#آنچه_مجردان_باید_بدانند
.
در اولین قرارها برای تشکیل یک زندگی جدید ، نکات زیر را مدنظر داشته باشید
احساس فشار روانی نکنید، آرامش خود را حفظ کنید. اگر معمولا آدم پرحرفی هستید سعی کنید کمتر صحبت کرده و بیشتر به طرف مقابل گوش کنید. و اگر فردی خجالتی و خوددار هستید، سعی کنید نقش بیشتری در گفتگو به عهده بگیرید.
در دیدارهای اولیه چیز زیادی در مورد خودتان فاش نکنید، و اگر چیز مهمی در زندگیتان هست که دوست دارید طرف مقابلتان آن را بداند، ایرادی ندارد که موضوع را مطرح کنید ولی تا دیدار سوم و چهارم دست نگه دارید.
به این کاری نداشته باشید که او از شما خوشش می آید یا نه . خودتان را درگیر این نکنید که او به چه فکر می کند. مهمترین چیز در اولین دیدارها این است که شما در مورد او چه فکر می کنید .
اگر یک قرار به خوبی پیش نرفت، زود نتیجه نگیرید که تا آخر عمرتان تنها خواهید ماند و اگر دیدارتان خوب پیش رفت دست و پای خود را گم نکنید.
این دیدارها لزوما شروع زندگی جدید شما نیست.
اگر قرارتان موفق نبود ، یقین داشته باشید که دنیا به آخر نرسیده است . به آن بعنوان یک روز از زندگیتان نگاه کنید.
.•°``°•.¸.•°``°•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ (هوای حرم)
شعروصدا: حمید محمدی
برای #اربعین
التماس دعا
1.Havaye haram .mp3
11.53M
قطعه صوتی هوای حرم
شعروصدا:حمید محمدی
#هنر_زندگی
لباس های مارک دار باطن آدم رو
نمی پوشونه، گاو هم پوستش چرم خالصه
مهم ذات آدم هستـــش.
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
دخترک دلتنگ دیروز و شیردختر امروز
#شهید_صدرزاده
شادی ارواح مطهر شهدا و سلامتی خانوادهی شهدا صلوات🥀
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
دوره های آموزشی کاملا رایگان
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ #سفیر 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش شصت و دو : ...کم کم داشت حالم از اون شرایط به هم می خورد. بچ
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
#سفیر
📒 «خاطرات سفیر»
⏪بخش شصت و سه :
«اتاق پرو به وسعت شهر»
عجب هوایی داشت شنبه! آسمون ابری بود و بوی بارون، هنوز نباریده، توی فضا پخش بود. باد ملایم و خنک و آرومی می وزید و اشتباه ترین کار، موندن توی خوابگاه بود. من و امبر هر چند روز یک بار دور دریاچه ی نزدیک خوابگاه می دویدیم. یه مسیر پنج کیلومتری داشت که نسبتاً خلوت و خوب بود. اما اون روز نرفتیم دور دریاچه. به جاش رفتیم که چرخی توی سطح شهر بزنیم. بعضی از فروشگاه ها حراج زده بودن. به همین دلیل افراد زیادی برای دیدن محصولات شون به اون جا می رفتن. یه بخش از این افراد هم دانشجوهایی بودن که نه برای خرید، بلکه برای تفنن و قدم زدن اون طرفها پیداشون می شد.
اصلاً نفهمیدم وقتی از خوابگاه راه افتادیم چه طور رسیدیم میدون «غلیما» از بس حرف زدیم و از در و دیوار گفتیم. همین قدر فهمیدیم که میدون شلوغ بود.
پیاده شدیم و با توجه به این که اون جا مرکز شهر بود. بقیه ی راه رو پیاده و قدم زنون ادامه دادیم. رسیدیم به یکی از فروشگاه های نسبتاً بزرگ که انواع لباس و پارچه و حوله رو حراج کرده بود؛ بعضی ها بیست درصد تخفیف بعضی های دیگه سی درصد، تعدادی چهل درصد، و اون بخشی هم که مطمئن بودی احدی نگاه هم نمی کنه پنجاه درصد.
به پیشنهاد امبر رفتیم سراغ بخشی که لباسهای مخصوص ورزش داشت؛ انواع تی شرت و شلوار گرم کن و خلاصه لباس های ورزشی زنونه و مردونه. توی یکی از قفسه ها افتخار ملاقات با نوعی لباس ورزشی زنونه نصیبمون شد؛ یک شلوارک کوتاه و یک تاپ نیم تنه که بندی هم برای نگه داشتن اون دو وجب پارچه نداشت و احتمالاً به حول و قوه ی الهی خودش سر جاش می ایستاد. واقعاً چه قدر علم پیشرفت کرده.
در حال برانداز کردن اون لباس بودم که خانمی، تک پوش به تن و شلوارک به پا، یکی از اون ها رو برداشت و از یکی از آقایون متصدی لباس ها پرسید:
«این ها همین یه اندازه رو دارن؟»
آقا جواب داد:
«نه، اما اون که برداشتید فکر کنم هم اندازه ی شماست. اجازه بدید بیام نگاه کنم.»
متأسفانه اون جا عادیه. تکنولوژی پیشرفت کرده آدم ها پسرفت!
دستگیرش نشد حکایت اندازه ی لباس و
وضعیت اون خانم چیه. این بود که پیشنهاد کرد خانم لباس رو بپوشه. خانمی که عرض شد لباس ورزشی به دست رفت سمت سه چهار تا اتاقی که سمت راست ما بود. در یکی از اتاق ها رو به سمت خودش کشید که صدایی از داخل اتاق با خونسردی گفت:
«این تو منم!»
خانمه گفت:
«متأسفم»
...و با سرعت در رو بست. رو کرد به ما و بدون این که حرفی زده باشیم در توجیه بی دقتی خودش گفت:
خب چه می دونستم کسی اون جاست؟... هان... از کجا باید می دونستم؟ ما هیچ وقت نمی دونیم کی کجاست! از کجا بدونیم؟ هان؟»
طرف شیرین نمی زد! خیلی هم عاقل بود. فقط خیلی خجالت کشیده بود. برای همین حس می کرد با توضیح دادن مکرر علت وقوع حادثه از شرمندگیش کم می شه. به نظرم آدم محجوبی اومد؛ شاید هم خجالتی. به هر حال حتماً حیا و عفت رو خوب درک کرده بود که اون قدر معذب شده بود دیگه! در دوم رو با احتیاط باز کرد و وارد اتاق پرو شد. به ده دقیقه نرسید که از لای در بلند گفت:
«آقا... آقا... لطفاً!»
متصدی لباس های ورزشی سر جاش نبود که به داد طرف برسه. داشتم با خودم فکر میکردم:
«این خانم با حیا و محجوب واسه چی داره دنبال یه آقا می گرده که سؤالش رو بپرسه؟ به خصوص این که باید در رو هم خیلی کم باز کنه و سؤال کردن از لای در هزار جور مشکلات داره. خوبه به امبر بگم بریم یه متصدی دیگه رو پیدا کنیم که کار اون خانم راه بیفته.»
که دیدم خانومه، با همون نیمچه لباس، از اتاق پرو اومد بیرون! بابا باحیا، بابا عفیف!
متأسفانه نظیر این عبارات در ادبیات فرانسه نیست و من نتونستم احساساتم رو بلند بروز بدم و امبروژا که داشت با چشم گرد شده طرف رو نگاه می کرد از این عبارات پرمعنای فارسی بی بهره موند!
عمو رفته بود بالای سر یه نفر دیگه و اون خانم شروع کرد به گز کردن فروشگاه برای پیدا کردن یه عموی دیگه، با همون لباس ها!
از فکر و خیالاتی که به سرم زده بود خنده م گرفته بود. امبر که مثل من داشت اون ماجرای ساده رو دنبال میکرد، با آرنج زد به من و گفت:
«به چی داری می خندی؟»
- ببین... این خانم واسه چی برای پوشیدن لباس ورزشی رفت تو اتاق پرو؟
- خب واسه این که نبینن!
- دقیقاً چی رو؟!
⏪ ادامـه دارد...
………………………………………
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
┄┅══✼🍃🌷🍃✼═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ ازدواج ها را آسان بگیرید🌹
مجوز ندارید ک مانع ازدواج 👨🏻👰🏻بشید
💡چراغ عقل رو روشن کنید
بفرستید واسه خانواده ها
#مجوز_ندارید_مانع_ازدواج_بشید
#آنچه_مجردان_باید_بدانند
.•°``°•.¸.•°``°•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
#انچه_مجردان_باید_بدانند
🔰تغییر دادن خود بهمنظور جلب رضایت طرف مقابل
بعضی از افراد به خاطر اینکه بتوانند علاقۀ طرف مقابل را به خود جلب کنند، سعی میکنند بعضی از رفتارهایشان را تغییر دهند. البته تغییر دادن رفتار فینفسه کار بدی نیست، اما اگر قصد ما این باشد که فقط در دوران آشنایی این کار را انجام داده و بعد از ازدواج به روال خود برگردیم، یا به عبارتی برای مدتی نقش بازی کنیم، این کار ما نوعی فریب محسوب شده و بعدها موجب بروز مشکلات بزرگی در زندگی مشترک میشود. پس بهتر است ما در مدت آشنایی خودِ واقعیمان را نشان دهیم تا طرف مقابل بتواند انتخاب آگاهانهای داشته باشد.
#نکته_به_درد_بخور🤔
.•°``°•.¸.•°``°•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
◗در صـــ🐚ـــدف هیچ هنری نیست!
+اگر شـ⏳️ـــن باشد …"
°
°
#ریحانه🌱
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪