⭕️ قصهی تاریخ روش
چگونه روش فهم ما از هستی متحول شده است؟
الگویی که بر ادراک و فهم و تلقی ما از هستی «خود» و «پیرامون»مان حاکم بوده، در طول زمان یکسان نبوده و تحول و تطور داشته است. انسان به انحای مختلفی در طول تاریخ، خودش و پیرامونش را فهمیده و شناخته و تلقی کرده؛ و با تغییری که در فهماش از خود و پیرامونش بهوجود آمده، #حیات_اجتماعی متفاوتی را آفریده است. ما امروز با انسانهای دوران باستان به شکل متفاوتی زندگی میکنیم؛ چون در یک #نظم_اجتماعی متفاوت قرار داریم. نظم اجتماعی ما متفاوت از روزگار باستان و سنت است، چون فهم و تلقی ما از خودمان و از جهان هستی و امکاناتی که در آن نهفته است، تغییرات شگرفی یافته است. ما حتی «روش»ی که برای تغییر در خود و محیطمان در پیش میگیریم، دگرگون شده است. ما بهجای قربانیکردن برای زئوس، خانههایمان را با مواد مطالعهشده و آزمایششده میسازیم تا در زلزله، استحکام بیشتری داشته باشد. خلاصه اینکه، در طی و طول تاریخ، #روش اندیشیدن ما، چه به خود انسانیمان و چه به محیط پیرامونمان عوض شده و در برخی نقطهها، یک #پیچ_تاریخی رقم خورده است. مرور این تغییر و تعویض و تحول و تطور را میتوان در قالب قصهای بهنام #ساخت_تاریخی_روش مطالعه کرد.
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
⭕️ «کیهان»، «ذهن» و «روش»
ابزاری برای انعکاس نظم کیهانی در ذهن انسان
اگرچه نمیتوانیم زمان و مکان تولد «روش» را در تاریخ بهدرستی تعیین کنیم، اما کهنترین نوشتهها و مورداعتناترین تحلیلها نشاندهندهی مثلثی است که یک ضلع آن را «روش» به خود اختصاص داده است؛ مثلث: #کیهان، #ذهن و #روش. در این مثلث، ضرورت روش خاصیت ابزاری دارد؛ ابزاری که نظم حاکم بر «کیهان» (kosmos) یا (κόσμος) را در ذهن انسان منعکس میکند.
صورت ظاهری این مثلث، ساده بهنظر میرسد؛ اما مساله زمانی پیچیدهتر میشود که در معنا و تعریفی که یونانیان از (kosmos) داشتند، تمرکز کرده و لایههای فیلولوژیک این واژه را واکاوی کنیم. بهطور خلاصه، تلقی فرهنگ #یونان از عالم بهمثابه کیهان، یک تلقی عام بود که در سرتاسر جهان آن روزگار سیطره داشت.
بهنظر میرسد که ریشهی این تلقی را باید در #بین_النهرین جستوجو کرد؛ جاییکه #کهانت و کاهنی بر ادارهی امور حاکم بود و کاهن در کنار پادشاه، مرتبت والایی داشت. کاهنان از طریق روشی که کهانت نامیده میشد، نظم جهان افلاک و اقمار را بر زمین و انسانها جاری میکردند؛ چراکه زندگی زمین و تحولات آن را بازتاب و انعکاس تحولات و تغییرات سماوی میدانستند. بهاینترتیب، روش کهانت، ابزاری بود که نظم کیهانی را در ذهن کاهن انعکاس میداد و او را قادر به پیشبینی و هدایت تغییرات زمینی میکرد. این سازوکار «روش»ی در نهایت توسط دستگاه نظری #منطق به چالش کشیده شد.
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ ادارهی «کیهان» با «ذهن خدا»
فرضیات ششگانهی عقل یونانی در فهم کیهان
متاسفانه حجم مطالعهی فربهی که نشاندهندهی روش دوران #پیشاسقراطیان باشد، در دست نیست؛ اما قلیل آثار ارزشمند موجود نشان میدهد که این فیلسوفان، شش پیشفرض را در نسبت انسان با #کیهان پذیرفته بودند؛ ما بقی مباحث ایشان تابع این پیشفرضها بوده است. یعنی #جهان_بینی_یونانی بر روششناسی ایشان سایه انداخته و دستگاه فلسفی هر فیلسوف را شکل داده است.
این فروض عبارتند از:
1. جهان یا آنچیزی که امروز (universe) میخوانیم، یک «kosmos» است. فعلا این واژه را «نظام» ترجمه میکنیم ولی قطعا ترجمه کفاف معنای #فیلولوژیک آن را نخواهد کرد. جهان از اینرو «kosmos» است، چون با یک #ذهن_الهی اداره میشود.
2. ذهن انسان، خاصیت آیینهگون دارد و ذهن الهی را انعکاس میدهد؛ چراکه ذهن آدمی بهطور بالقوه میتواند دانش جهان (universe) را اصطیاد کند.
3. ذهن انسان برای اینکه دانش جهان را اصطیاد و تلقی کند، نیازمند #روش است.
4. «روش» از طریق توسعهی ابزارهای منطقی به این نظم پی برده و به پیادهسازی نظم سماوی در ارض دست پیدا میزند. بنابراین در فرهنگ یونانی، «منطق صوری» از روش کیهانشناختی آن دوره نشأت میگیرد.
5. #منطق_صوری، ابزاری برای کشف (discovery) است، زیرا #دانش_جهان با آن کشف میشود؛ لذا یک منطق اکتشافی است، نه ربطگرا.
6. همچنین این منطق، اگرچه به #تفکر_برهانی و استدلالی (discursive thinking) دامن میزند، اما به این واقعیت اذعان دارد که ذهن انسان برای کسب دانش جهان، به #تفکر_شهودی و بیواسطه (intuitive thinking) نیز نیازمند است؛ چراکه تفکر شهودی بالاترین قوهی بشری است. این شهود بعدا از زمان #ارسطو به بعد، معنای تجربهی حسی را به خود گرفت.
#ساخت_تاریخی_روش
#منطق
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
⭕️ آمیختگی اسطوره و عقل
جایگاه پزشکی و ریاضی در تفکیک اسطوره از عقل
تعیین نقطهی آغاز تفکر مبتنی بر #عقل در #یونان دشوار است. مسیر این تفکر از میان حماسهی هومری میگذرد. ولی در آنجا آمیختگی عناصر عقلی با تفکر اسطورهای به نحوی است که جداکردن این دو تقریبا امکانپذیر نیست. فلسفهی طبیعی ایونیایی دنبالهی بیگسست حماسه است. درواقع نمیتوان گفت که اندیشهی هومری که «اکئانوس» (اقیانوس) را مبدا همهچیز میداند، چه فرقی با نظریهی #تالس دارد که آب را مبدا اصلی جهان تلقی میکند. مهر و کین در فلسفه امپدوکلس که دو نیروی طبیعی پیونددهنده و جداکننده هستند، با «اروس» هزیود در نظریهی پیدایش از یک تبارند. بنابراین، #تفکر_علمی نه با آغاز تفکر مبتنی بر «عقل» شروع میشود و نه با پایان #تفکر_اسطورهای.
جملهای از #کانت با اندکی تغییر میگوید: اندیشهی مبتنی بر اسطوره، بدون عنصر عقلی، کور است؛ و نظریهی منطقی بدون هستهی زندهی بینش ابتدایی مبتنی بر #اسطوره، تهی است. از این دیدگاه، تاریخ نشو و نمای فلسفه یونانی را باید همچون فرآیندی بفهمیم که از طریق آن، تصور دینی ابتدایی دربارهی جهان -بهعبارتدیگر تصور اسطورهای- روز به روز بهسوی عقلانیت پیش رفته است.
بارها این سوال پیش آمده است که چرا فلسفهی یونانی با پژوهش در باب طبیعت آغاز شد، نه با تحقیق دربارهی آدمی؟ برای تحلیل این واقعیت مهم و پرپیامد، پژوهشگران کوشیدهاند تاریخ را تصحیح کنند و ریشهی نظریات فیلسوفان طبیعی باستانی را در روح #عرفان دینی بجویند.
یونانیان طبیعت انسانی را نخستینبار هنگامی مسالهای نظری تلقی کردند که از طریق پژوهش دنیای بیرونی و مخصوصا دانش #پزشکی و #ریاضیات، نمونهی فن دقیقی را به وجود آوردند که همچون سرمشقی برای پژوهش درون آدمی به کار میتوانست رفت.
...
ر.ک: ورنر یگر، پایدیا، ج1، ص. 224
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
⭕️ از «روش» تا «فلسفهی روش»
تطورات تاریخی در ساخت روش و تکامل صورتهای پارادایمی آن
اگر روش یا method را حاصل گذار از «اصالت استراتژی قیاسی» به «استراتژی استقرایی» در تحقیق و پژوهش بدانیم، سیطرهی روش به این معناست که هیچ فهمی بر بنیان «ذات» (essence) استوار نیست. طبیعتا این سیطره به #نسبی_گرایی خواهد انجامید و فلسفههای #ذات_گرا را به حاشیه خواهد راند. در این گذار، زوجیت «فلسفه-منطق» به زوجیت «علم-روش» تبدیل خواهد شد.
اصالت «استقرا» و «روش» در فضای علم، بهمعنای کثرتگرایی روشی در «دیسیپلین»های مختلف علم است. این دیسیپلینها در قالب پارادایمهای روش طبقهبندی شدهاند. معروفترین طبقهبندی روشهای مختلف را در سه پارادایم: #اثبات_گرایی، #تفسیری و #انتقادی قرار داده است. برخی طبقهبندیها از پارادایم #پست_مدرن و #فمنیسم نیز صحبت میکنند.
مطرحشدن روشهای مختلف و متکثر در یک دیسیپلین باعث شده است که محققان در پی فهم تفاوتهای هر کدام از روشها برآیند. #روش_شناسی یا methodology این وظیفه و رسالت را دنبال میکند. ازاینرو روششناسی عبارت است از نگاه درجه دو به روشهای مختلفی که در یک حوزه از علم به کار گرفته میشوند. روششناسی به بحث و فحص دربارهی این مسالهها میپردازد که: کاربست روش در یک علم چگونه به تولید علم جهت میدهد و به #جهت_داری_علم منتهی میشود؟ این روش از چه تبار و دیرینهای گذار کرده و چگونه در یک موقعیت خاص تاریخی پدیدار شده است؟ روشهای مختلف چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟ این روشها چرا و چگونه از یکدیگر منشعب شدهاند؟ کاربست یک روش چه تواناییها و امکانهایی را در اختیار محقق قرار میدهد؟ کاربست یک روش چه محدودیتهایی را برای محقق ایجاد میکند؟
بهاینترتیب، بهرهمندی از دانش #روششناسی باعث میشود که یک محقق بتواند یک موضوع علمی را از زوایای مختلف نگاه کند. همچنین برخورداری از دانش روششناسی این توان را به یک محقق میبخشد که از آکسیومها و پیشفرضهایی که دانشمندان در پژوهشهای خود به کار گرفتهاند، آگاه شود و دربارهی نتایجی که بهدست آوردهاند، قضاوت و داوری عالمانهای داشته باشد.
ساماندهی به حوزهی معرفت، علاوهبر «روش» و «روششناسی»، به دانش درجه دو دیگری نیاز دارد که میتوان آن را #فلسفه_روش نامید. وظیفهی فلسفهی روش، توجه به تطورات و تحولات روش در بستر تاریخ است. اینکه روش در متن تحولات تاریخی چگونه ساخته شده و چگونه تحول و تکامل پیدا کرده است، از جملهی پرسشهایی است که میتوان به فلسفهی روش عرضه کرد. بنابراین، تامل در #ساخت_تاریخی_روش به حوزهی فلسفهی روش ارتباط دارد.
.
#ساخت_تاریخی_روش
#منطق
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
⭕️ از logic به method
تطور تاریخی ادراک و اراده
1️⃣ ادراک انسان، گاه از فضای #جبر متاثر شده و گاه در پیوند با #اراده، در بستر #آزادی نشو و نمو یافته است. در خطی که برای #ساخت_تاریخی_روش دنبال میکنم، چنین بهنظر میرسد که #عبور_از_منطق_به_روش (گذار از logic به method) را میتوان عبور از #ادراک_جبری به سمت ادراکهای در پیوند با ارادهی انسانی دانست. منطق از یک #استراتژی_قیاسی تبعیت میکند که یک استراتژی ارادهگریز است؛ این در حالی است که روش عمدتا در تلائم با #استراتژی_استقرایی و #پسکاوی است.
2️⃣ موید این مطلب، بقای پارادایمهای قدیمیتر در عین طرح پارادایمهای جدید، در حوزه #علوم_انسانی است؛ چنین تداوم و بقایی در علوم طبیعی وجود ندارد. شاید بتوان این بقا را ناشی از وسعت اراده و آزادی در حیات انسانی در مقایسه با طبیعت غیرانسانی دانست. امروز با وجود رشدی که در #پارادایم_تفسیری و انتقادی رقم خورده، #پارادایم_پوزیتویسم نیز همچنان به حیات خود ادامه داده است؛ این درحالی است که پارادایم نسبیت در فیزیک، انگارهی نیوتونی را در خود هضم کرده است.
3️⃣ آیا نمیتوان این مطلب را نشانهی تلائم گریزناپذیر ادراک و اراده دانست؟ اگر ادراک ما گریزی از تاثیرات ارادهی ما ندارد، چگونه میتوان تاثیر اراده در نسبیت فهم را بهنحو مقنن ملاحظه کرد؛ بهنحویکه در عین پذیرش تاثیر محیط و اجزا، تاثیر انسان و اراده و خواست او را نیز دخیل کرده و نحوهی دخالتش را تبیین و قابل سنجش کند؟
4️⃣ اگرچه عبور از #منطق به #روش (گذار از logic به method) یک گام رو به جلو در این راستا بوده است، اما هنوز فاصلهی قابل توجهی تا این مطلوب پیش روی ماست.
.
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
⭕️ روش: گذار از ابهام در پرسش
تعریف اکتشافی از «روش» و کاربست آن در «تحقیق»
هر انسانی با حضور در عالم، با ابهامهایی روبهرو میشود؛ هر ابهامی میتواند نقطهی تولد یک «پرسش» باشد. اگرچه تلقی عمومی ما این است که هر تحقیق و پژوهشی با تولد یک پرسش شروع میشود، اما ماهیت علم جدید نشان میدهد که این تلقی اشتباه است. این سخن بهمعنای نفی اهمیت پرسش در فرآیند تحقیق نیست؛ مساله اینجاست که هیچ پرسشی نمیتواند ضمانت کند که ما به صرف طرح سوال، به نتیجهی صحیحی خواهیم رسید و پردههای ابهام را برخواهیم چید. مسالهی اصلی اینجاست که چه چیزی دستیابی به نتیجهی مثمر ثمر را تضمین میکند و از پردههای ابهامی که بین ما و محیط پیرامونمان قرار گرفتهاند، میکاهد؟ بهبیاندیگر، آن چیست که موجب خرق حجب شناخت میشود و سطحی از معرفت را برای ما به ارمغان میآورد؟
پاسخ این قبیل پرسشها ما را به سمت #روش و #روش_شناسی خواهد برد. تحول و تطور و تکاملی که انسان در پرداختن به پرسشها و کاستن از ابهامهایش پشت سر گذاشته است نیز، نیازمتد ارجاع به #فلسفه_روش است.
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
شانزدهمین دوره آموزشی طرح نظام فکری در تحقق نوین اسلامی
مزایای شرکت در دوره:
ارائه گواهی پایان دوره
بهره مندی از اساتید مجرب دسترسی به منابع مرتبط با سرفصل ها
امکان جذب در صورت دارا بودن شرایط
⚡️شرایط ثبت نام: حداقل مدرک برای طلاب سطح2 و دانشجویان کارشناسی
📅 مهلت ثبت نام: پایان تیرماه 1401
🔸آیدی ثبت نام:
@Amozeshfarhangestan
⭕️ تولد روش در سپیدهدم رنسانس
عبور از «هدف جهان» به «مکانیزم جهان»
پایههای #علوم_طبیعی و فیزیکی معاصر، در دوران نوزایی (#رنسانس) ریخته شده است. این علوم برآنند تا با سازماندهی منظم تجربههای انسانی، قانونمندیهایی را در جریان پدیدههای طبیعت مدلل سازند. این قانونمندیها باید ارادهی انسان را به «برانگیختن» یا «جلوگیری از» پارهای از تاثیرات توانا سازد؛ یا بهعبارتدیگر، دامنهی چیرگی بر طبیعت را به اوج گستردگی برساند.
کوشش فکریِ آدمیان #قرون_وسطی، در اساس، «شناخت معنا و غایت جهان و زندگی» را نشانه گرفته بود و به ناگزیر تقریبا بهتمامی، صَرف وحی و آثار مراجع روحانی میشد. لیکن مردم زمانهی نوزایی، دیگر از پرسش در باب هدف آنجهانی -که قرون وسطاییان میخواستند از سنت برکشند- روی برتافتند و بنای پرسش در باب علل رویدادهای این جهانی را نهادند؛ علتهایی که میبایست به یاری مشاهدهی حسی به اثبات برسند.
ر.ک: #هورکهایمر (1398). سپیدهدمان فلسفهی تاریخ بورژوایی، ص. 13.
....
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
⭕️ روش ریاضی: زیرساخت جهان اثباتگرا
کشف قانون «همگونی در جریان طبیعی»
در نظر علم دورهی نوزایی، «امکان قوانین طبیعی» و از همین رهگذر، «چیرگی بر طبیعت» به پیشانگارهی «سیر قانونمند طبیعت» وابستگی منطقی دارد. بهعبارتدیگر، ایدهی چیرهشدن حداکثری بر تحولات طبیعی در دوره #رنسانس زمانی امکان یافت که دانشمندان به سیر قانونمند تحولات طبیعت پی بردند و مفهومِ نوعیِ «همگونی در جریان طبیعی» را کشف کردند و صورتبندی این قوانین را در دستور کار خود قرار دادند. باور به همگونی در جریان طبیعی، آنگونه که #هورکهایمر در کتاب سپیدهدمان فلسفهی تاریخ بورژوایی بر آن تصریح میکند، از مهمترین ویژگیهای علم جدید است.
این ویژگی بدینمعناست که رویدادهایی که در طبیعت مشاهده میکنیم و خواص و مختصاتی که از یک پدیدهی طبیعی تجربه میکنیم، در آینده نیز بیهیچ کموکاست و تغییری تکرارپذیر هستند. مثلا، فرمول سقوط آزاد همواره یکسان است؛ قوانین ترکیب عناصر شیمیایی همیشه ثابت هستند؛ قواعد حرکت اجرام سماوی تغییرناپذیرند و ... . این ایده و کشف این رابطه، سنگ بنای فیزیک و شیمی جدید شد و زمینهای را فراهم ساخت که #روش_ریاضی در سایر علوم، از جمله در مردمشناسی و پزشکی نیز وارد شود و جغرافیای علم اثباتی و #پارادایم_پوزیتویسم را بگستراند.
....
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
⭕️ انسان: داستان تکراری ایستادن در بحران
چگونه نظمهای سیاسی از دل محیطهای آنارشیک متولد میشوند؟
هیچ فکر و اندیشهای در خلاء متولد نمیشود و در ساحل رشد نمیکند. بلوغ نظامهای فکری مرهون ایستادن و خوشدرخشیدن در کاروزارهایی چالشهایی است که انبوهی از سوال و مساله را بر سر نظام فکری آوار میکنند و او را به تحرک و تکامل وامیدارند. تولد صلح #وستفالیا از دل بحرانهای صدسالهی اروپا و فراگیرشدن این #نظم اروپایی در سرتاسر جهان -چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم- یکی از این تجربههای بشری است که در سه قرن گذشته آن را تجربه کردهایم. نظامهای فکری در مواجهه با چالشهای میدانی درصدد آن برمیآیند که آرایش عناصر میدان را بهنحوی تغییر دهند که نظم مطلوبشان در آن هویدا شود.
تفکر اسلامی نیز از بدو تولدش در میدانهای مختلف به چالش کشیده شده و بالیده و بر قوام و نظاممندی درونیاش برای محیطسازی افزوده است. ظهور تمدن باشکوه خلافت و سلطنت اسلامی از قرن دوم تا قرن هفتم این مدعا را تصدیق میکند. اینک اما این #نظام_فکری در آوردگاه جدیدی ایستاده که #جهان_معنایی_وحیانی را از درون تهی میکند. آیا این نظام دوام خواهد آورد و بلوغ دیگری را تجربه خواهد کرد یا جذب هاضمهی #رنسانس خواهد شد و به یک خردهفرهنگی در کنار خردهفرهنگهای #جهان_مدرن تبدیل خواهد شد؟ پاسخ به این سوال منوط به تحول نظری در نظام فکری اسلامی است؛ از یک #انقلاب_الهیاتی بگیرید تا یک #انقلاب_روش_شناختی و #معرفت_شناختی که قدرت راهبری یک #انقلاب_اجتماعی را داشته باشد؛ و الا فلا...
#انقلاب_اسلامی
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.