eitaa logo
دوره های آموزشی کاملا رایگان
48.8هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
225 فایل
خیییلی مهمه وجود آگهی های تبلیغی-آموزشی در کانال،تبلیغ دیگران و یا حتی تبلیغ دوره های هزینه دار خود ماست و به معنای رایگان بودن آنها نیست. فقط و فقط دوره هایی که در کانال بارگذاری می شود و در کانال سنجاق شده رایگان هست. @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛 #پارت13 #دوران_دبیرستان ✨شهید‌محمد‌حسین‌یوسف‌الهی✨ با
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛💛 ✨شهید‌محمد‌حسین‌یوسف‌الهی✨ دوتایی محوطه را گشت زدیم، نه خبری از نیروهای گشتی که شهر را قرق کرده بودند، بود و نه از عابر پیاده. نقشه اول اجرا شد و به خیر گذشت. کنار تابلوی مدرسه، تخته سنگ سفید و تمیزی بود که خیلی به درد شعار نوشتن میخورد. روی آن نوشت:« به فرمان امام خمینی اعتصاب عمومی است.» تا فردا وقتی دانش آموزان می خواهند وارد مدرسه شوند، آن را ببینند و مدرسه تعطیل شود. همان لحظه به ذهنمان رسید که شاید مسئولین مدرسه آن را ببینند و پاک کنند، تصمیم گرفتیم بالای سر آب خوری مدرسه شعاری بنویسیم که هم از دید مسئولین مخفی باشد و هم بیشتر بچه ها آن را ببینند. محمد حسین بلافاصله از دیوار بالا رفت و خودش را به آب خوری رساند. آنجا نوشت:« مرگ بر این سلسله پهلوی» من هم این طرف کشیک می دادم. وقتی کارمان تمام شد، از نیمه شب گذشته بود. باور کنید ما خودمان هم روی برگشت به خانه را نداشتیم.اما کارمان کمی طول کشید» همانطور که همسرم تعریف میکرد مو به تنم راست شده بود، خدایا! اگر محمدحسین را درحال شعار نوشتن می‌گرفتند چه بلایی سرش می آمد؟ از همسرم پرسیدم:« شما نپرسیدید اگر نیروها می آمدند شما چطور می‌خواستید همدیگر را خبر کنید؟» گفت:«چرا سوال کردم. علیرضا گفت قرار بود اگر اتفاقی افتاد من فریاد بزنم و محمدحسین خودش را در جایی مخفی کند.» _« خب سوال نکردی عکس العمل مدیر مدرسه چه بود؟ آنها بویی نبردند که این کار محمدحسین است؟» -چرا از او سوال کردم، پاسخ داد: فردا صبح وقتی ما وارد خیابان مدرسه شدیم، از ابتدا تا انتهای خیابان نیرو گذاشته بودند، غوغایی برپا شده بود، گشت شهربانی رفتارها را زیر نظر داشت. مستخدم مدرسه با شلنگ آب افتاده بود به جان سنگ سفید سردر مدرسه تا آن را پاک کند ، اما فایده‌ای نداشت. شروع کرد به سابیدن آن، باز هم آن‌طورکه باید و شاید پاک نشد مسئولین مدرسه دست و پاهای خود را گم‌کرده بودند، چون قرار بود استاندار به‌مناسبت بازگشایی مدرسه‌ها سخنرانی کند، اما هنوز هیچ مقدماتی فراهم نشده بود ادامه دارد .... 🌻هدیه به روح پاکش صلوات🌻 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛 #پارت14 #دبیرستان_شریعتی ✨شهید‌محمد‌حسین‌یوسف‌الهی✨ دوتا
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛💛 ، ✨شهید‌محمد‌حسین‌یوسف‌الهی✨ خوشحالی در چشمان من و محمدحسین موج می‌زند! هرچند کسی آن را نمی‌دید. خلاصه بچه‌ها متفرق شدند و مدرسه به حالت نیمه‌تعطیل درآمد.» وقتی صحبت‌های همسرم تمام شد، گفتم: «آقا! من خیلی نگران محمدحسین هستم، می‌ترسم این شجاعت و بی‌باکی اش کار دستش بدهد.» گفت: «وقتی کار را به خدا سپردی نگرانی معنی ندارد» از این ماجرا دو،سه هفته‌ای گذشت، فعالیت‌های انقلابیون ادامه داشت، ساعت یک بعدازظهر بود که شنیدم قرار است فردای آن روز بود یعنی بیست و چهارم مهر ۱۳۵۸ به‌مناسبت اربعین شهدای میدان ژاله و همچنین سالگرد شهادت آیت‌الله حاج سید مصطفی خمینی (رحمته الله علیه) جمع کثیری از مردم، به دعوت روحانیون در مسجد جامع کرمان تجمع کنند. همچنین در جریان بودم که قرار است محمدحسین همراه با برادرانش و تعدادی از دوستانش در این تجمع شرکت نمایند. شب که بچه‌ها آمدند، آنچه از رادیو در مورد سرکوبی تظاهرات و تجمعات شنیده بودم، گفتم. بعد سفارش‌های لازم را کردم آن‌ها قول دادند که مراقب باشند. صبح که از خانه بیرون رفتند، با دعا و قرآن راهی شان کردم و به خدا سپردم شان. تقریباً ساعت ۱ بعدازظهر بود که محمد هادی به خانه برگشت از او سوال کردم «برادرت کجاست!» گفت: «مسجد.» گفتم: «چه خبر، اتفاقی نیفتاد ؟» او همین‌طور که به سمت زیرزمین می‌رفت، گفت: «سلامتی! خبر خاصی نیست.» معلوم بود که دمغ است و از سؤال و جواب فرار می‌کند، چون وقتی دنبالش رفتم تا بیشتر کنجکاوی کنم، خودش را به خواب زد. توی دلم آشوب شده بود. احساس می‌کردم باید اتفاقی افتاده باشد. واقعاً ترسیده بودم، زمان برایم به‌سختی می‌گذشت، دلم هزار راه می‌رفت نگرانی و چشم‌براهی امانم را بریده بود. دیگر مثل قدیم به محمدحسین نگاه نمی‌کردم ،چون مطمئن بودم او آدم بی‌تفاوتی نیست و برای خطر کردن آماده‌است. کنار غلامحسین نشستم و به‌خاطر دیر آمدن محمدحسین بی‌تابی می‌کردم: «مرد! نمی‌خواهی سراغی از این بچه بگیری؟» گفت: «محمدحسین بچه نیست.... ادامه دارد .... 🌻هدیه به روح پاکش صلوات🌻 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
75 - و چرا ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و [نجات‌] مردان‌ و زنان‌ و کودکانی‌ ‌که‌ زبون‌ شمرده‌ شده‌اند نمی‌جنگید! همانان‌ ‌که‌ می‌گویند: پروردگارا! ‌ما ‌را‌ ‌از‌ ‌این‌ شهری‌ ‌که‌ اهلش‌ ستمکارند بیرون‌ ببر و ‌از‌ جانب‌ ‌خود‌ ‌برای‌ ‌ما سرپرستی‌ بگمار و ‌از‌ جانب‌ ‌خود‌ ‌برای‌ ‌ما یاوری‌ قرار ده‌ 76 - ‌آنها‌ ‌که‌ ایمان‌ آوردند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ پیکار می‌کنند و ‌آنها‌ ‌که‌ کافر شدند ‌در‌ راه‌ طاغوت‌ می‌جنگند ‌پس‌ ‌با‌ یاران‌ شیطان‌ بجنگید ‌که‌ قطعا نیرنگ‌ شیطان‌ سست‌ و ضعیف‌ ‌است‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوره های آموزشی کاملا رایگان
~💜
🔸شهیده زینب کمایی: خدایا نگذار نقاب نفاق و بیطرفی بر چهره‌مان افتد و در این هنگامه جنگ حسین را تنها گذاریم. اینها از یزدید بدترند و جایگاهشان اسفل السافلین است و بس ... «ماذا وجدک من فقدک و ماذا فقد من وجدک» چه یافت آن کسی که تو را گم کرد و چه گم کرد آن کس که تو  را یافت. @dokhtarane_hazrate_zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بہ‌قول‌شیخ‌رجبعلۍخیاط: امـٰام‌زمان‌علیہ‌السلـٰام‌‌ دنبـٰال‌رفیق‌میگردھ((: خوب‌شو؛خودش‌میادوپیدات‌میڪنہ‌! @dokhtarane_hazrate_zahra
اۍ‌ڪسۍ‌ڪـہ‌گره‌هر‌سختۍ‌‌بـہ‌‌ دست‌تو‌گشوده‌میشود . .☁️^^ •. ⇲ @dokhtarane_hazrate_zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"👀💙" ابوبصیر نقل کرده است: روزی به امام کاظم عرض کردم که امام زمان را چگونه می توان شناخت؟ امام فرمود: امام زمان را به چند چیز می توان شناخت. یکی از آنها سخن گفتن امام به هر زبانی است. در حال صحبت بودیم که مردی از جانب خراسان آمد و پس از سلام شروع به صحبت کردن به زبان عربی کرد. و حضرت پاسخ او را به زبان خراسانی داد. مرد خراسانی گفت به خدا سوگند من به این جهت با شما به زبان عربی صحبت کردم که تصور می کردم شما زبان خراسانی نمی دانید. اکنون می بینم که شما فصیح تر از من به زبان خراسانی صحبت می کنید. حضرت فرمود: اگر من این زبان را بهتر از تو ندانم پس فضیلت و علم من بر تو چگونه است و چگونه مستحق خلافت و امامت هستم؟ سپس امام فرمود: کلام و زبان هیچ قبیله ای بر ما پوشیده نیست 💙¦⇜ ~🦋𝓙𝓸𝓲𝓷↷ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 『🌿🖇𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪』
انسان شناسی ۶۲.mp3
11.85M
۶۲ 💥یه جای کار ایراد داره! اگر اینجوری پیش بری، قطعاً یه جایی ارزشها و اعتقادات انسانی‌ات رو از دست میدی! ولی اگر همین یه خرابی رو، تعمیر کنی، با سطح تلاش کمتر، به رشد سریعتر و بالاتری میرسی! @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 اونجایی‌ڪه موقع‌خوندن‌دعا‌و‌قرآن‌هی‌ورق‌میزنیم ڪه‌ببینیم‌چقدرمونده‌به‌تهش...! یعنے یه‌جایی‌از‌ایمان‌مون‌می‌لنگه...‌!💔 🕊@dokhtarane_hazrate_zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇺🇸 🚨اینجا باشگاه تیراندازی، پادگان نظامی یا حتی یک میدان جنگ نیست...🙂☝️ اینجا یک منطقه اعیون نشین در ایالت فلوریدای آمریکاست... قابل توجه اونایی که میگن آمریکا بهترین کشور برای زندگیه و در ایران ما داریم تباه میشیم...😄❌❌ 😏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛 #پارت15 #دبیرستان_شریعتی ، #مسجد_امام ✨شهید‌محمد‌حسین‌یوس
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛💛 ✨شهید‌محمد‌حسین‌یوسف‌الهی✨ نمیخواهی سراغی از این بچه بگیری؟» گفت:« محمدحسین بچه نیست هر جا رفته باشد حالا دیگر پیدایش می‌شود. بیخود و بی جهت به دلت بد راه نده.» ساعت ۳ یا ۴ بعد از ظهر بود که محمد حسین با سر و وضعی به هم ریخته وارد خانه شد. من و پدرش شروع کردیم به سوال پرسیدن،او از جواب دادن طفره می رفت. برادرش به محض اینکه صدای محمد حسین را شنید از زیرزمین بیرون پرید. مطمئن شدیم که باید اتفاق افتاده باشد. شدیداً پاپی اش شدیم و علت تاخیرش، آن هم با این سر و وضع به هم ریخته را جویا شدیم. از سویی صبح وقتی از خانه بیرون رفت، کاپشن تنش بود، الان که برگشته بود، بدون کاپشن بود. او که تا به حال هیچ دروغی به زبان نیاورده بود، نشست، ماجرای تجمع و مسجد جامع را چنین تعریف کرد: از همان ساعات اولیه صبح اکیپ‌های شهربانی در جای‌جای شهر و اطراف مسجد مستقر بودند. من و دوستانم احساس کردیم اتفاقی درحال وقوع است. دنبال راهی بودیم که اگر اتفاقی بیفتد، غافلگیر نشویم. این بود که پیشنهاد کردم راههای خروجی و مسیرهای فرار را شناسایی کنیم. بچه ها پذیرفتند و موقعیت مسجد به دست ما آمد. تمام مغازه ها تعطیل شده بود و ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه، سخنران در حال سخنرانی بود که یک عده از اراذل و اوباش با در دست داشتن چوب و میله آهنی وارد خیابان های اطراف مسجد شدن و فریاد می زدند:« جاوید شاه! جاوید شاه! نزدیک ادامه دارد .... 🌻هدیه به روح پاکش صلوات🌻 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛 #پارت16 ✨شهید‌محمد‌حسین‌یوسف‌الهی✨ نمیخواهی سراغی از ای
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛💛 ✨شهید‌محمد‌حسین‌یوسف‌الهی✨ مسجد که رسیدند موتور ها و دوچرخه ها را به آتش کشیدند. با دیدن شعله های آتش راه های ورود و خروج مسجد توسط انقلابیون بسته شد. مردم به داخل شبستان هجوم آوردند. عده ای که موتور و دوچرخه هایشان بیرون بود به طرف مهاجمان رفتند که با مقاومت پلیس مواجه شدند. وقتی مهاجمان با درهای بسته روبرو شدند، از در و دیوار مسجد بالا رفتند و خود را به صحن مسجد رساندند. لوله اسلحه شان را به طرف مردم گرفتند و شلیک می‌کردند تا در دلشان رعب و وحشت ایجاد کنند. با پرتاب مواد دودزا و گازهای اشک آور، مردم را مورد آزار و اذیت قرار دادند. غوغایی برپا شده بود بابا! آتش و دود همه جا را فرا گرفته بود، صدای شلیک تفنگ ها، فریاد کودکان، زنان و مجروحان در هم پیچیده بود. بچه ها همه متفرق شدند؛ به طوری که دیگر از احوال برادرم هم خبری نداشتم. راههای خروجی شبستان را باز کردیم و مردم را بیرون فرستادیم. درهای شبستان که باز شد مردم سراسیمه هجوم آوردند. هرکس از در بیرون میرفت، کتک مفصلی از نیروهای رژیم و افراد چماق به دست می خورد. در گوشه ای از شبستان و صحن، نیروهای مهاجم آتش روشن کرده بودند و مفاتیح و قرآن ها را درون آتش می ریختند، فریاد اعتراض مردم و انقلابیون بلند شد، اما به گوش جانیان نمی رسید و هیچکس چاره ای نداشت، جز تماشا و تاثر. با دست خالی مقاومت فایده ای نداشت، بیشتر بچه ها صحنه را ترک کردند و به خانه هایشان برگشتند. من همان جا ماندم تا به مجروحان کمکی کرده باشم. از ادامه دارد .... 🌻هدیه به روح پاکش صلوات🌻 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
80 - ‌هر‌ ‌که‌ پیامبر ‌را‌ اطاعت‌ کند ‌در‌ حقیقت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ اطاعت‌ کرده‌، و ‌هر‌ ‌که‌ پشت‌ کند [بدان‌ ‌که‌] ‌ما تو ‌را‌ ‌بر‌ آنان‌ نگهبان‌ نفرستاده‌ایم‌ 81 - و [‌در‌ حضور تو] می‌گویند: فرمانبرداریم‌! ولی‌ چون‌ ‌از‌ نزد تو بیرون‌ روند، جمعی‌ ‌از‌ ‌آنها‌ شبانه‌، ‌غیر‌ ‌از‌ آنچه‌ تو می‌گویی‌ ‌در‌ سر می‌پرورند، و خداوند آنچه‌ ‌را‌ شبانه‌ ‌در‌ سر می‌پرورند می‌نویسد ‌پس‌، ‌از‌ ‌آنها‌ روی‌ بگردان‌ و ‌بر‌ ‌خدا‌ توکل‌ کن‌ ‌که‌ پشتیبانی‌ ‌خدا‌ کافی‌ ‌است‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪلـٰام‌شہید:🌱 زیـارت‌عـاشورا‌،رابخـوانیـد؛ حتۍ‌شـدھ‌روزۍ‌یڪ‌بـار‌زیـرا بسیـار‌مہم‌اسٺ📖! ‹ @dokhtarane_hazrate_zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"👀🖤" - - بترسید‌ا‌ز‌ڪسانۍڪھ، دعایھ‌بعد‌نمازشان‌شھادت‌است...! - - 🖤¦⇜ 🖤¦⇜ ~🌚𝓙𝓸𝓲𝓷↷ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 『🌿🖇𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪