💞✨💞✨💞
💑 مقایسه ی همسـر ممـنوع !
🔸مردی که همسر خود را با مادرش یا با عشق گذشتهاش مقایسه میکند باعث میشود همسرش احساس بیارزش بودن بکند. مقایسه کردن، احساس حقارت به زن میدهد و فکر میکند مهمترین زن در زندگی همسرش نیست.
🔸این اتفاق در بیشتر موارد زمانی روی میدهد که مرد دست پخت همسرش را با دست پخت مادرش و یا عادت یا رفتاری از همسرش را با ویژگیهای عشق گذشتهاش مقایسه میکند.
🔸بیشتر این مقایسهها ممکن است بدون منظور باشــند یا به علت عصبانیت گفتــه شوند، امــا در هــر صورت آسیبی که به زن وارد میکنند جدی است.
#همسرانه
@dooreehame❤️
10.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*
مناجات زیبای خواجه عبدالله انصاری
با خدا....🙏❤️
@dooreehame❤️
*
❤️یڪ ظهر قشنگ، یڪ دل آرام
🌺یڪ شادی بی پایان
❤️یڪ زندگی عاشقانه
🌺و هزار آرزوی زیبا
❤️از خداوند برایتان خواهانم
🌺#بفرمایید_ناهار😋😋
@dooreehame❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*
تقدیم نگاه زیباتون⚘🎶🍂
"گلی خوشگلی گلی دلبری"
از سعید شایسته..😍🌱
@dooreehame❤️
💞✨💞✨💞
افلاطون را گفتند : چرا هرگز غمگین نمیشوی؟
گفت دل بر آنچه نمی ماند
نمی بندم.
فردا یک راز است ; نگرانش نباش.
دیروز یک خاطره بود ; حسرتش را نخور
و امروز یک هدیه است ; قدرش را بدان و از تک تک لحظه هایت لذت ببر.
از فشار زندگي نترسيد به ياد داشته باشيد که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبديل ميکنه..
نگران فردايت نباش خدای ديروز و امروز خداى فردا هم هست...
ما اولين بار است كه بندگي ميكنيم. ولى او قرنهاست که خدايى ميكند پس به خدايى او اعتماد كن و فردا و فرداها را به او بسپار...
@dooreehame❤️
11.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*
موهای سفید یه «پدر» فقط یه معنی داره، تک تک آرزوهایی که فدای آینده بچهش شد...🤍
روح پدران آسمانی هم شاد🥀
@dooreehame❤️
💞✨💞✨💞
📚داستانک
پادشاهی در بستر بیماری افتاد. پزشکی حاذق بر بالین وی حاضر کردند. پزشک گفت: باید کل خون پسر جوانی را در بدن تو تزریق کنند تا ضعف و کسالتت برطرف گردد.
شاه از قاضی شهر فتوی مرگ جوانی را برای زنده ماندن گرفت. پدر و مادری را نشانش دادند که از فقر در حال مرگ بودند. پولی دادند و پسر جوان آنها را خریدند.
پسر جوان را نزد پادشاه خواباندند تا خون او را در پادشاه تزریق کنند. جوان دستی بر آسمان برد و زیر لب دعایی کرد و اشکش سرازیر شد. شاه را لرزه بر جان افتاد و پرسید چه دعایی کردی که اشکت آمد؟
جوان گفت: در این لحظات آخر عمرم گفتم، خدایا، والدینم به پول شاه نیاز دارند و مرگ مرا رضایت دادند. و قاضی شهر به مقام شاه نیاز دارد که با فتوای مرگ من به آن میرسد، با مرگ من، پزشک به شهرت نیاز دارد که شاه را نجات میدهد و به آن میرسد. و شاه با خون من به زندگی نیاز دارد که کشتن من برایش نوشین شده است.
گفتم: خدایا تمام خلایقت برای نیازشان میبینی مرا میکشند تا با مرگ من به چیزی در این دنیای پست برسند. ای خالق من، تنها تو هستی که مرا برای نیاز خودت نیافریدی و از وجود بندهات بینیازی، تنها تو هستی که من هیچ سود و زیانی به تو اگر بخواهم هم، نمیتوانم برسانم.
ای بینیاز مرا به حق بینیازیات قسم میدهم، بر خودم ببخشی و از چنگ این نیازمندانت به بینیازیات سوگند میدهم رهایم کنی.
شاه چون دعای جوان را شنید زار زار گریست و گفت: برخیز و برو . من مردن را بر این گونه زنده ماندن ترجیح میدهم.
شاه با چشمانی اشکآلود سمت جوان آمده و گفت: دل پاکی داری دعا کن خدای بینیاز مرا هم شفا داده و بینیازم از خلایقش کند.
جوان دعا کرد و مدتی بعد شاه شفای کامل یافت...
@dooreehame❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*
♥️تقدیم به فرزند ارشد خانواده که
همیشه مسئولیت پذیر ترین
بچه خانواده اند ...🌱
@dooreehame❤️