. داداش دست کرد یک بلیط درآورد، پشتش بن چسبیده بود. با پنج بستنی کیم تگرگی، از خودمان پذیرایی کردیم. بعدش هم نوبت مراسم مقلوبه بود، بدون تهچین ما. تصمیم گرفتیم حسرت نخوریم و سعی کنیم با عکس گرفتن مشغول باشیم. مجری قریب به نیم ساعت داشت با قابلمه ها موج مکزیکی تمرین میکرد تا توی فیلم خوب در بیاید. ما دوربین به دست منتظر بودیم و سعی میکردیم به شوخی های بی نمکش بخندیم مبادا بدش بیاید. بلاخره وقتی دستمان از درد شکست و مجری مطمئن شد قابلمه ها با نظم خوبی روی سینی ها واژگون میشوند، مراسم شروع شد. همان صف اول، نفر سوم یا چهارم تپق زد و بقیه، آتش به اختیار ادامه دادند. قیافه‌ی وا رفته‌ی مجری از بین کلی غذای رنگاوارنگ، دیدن داشت.ته دیگ های طلایی، بوی دل‌انگیز مرغ پخته شده با پیاز و کلی فلفل دلمه، رایحه‌ی جذاب ماکارونی چرب و پر از سس، و آه ما از گرسنگی. ❤️ دنیای شیرین ما❤️ https://eitaa.com/donyayeshirinema
تقریبا کنار سفره تلف شدیم و تصمیم گرفتیم برای اینکه یادمان برود چه غذاهای خوشمزه ای را نخوردیم، برویم سوار چرخ و فلک شویم. مامان نوه‌اش را برداشت.رفت پیش یکی از فامیل هایمان و گفت هیچ جا نمیرم، همینجا هستم. ما هم چهارنفره رفتیم سراغ چرخ و فلک. حسن ختام پارکمان، نشستن و تماشای نورهای شهر بود که از بالا، مثل کرم های شب تاب می‌درخشید. به سرود بابا رضا که داشت از بلندگوهای پارک پخش می‌شد گوش میدادم و فکر میکردم چقدر پارک پر جمعیت و مذهبی، چیز خوبیست. راحت هستی، حال میدهد و مطمئنی پلی‌لیست مورد علاقه‌ات را پشت بلندگو میگذارند. بهتر از این نمیشود. خدا زیادش کند، مثل جمعیتمان. ❤️ دنیای شیرین ما❤️ https://eitaa.com/donyayeshirinema
📸 ✅در دورهمی دنیای شرین ما اجراشد: واژگونی مقلوبه فلسطینی به نیت سرنگونی رژیم غاصب صهیونیسمی 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ (❤️دنیای شیرین ما❤️) https://eitaa.com/donyayeshirinema
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشاط خانواده‌های یزدی در دورهمی دنیای شیرین ✅ خبرگزاری صدا و سیما - یزد @yazdiribnews ❤️ دنیای شیرین ما❤️ https://eitaa.com/donyayeshirinema
خانواده خوش جمعیت عزیز با شرکت در این نظرسنجی، ما را در برنامه ریزی بهتر یاری فرمایید. https://survey.porsline.ir/s/dPrACU5l منتظر نظرات ارزنده شما هستیم.
گزارش جذاب😃😍 صدا و سیمای مرکز یزد🎤🎥 از 💐دورهمی خانواده‌های خوش جمعیت💐 در پارک شادی یزد با اجرای مجری توانمند جناب آقای ملک ثابت در برنامه رویداد لینک گزارش در تلوبیون 👇👇👇 https://telewebion.com/episode/0xda8c3cb ❤️ دنیای شیرین ما❤️ https://eitaa.com/donyayeshirinema
https://telewebion.com/episode/0xda8c3cb 👆👆👆👆👆👆 لینک گزارش صدا و سیما از دورهمی دنیای شیرین
📢 شما هم به پویش بزرگ بپیوندید! 🗳 با هشتگ ، تصویر حضورتان بعلاوه یک نفر از دوستان، آشنایان خود در پای صندوق را در شبکه‌های اجتماعی منتشر یا به حساب @Khamenei_contact در پیامرسانهای داخلی روبیکا و بله ارسال کنید. 📥 صفحه پویش 🖥 farsi.khamenei.ir/mosbate1/ ❤️ دنیای شیرین ما❤️ https://eitaa.com/donyayeshirinema