🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 🌹جمعه ها با صلوات 🌱تو میرسی به حاجات 🌹دعا ، دعا ، دعا کن 🌱خدارو تو صدا کن 🌹خدا ظهور آقا 🌱نزدیکتر بفرما 🌹" اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم " #ذکر‌ایام‌هفته 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 @dordanee_ir

🌼💕🌼💕🌼💕🌼💕🌼💕 🎥انیمیشن قصه های عمو رحمان🌱 ●قسمت 🔟: گل های بهشتی🌹 ☆داستان های از کودکی امام حسن و امام حسین (علیه‌السلام)☆ #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 🌼💕🌼💕🌼 @dordanee_ir

🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 یکی از راههای انتقال فرهنگ مهدویت به کودکان، گره زدن این فرهنگ با علایق و زندگی روزانه کودک است. مثل اینکه برای کودک توضیح دهیم که اگر خوب درس بخواند یک قدم به اینکه یار و سرباز امام زمان باشد نزدیکتر می‌شود. #تربیت_فرزند #سبک_زندگی_مهدوی 🌱🌸🌱🌸🌱 @dordanee_ir

💐💕💫💐💕💫💐💕💫💐 #معما_سی‌وششم امام زمان در روز چندم ربیع الاول به امامت رسیدند؟ ✨جواب چیستان 💚نهم ربیع الاول💚 #معما_چیستان_مهدوی 💐💕💫💐💕💫💐💕💫💐 @dordanee_ir

💐🌼💐🌼💐🌼💐🌼💐🌼 رهبر انقلاب اسلامی : انتظار فرج حضرت ولی‌عصر مهم‌ترین مصداق انتظار است. البته انتظار فرج و گشایش باید ناظر به همه‌ی امور زندگی باشد و به همین علت انتظار فرج، خودش یک گشایش است چرا که انسان را از یأس و درماندگی نجات میدهد. #جانم‌_فدای‌رهبرم 💛 💐🌼💐🌼💐 @dordanee_ir

🌙💚🌙💚🌙💚🌙💚🌙💚 امام دوازدهم ما شیعیان💚 مهدی صاحب الزمان🌹 شبتون بخیر🌙 #شب‌بخیر_یاران‌امام‌زمان 🌙💚🌙💚🌙 @dordanee_ir

🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱 سلام عشق زندگیم💕 مهدی صاحب الزمان🌱 #سلام_امام_خوبم 🌼🌱🌼🌱🌼 @dordanee_ir

🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 🌹شنبه شروع هفته 🌱خدا یادم نرفته 🌹خالق این جهانه 🌱خدای آسمانه 🌹ذکر لبم همینه 🌱 " یا رب العالمینه " #ذکر‌ایام‌هفته 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 @dordanee_ir

🌼💕🌼💕🌼💕🌼💕🌼💕 🎥انیمیشن قصه های عمو رحمان🌱 ●قسمت 1⃣1⃣: روز آزادی😍 ☆داستان های از کودکی امام حسن و امام حسین (علیه‌السلام)☆ #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 🌼💕🌼💕🌼 @dordanee_ir

🎤 یک آیه؛یک قصه سوره واقعه ؛ آیه ۲۰ 🌺☘🌺☘🌺☘🌺 📖 وَفَٰكِهَةٖ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ ✏️ واز هر نوع میوه ای که دلخواهشان باشد ... :) #آیه_های_انتظار #یک_آیه_یک_قصه 🌺☘🌺☘🌺☘🌺 @dordanee_ir

🌹🌱✨🌹🌱✨🌹🌱✨🌹 چراغ قوه🌱 شب از نیمه گذشته بود که ابراهیم،💫 خسته و خاک آلود به چادر فرماندهی رسید.😔 در تمام طول آن چند روز، یا با فرماندهان جلسه داشت یا درحال سرکشی به رزمنده ها و خط بود. ❤️ علی گفت:« بچه‌ها! اگر چیزی از شام مانده بیاورید؛🌱 هنوز حاجی شام نخورده».☹️ خیلی زود سفره ی کوچکی انداختند و باقالی پلو و تُن ماهی را در آن گذاشتند.💐 ابراهيم قاشق اول را که نزدیک دهانش برد ناگهان سرش را بالا آورد و پرسید: « شام بقیه ی رزمنده ها هم همین بوده؟»🤔 علی گفت: « تن ماهی رافردا به رزمنده ها می دهیم».😊 ابراهیم تُن ماهی را کنار گذاشت و گفت : « من هم فردا تُن می خورم».🍃 بعد شروع به خوردن باقالی پلو کرد.😍 شامش را که خورد رو به علی کرد و گفت: « نقشه را بیاور تا منطقه را بررسی کنیم.» ✨ یکی از بچه ها بلند شد که برود چراغ گرد سوز را روشن کند.🍀 ابراهيم گفت: « نه! روشن نکن، نور گردسوز مزاحم استراحت بچه های ديگر می شود. 😔 یک چراغ قوه هم کفایت می کند». 🔦 علی آرام، طوری که بقیه بیدار نشوند، گفت : « حاجی!الان چند شبانه روز است که استراحت درست و درمانی نداشته اید. بهتر است که بگذارید برای فردا». 😉 ابراهيم با نگاهی مصمم به علی فهماند که اصرارش بی فایده است.🌹 چند دقیقه بعد ابراهيم و علی با چراغ قوه در حال بررسی نقشه ی محور عملیات بودند.🔦🗺 هنوز مدت زیادی نگذشته بود که علی متوجه شد سرابراهیم هر لحظه بیشتر به سمت نقشه خم می شود. 🥱 ناگهان روی نقشه افتاد و از خستگی بیهوش شد.🌱 #کتاب‌حاج‌همت 💐 🌹🌱✨🌹🌱✨🌹🌱✨🌹 @dordanee_ir