eitaa logo
دوره های آموزشی کاملا رایگان
55.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
225 فایل
خیییلی مهمه وجود آگهی های تبلیغی-آموزشی در کانال،تبلیغ دیگران و یا حتی تبلیغ دوره های هزینه دار خود ماست و به معنای رایگان بودن آنها نیست. فقط و فقط دوره هایی که در کانال بارگذاری می شود و در کانال سنجاق شده رایگان هست. @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
توی مغازه‌ها و کوچه و خیابان خیلی حرص می‌خورد. مدام به خانم‌ها تذکر می‌داد که حجابشان را درست کنند. اگر گوش نمی‌کردند، خودخوری می‌کرد. توی بستنی‌فروشی، مغازه‌دار آهنگ زن گذاشته بود. رفت گفت: یا صداش رو قطع کن یا می‌ریم. طرف خاموش کرد.. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
** [مواد لازم]کنجد یک لیوان پودر نارگیل یک سوم لیوان گردو خرد شده یک سوم پیمانه پودر یا خلال پسته یک سوم پیمانه ارده ۳ قاشق غذاخوری شیره خرما یا انگور ۳ قاشق غذاخوری عسل ۳ قاشق غذاخوری 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
💞همسر خود را از بین کدام مزاج انتخاب کنید؟ البته برای همسر مهم‌ترین شرط داشتن تفاهم، عشق و صمیمت و تناسب‌های فرهنگی و دینی است ولی در کنار این بررسی نوع مزاج و طبع افراد هم از جمله نكات مهم شمرده می شود. علاوه بر تفاهم و تعامل زن و مرد، با هماهنگی و هم‌سویی مزاج و طبع زن و مرد نیزارتباط مستقیم دارد. به این معنی که بهتر است گرم مزاج با گرم مزاج و فرد سرد مزاج با سرد مزاج ازدواج کند. البته واضح است که ميزان گرم مزاجی و سردمزاجی در آن‌ها مختلفی دارد و این مسأله میتواند به ایجاد تفاهم و درک بیشتر آن‌ها کمک کند. چرا‌ که وقتی مرد و زنی با دو طبع مخالف در کنار هم قرار می گیرند های مزاجی شان امکان دارد آن ها را نسبت به هم حساس و کم تحمل كرده و باعث سوء تفاهم‌های بسياري هم بین آن ها گردد. .•°``°•.¸.•°``°•                                                         °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادمه یه بار استادپناهیان‌ میگفت: چراخودت‌رورهانمیکنے؟دادبزنی‌ازامام‌حسین‌؏بخوای؟ برو‌درخونه اباعبدالله‌منتش‌روبکش دورش‌بگرد... مناجات‌ کن‌باامام‌حسین؏! بگوامام‌حسینم‌من‌باتوآغاز‌کردم، ولم‌نکنی... دیگه‌نمیکشم‌‌که‌ادامه‌بدم متوقف‌شدم...💔!' امام‌حسین‌؏'بازم‌دستت‌رومیگیره‌فقط "بخواه‌" ازش..(: 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
••• ➕دلت با امام حسین باشه،بقیش مهم نیست! کوفیان دلشان با امام حسین بود اما درعمل پای رکاب یزید بودند! پس هم دل اهمیت داره هم عمل! 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوره های آموزشی کاملا رایگان
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ #سفیر 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش بیست و هشت: صداش می لرزید ادامه داد: «من هم بهش گفتم که من ه
┄┅═🍃🌷🍃═┅ ┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش بیست و نه: «جشن دوستی های دانشگاه» قرار بود تابستون یک گردهمایی درباره ی طراحی محصولات برگزار بشه و من داشتم براش مقاله می‌نوشتم. می خواستم توی بخش طراحی و فرهنگ شرکت کنم. برگزار کننده، فرانسه؛ اما مکان برگزاری مراکش بود. یه، روز بعد از آماده کردن بخشی از مقاله و برای رفع خستگی، یه سر رفتم پیش ملیکا که قبلاً هزار بار گفتم که منشی لابراتواره. ملیکا و لوغانس توی اتاق داشتن با هم حرف می زدن. اجازه گرفتم که برم تو و ملیکا بلند داد زد که همه ی ایرانی ها می تونن هر وقت که خواستن بدون اجازه، وارد اتاقش بشن؛ چون ارادت زیادی به همه شون داره. بعید می دونم ملیکا بدونه که ایران هشتاد میلیون جمعیت داره! بحث ملیکا و لوغانس درباره ی جشن شنبه شب دانشگاه بود که ظاهراً همه استادا و کارمندا، به اتفاق همسر یا دوستشون، توی اون شرکت کرده بودن. حال و هوای حرفای ملیکا چندان خوشحال کننده نبود. داشتن درباره ی یکی از استادا صحبت می‌کردن که بعد از مست کردن رفتار بدی از خودش نشون داده. لوغانس می گفت: « چرا... خوب هم حواسش بود! اون عادتشه. همیشه بعدش می گه من مست بودم هیچی یادم نمی آد. اما دروغ می گه. انگار من احمقم و نمی فهمم مست یعنی چی!» ملیکا گفت: «من همیشه متنفر بودم از کسایی که حدّ خودشون را نمی‌شناسن. فلیپ (یکی از استادهای لابراتور مهندسی الکترونیک) هیچ وقت شعورش نمی رسه که باید با یک خانم چه طور رفتار کنه. دیدی چه کار کرد مردک احمق! «ژک» کلّ یکشنبه رو با من دعوا می‌کرد. البته اصلا بهش حق نمی دم ها! دیروز هم بهش گفتم مگه وقتی تو از هر فرصتی برای نگاه کردن به زن ها استفاده می کردی من جلوی آزادی تو رو گرفتم؟» به وضوح صورتش قرمز شده بود. روی صندلی چرخدارش بود؛ از همونا که خیلی دوست دارم روش بشینم و پا بزنم و برم این ور و اون ور! دست به سینه نشست. پای راستش رو انداخت روی پای چپش و همان طور که روی صندلی جلو و عقب می‌رفت زل زد به تلفن روی میز. لوغانس پا شد که بره توی اتاقش. همان طور که می‌رفت گفت: «ما همیشه با آدمای باشعور سروکار نداریم.» ملیکا را دوست داشتم. اصلا دلم نمی خواست ببینم ناراحته. شاید این حس توی قیافه م پیدا بود. سعی کرد به زور لبخند بزنه. بهم گفت: «آره دخترخاله ی ایرانی من... لوغانس راست می گه. مشکل اینه که ما همیشه با آدمای با شعور سرو کار نداریم.» - خیلی ناراحتی میلکا! - بله که ناراحتم. وقتی آدما هنوز شعور زندگی کردن با هم رو ندارن، وقتی نمی‌فهمن کجا چه رفتاری داشته باشن، باید هم ناراحت بود. - موافقم باهات. اما درست نمی فهمم چی شده؛ البته، اگر دوست داری بگی! ملیکا اون قدر دلش پر بود که ترجیح می داد چیزایی رو تعریف کنه که خودش دلش می خواد. گفت: «خیلی از همین استادایی که امروز دیدی، باید می بودی و می دیدی چه رفتاری داشتن. هانری، رئیس بخش، نه! اون خیلی عاقله. من واقعا به این مرد احترام می‌ذارم. اما بقیه را باید می دیدی. از همین استادای محترمی که امروز با کت و شلوار و کراوات خیلی متشخص راه می‌ رن چیزایی دیدم... اگه برات بگم شاخ در می آری. باعث تأسفه! این «پی یر» هر وقت الکل می خوره می آد پیش من. می بینی چقدر زننده! مردک دستش رو گذاشته بود روی شونه ی من و پا نمی‌شد بره.» گفتم: «خب، این که تو می گی چه اشکالی داره؟ حتما منظور بدی نداشته. به نظرم آدم محترمی می آد.» - محترم؟ آره عزیزم. برای این که نمی شناسیش! من مست نبودم. کاملا متوجه بودم. اون قدر عقل دارم که نیتش رو بفهمم. - تو مطمئنی می دونی توی دل اون چی بوده؟ - بله من تضمین می دم! - نمی دونم من فکر می‌کنم شاید سوءتفاهمه. مسئله اینه که «پی یر» اومده کنار تو و دستشو گذاشت روی شونت. حالا تو می گی قصد بدی داشته. یعنی نمی فهمم چرا نباید «پی یر» دستش رو می ذاشته رو شونه ی تو. - یعنی چی که نمی فهمی؟... ببینم اگه «پی یر» دستش رو یه ساعت تموم می ذاشت رو شونه ی تو، خوشت می اومد؟ - نه اصلا! نه تنها یه ساعت، که یه ثانیه هم همچین اجازه ای بهش نمی دادم. اما من مسئله م فرق می کنه. ⏪ ادامـه دارد... ……………………………………… 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪 ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا