eitaa logo
دوره های آموزشی کاملا رایگان
55.2هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
225 فایل
خیییلی مهمه وجود آگهی های تبلیغی-آموزشی در کانال،تبلیغ دیگران و یا حتی تبلیغ دوره های هزینه دار خود ماست و به معنای رایگان بودن آنها نیست. فقط و فقط دوره هایی که در کانال بارگذاری می شود و در کانال سنجاق شده رایگان هست. @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹به نام خداوند بخشنده مهربان🌹 1 - ‌به‌ راستی‌ ‌که‌ مؤمنان‌ رستگار شدند🌺 2 - آنان‌ ‌که‌ ‌در‌ نمازشان‌ خاشع‌اند🌸 3 - و آنان‌ ‌که‌ ‌از‌ بیهوده‌ رویگردانند🍀 4 - و آنان‌ ‌که‌ زکات‌ می‌پردازند🌴 🌱🌳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ISC
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰سال نو در کشورهای مختلف چگونه آغاز می‌شود؟ 🔷 با جذاب‌ترین آداب و رسوم آغاز سال نو در کشورهای مختلف آشنا شوید. https://eitaa.com/joinchat/2517303572C11f3e01858
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
「‌‌‌‌ 𝓗𝓮𝓼 𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱 」 .‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥯 😋😍 ▫️کره ۱۲۵ گرم▫️پودر قند ۷۰ گرم ▫️یک عدد زرده تخم مرغ ▫️نصف یک عدد سفیده تخم مرغ ▫️یک قاشق سوپخوری گلاب ▫️۲۵۰ گرم آرد برنج ارگانیک پرتوفود 🔸اگر برای هر شیرینی، به اندازه‌ی یک گردوی متوسط خمیر بردارید، این مقدار مواد حدود ۲۵ تا ۳۰‌ عدد شیرینی به شما می‌دهد. 🔸دمای فر: ۱۸۰ درجه 🔸زمان پخت: ۱۰ الی ۱۵ دقیقه 🤍 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
خدا گاهی به ما نشون میده که ببین ! هیچکس دوستت نداره ؛ ولی یواشکی میاد در گوشِت میگه : جز مَن :) -استاد پناهیان🌱 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوره های آموزشی کاملا رایگان
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوسیُ_دو در منطقه که حسین را دیدم یک دل سیر
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 آموزش‌های تیراندازی که به خاطر درگیری‌ها موقتا تعطیل شده بود، دوباره راه افتاده. نیروهای نبل و الزهراء و نیروهای عراقی با اشتیاق، نکات تیراندازی را گوش می‌دهند، عمل می‌کنند و یاد می‌گیرند. امروز رحیم هم با ما همراه شده. با بچه‌های عراقی روی ارتفاع، تمرین تیراندازی می‌کنیم. توپخانه سوری‌ها کنارمان مستقر شده و خان‌طومان را می‌زند؛ چون احتمال می‌رود که دشمن بخواهد خان‌طومان را بگیرد. نمی‌دانم چه شد که یکی از قبضه‌های توپ منفجر شد. انفجار آن‌قدر شدید بود که توجه همه را جلب کرد. قبضه‌های توپ توی یک مزرعه قرار داشتند و علف‌ها و باقی‌مانده‌ی کشت، تا ارتفاع نیم‌تر، زمین را پوشانده بود. آتش افتاد به جان علف‌های خشک. از دور می‌دیدیم که کسانی دارند روی علف‌ها خاک می‌ریزند تا آتش را خاموش کنند. به رحیم گفتم، بروم کمک‌شان؟ رو تُرُش کرد که لازم نکرده، خطرناک است! تا این را گفت، دوباره صدای انفجار مهیبی پیچید توی دشت و آن‌ها که مشغول خاموش کردن آتش بودند، پا به فرار گذاشتند. باز به رحیم گفتم بروم پایین؟ رحیم گفت آن‌ها فرار کردند، تو می‌خواهی بروی؟! گفتم آتش دارد پیش‌روی می‌کند، می‌رسد به مهمات و باز انفجار رخ می‌دهد؛ باید مهمات را از جلوی آتش بردارم. رحیم گفت اگر رفتی و یک قبضه توپ دیگر منفجر شد چه؟ آخر تو با این بدن لاغرت می‌خواهی بروی صندوق مهمات جابجا کنی؟ لازم نکرده! به جبر نگهم داشت. حرف‌هایش هنوز تمام نشده بود که انفجار سوم هم رخ داد. رحیم نگاهم کرد که بفرما! کار خدا بود که آتش اندک‌اندک خاموش شد. از میدان تیر که برمی‌گردیم، نگران سیبل‌هایی هستم که در منطقه بلاس مانده‌اند؛ برای سیبل‌ها از بیت‌المال هزینه شده. به رحیم می‌گویم کارمان که تمام شد، سیبل‌ها را ببریم، این‌جا از بین می‌روند. رحیم نگاهم کرد که یعنی حالا وسط این درگیری‌ها آوردن سیبل‌ها چه صیغه‌ای است! من اما می‌خواستم آن‌چه را که تحویل گرفته‌ام، درست تحویل بدهم؛ بیت‌المال مسلمین، زیان را برنمی‌تابد... ... 📔 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪