eitaa logo
دُرسا
20.4هزار دنبال‌کننده
438 عکس
157 ویدیو
23 فایل
⚜️ جمع فعالان عفاف و حجاب ⚜️ ارتباط با پشتیبانی دُرسا: @dorsa_14021 تعداد پیام بالاست،لطفا صبوری بفرمایید🌳
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا با بیرون بودن چندتار مو، جامعه به هم می‌ریزد؟!پاسخ: پاسخ این شبهه را با استفاده از یک مثال بیان می‌کنیم. اگر پلیس که مجری قوانین راهنمایی و رانندگی است، اعلام کند که ماشین‌ها باید هنگام قرمز شدن چراغ راهنما توقف کنند ولی محدودهٔ دقیقی برای ایستادن ماشین‌ها مشخص نکند، این قانون درست اجرا نمی‌شود؛ چرا که هرکسی، هرجایی که بخواهد توقف می‌کند و اجرای این قانون را مختل می‌کند. بنابراین پلیس با کشیدن خطی مشخص، همه را موظف به ایستادن پشت خط می‌کند. ممکن است کسی به پلیس بگوید که من به اندازهٔ پنج سانتی‌متر جلوتر از خط می‌ایستم به گمان اینکه پنج سانتی متر، فاصلهٔ خاصّی نیست و عوارضی به دنبال ندارد. اگر پلیس چنین اجازه‌ای به رانندگان بدهد، اتفاقی که در مرحلهٔ بعد می‌افتد این است که شخص دیگری از پلیس درخواست خواهد کرد که پنج سانتی متر جلوتر از پنج سانتی قبلی، پیش بیاید؛ به گمان اینکه فاصلهٔ چندانی نیست و عوارض خاصّی به دنبال ندارد. ⛔️ هر قانونی باید مرز داشته باشد تا اجرایی شود. در قانون پوشش نیز همین مسئله مطرح می‌شود. اگر در قانون پوشش، با این بهانه که بیرون ماندن چندتار مو کسی را تحریک نمی‌کند، بگوییم که بیرون ماندن موهای سر، مشکلی ندارد؛ اما پوشاندن تمام اعضای دیگر بدن ضروری است؛ عده‌ای خواهند گفت بیرون ماندن چند سانتی‌متر از دست و پای زنان موجب تحریک کسی نمی‌شود و سپس در ادامه، عده‌ای دیگر خواهند گفت که بیرون ماندن چند سانتی‌متر بیشتر از دست و پای زنان هم موجب تحریک کسی نمی‌شود و این مسئله به همین روال ادامه پیدا خواهد کرد. ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ @dorsa_Amoze | دُرسا
ادامه پاسخ : 💯 پرسش این است که نقطه توقف در برابر این مرزها کجاست؟! پاسخ واضح است که چنین نقطه‌ای وجود ندارد. 🔰 حقیقت آن است که هر قانونی باید دارای حدّ و مرز مشخصی باشد و بی‌توجهی به حدّ و مرز قانون، منجر به تعطیل شدن اساس آن قانون می‌شود. هیچ‌گنه نباید در مواجهه با یک قانون بپرسیم که اگر پا را چند گام فراتر از قانون بگذاریم اشکالی دارد یا خیر. به طور طبیعی گام کنونی با گام پیشین، فاصلهٔ قابل توجهی ندارد؛ آن چه مشکل ساز و مفسده آفرین است فاصله‌ای است که مجموع گام‌های فراتر از قانون، رقم می‌زنند و حدّ و مرز قانون را زیر سال می‌برند و منجر به از بین رفتن اساس قانون می‌شود. ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ @dorsa_Amoze | دُرسا
تجربه من شماره 7⃣1⃣ 👩 خانم‌های بدحجاب یا شل حجاب زیادی با اعتقاد کامل میان زیارت امام زاده اسماعیل محلمون، هرچند وقت با بعضی از اون‌ها با آرامش بیشتری صحبت می‌کنم. یه بار به خانم شل حجابی گفتم: عزیزم شما به احترام این آقا سیدالکریم، حجابتون رو رعایت کنید و چادر سر کنید.😊 سریع برگشت این ور و اون ور و نگاه کرد با تندی گفت: کدوم آقا؟ گفتم این سید بزرگوار، امام زاده اسماعیل! این آقا پسر موسی ابن جعفر و برادر امام رضا علیه السلام هستن. الهی بزودی حرم امام رضا علیه السلام بری. یه دفعه زد زیر گریه...بلندبلند گریه کرد در حالیکه چادر رو سرش کرده بود و داشت مرتبش می‌کرد و با اشک گفت که چندین ساله نشده برم مشهد...خیلی دلم میخواد برم.تو خدا دعا کنید برم.🥺 منم قول دادم دعاش کنم و بهش گفتم: حالا که تا اینجا با زحمت اومدین و قبولش دارین، پس قانون الهی که حفظ حجاب و پوشش کامل است و رعایت کنید و با این آقا عهد ببندید، که شما حجابتون رو کامل تر کنید و در مقابل از آقا بخواین که بطلبه به زودی به زیارت برادرش دعوت بشین.🕊 💠 بقدری خانم منقلب شد تا جلوی درب خروجی چندین بار تکرار کرد تو رو خدا دعا کنید بزودی قسمتم بشه.در حالی که همش حواسش به مانتوش بود و شالش رو جلوتر کشیده و همش از دوطرفه سرش موهاش رو به زیر شالش می‌زد. ‌ 📚🪴 ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ @dorsa_Amoze | دُرسا
⛔️‌ مجلس یزید؛ اوج تقابل حیا با بی‌حیایی ❗️یزید، بزرگان اهل شام و سفرای خارجی را دعوت کرده بود، در آن جمع، مرد تنومند شامی سرخ رویی، با چشمانی از حدقه درآمده به فاطمه دختر حسین (ع) می‌نگریست و با نگاه‌های آزمندانه خود می‌خواست او را ببلعد. 👤 مردک شامی برخاست و به یزید گفت: یا امیرالمؤمنین! این دوشیزه را به من ببخش! فاطمه در حالتی که از وحشت می‌لرزید، دامن عمه‌اش زینب (س) را گرفت. زینب او را در آغوش گرفت و فرمود: «گمان دروغ بردی و فرومایگی کردی! نه تو چنین حقی داری و نه یزید!» یزید خشمگین گشت و سخنانی بین او و زینب (س) رد و بدل شد، تا آنکه زینب (س) فرمود: اکنون که سرتاسر زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته‌ای و ما را مانند اسیران به هر سو می‌کشانی به گمانت که برای تو شرف و منزلت است؟! ♨️ آن گاه فریاد آهنین حیا بر فرق مجسمه بی‌شرمی فرود آمد که: «ای پسر آزاد شدگان؛ آیا از عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و دختران رسول خدا را اسیر کنی؟! پرده آبروی آن‌ها را بدری و صورت آن‌ها را نمایان‌سازی تا دشمنان، آنان را از شهری به شهری ببرند، و بومی و غریب چشم به آن‌ها بدوزند و نزدیک و دور، و شریف و فرومایه تماشایشان کنند، در حالی که از مردان آن‌ها یاری کننده‌ای همراهشان نباشد. چگونه می‌توان امید بست به دلسوزیِ کسی که مادرش جگر پاک مردان خدا را جوید و گوشت او از خون شهدا رویید؟! ▪️«دوم صفر؛ سالروز ورود اهل بیت به مجلس یزید»▪️ 🔻منابع: بانوی کربلا، حضرت زینب، ص ۱۴۴ . سیره ابن هشام، ج۴، صص ۵۴ - ۵۵؛مغازی واقدی، ج 2، ص ۸۳۵. ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ @dorsa_Amoze | دُرسا
تجربه من شماره 8⃣1⃣ 💠 دنیا حرم خداست 💠 🔅به همراه یک گروه امر به معروف برای تذکر با پلاکارد جلوی یکی از پاساژها ایستاده بودیم. چند تا خانم مسئول انتظامات هم با چوب پر مواظب گروه بودند. یکی از خانم‌های بد حجاب به محض خروج از پاساژ با عصبانیت چوب پر یکی از انتظامات را کشید و او را هل داد و گفت: مگه اینجا حرمه که تذکر حجاب میدین! 👈رفتم پیش اون خانم و با آرامش گفتم: ببین شما حق نداشتی اون خانم رو هل بدی و چوب پرش رو بکشی. گفت: مگه اینجا حرمه. گفتم این‌ها مسئول نظم گروه و جلوگیری از صدمه به آمران هستن و این چوب پرها فقط برای مشخص بودن این افراد برای گروه هست. بعد هم مگه حجاب فقط برای حرم هست؟ عزیزم دنیا حرم خداست. چرا باید راحت در محضر خدا گناه کنیم. هیچی نگفت و رفت. 🫂 چند دقیقه بعد یهویی دیدم یک نفر منو بغل کرد و بوسید. دیدم همون خانم هست که برگشته. گفت: خیلی ممنونم واقعا حرفتون به دلم نشست. واقعا دنیا حرم خداست باید حواسمون رو جمع کنیم وبا لبخند بهتر در حالی که شالش کامل سرش بود رفت😍 ‌ 📚🪴 ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ @dorsa_Amoze | دُرسا
💠 قـالَ اَبُـو جَعفَـر عليه السلام: فـاطِمَـةُ عليهاالسلام سَيِّدَةُ اَهْلِ الْجَنَّةِ وَ ما كانَ خِمارُها اِلاّ هكَذا ـ وَ اَوْ مَأَ بِيَدِهِ اِلى وَسَطِ عَضُدِهِ ـ. [مكارم الاخلاق: 94.] 🔻امام باقر عليه السلام فرمود: فاطمه عليهاالسلام بانوى زنان بهشتى است، مقنعه او بلند و تا حد بازوانش بود. 🍃سالروز ولادت امام محمدباقر (ع) گرامی باد🍃 ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ @dorsa_Amoze | دُرسا
تجربه من شماره 9⃣1⃣ 🧕 دبیر مطالعات دبیرستان دوره اول هستم، هر سال سعی می‌کنم مطالب و شبهات اجتماعی و فرهنگی رو همراه با بودجه بندی کتاب مطالعات هر پایه آموزش بدم، مثلا همزمان با تدریس فصول مربوط به تاریخ رضا خان اهمیت حجاب و عفاف، تفاوت ماهیت زن و مرد و لزوم حفظ پوشش برای سلامت زن رو براشون آموزش میدم. ✅ حتما سعی می‌کنم در کنار درس، هر جا وقت اضافه بیاد با طرح سوالات جذاب، اما گفت و گو محور حول عناوینی مثل(کی گفته خدا وجود داره؟؟؟اصلا خدایی وجود نداره!!!) کلاس رو به دو گروه موافق و مخالف تقسیم می‌کنم و بعدش شروع می‌کنم عقاید رو درس میدم 😊 💯 خیلی از بچه‌ها تا به خدا باوری میرسن، اصلا نیازی به بحث حجاب پیدا نمی‌کنند، هر جلسه سر کلاس مداحی می‌کنم، خودم مداحم و یا نیم صفحه قرآن با معنی. امسال قبل از شهادت رییس جمهور عزیز، بحث جهاد تبیین در حوزه دستاوردهای دولت سیزدهم رو بعنوان کار کلاسی در نظر گرفتم در قالب‌های پادکست، کلیپ، روزنامه دیواری ....عالی بود!!!!👌 🔻خیلی از بچه‌ها بعد از شهادت شهدای خدمت زار زار گریه می‌کردند، چون خودشون به مطلب رسیده بودند. در ضمن همیشه با طرح سوالاتی مثل اصلا انقلاب اسلامی چرا بوجود اومد، یا نونمون کم بود، آب مون کم بود، انقلابمون چی بود یا آخوندا کشور و گرفتن و عقب مونده کردن!! کلی طرفدار و موافق پیدا می‌کنم، بعد با جوابای ساندویچی که از کتاب دکل یافتم، برجک و هدف قرار میدم 🤓 و همه مثل لشگر شکست خورده تسلیم میشن !!!! خلاصه که کلاس درسم، فقط کتابه که اون گوشه افتاده و در حد بودجه بندیه، همش درس زندگیه...مخصوصا که برسیم به قسمت اجتماعی، هر جلسه‌ش یکی میگه خانوم من از دوستی غیربهداشتی دست کشیدم...امانت‌هایی که خدا بهم سپرده رو با جان و دل حفظ می‌کنم 🍃 ‌ 📚🪴 ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ @dorsa_Amoze | دُرسا
تجربه من شماره 0⃣2⃣ 🔻 وقتی از قم به شهرستان رفتیم، دخترم یه روزه اولیه ۹ساله بود. دختری با حجاب کامل که روزه هاش رو درحالی می‌گرفت که بقیه بچه‌های محل که سنشون بیشتر بود، روزه خواری می‌کردن. ⚠️ کم کم محیط تاثیر گذاشت و حجاب دخترم کمتر و کمتر شد. خیلی ناراحت بودم ولی از طرفی خدارو شاکر بودم که این اتفاق تو سن ۹سالگی افتاد نه ۱۸ سالگی. با خودم فکر کردم که الآن بهترین فرصته که رو اعتقادات فرزندم به صورت بنیادی کار کنم. 🤔 خیلی فکر و مطالعه کردم. چون تو شهرستان جزو هیئت اندیشه ورزان سفیران مهر بودم، دخترم همه‌ی دلایل عقلی و نقلیه حجاب رو می‌دونست و می‌تونست یه سخنرانیه جانانه در مورد حجاب داشته باشه. کار به جایی رسید که دختر من هرجا حجاب اجباری بود نمی‌اومد. ✅ برای اصلاح این وضع، اولین راهکار"تغییر محیط" بود، از همسرم خواستم به قم برگردیم و توی مجتمع طلاب ساکن شدیم. فشارها روم بیشتر شد. چون باید در مورد حجاب دخترم به عالم و آدم جواب پس می‌دادم. دخترم هم اصلا از موضعش کوتاه نمی‌اومد. 🕌 ۶ماهی از حضورمون تو قم می‌گذشت که رفتیم مشهد. تو مشهد بردمش مشاوره ی حرم و مشاور کلی باهاش در مورد ضرورت حجاب و ریشه یابی علل بدحجابیش صحبت کرد. زار زدم و به امام رضا علیه السلام گفتم؛ آقا جان سپردم به خودت، خودت حلش کن. 📚 در ضمن مطالعه در مورد علل و عوامل بدحجابی، به تاثیر نیروهای منفی روی حال افراد رسیدم، سعی کردم با راهکارهایی نیروهای منفی رو از خانه و خانواده دور کنم و نیروهای مثبت رو جذب کنم. بعد برگشتن از مشهد کم کم حجابش رو درست کرد. نمازش خیلی برام مهم بود، دوست داشت بخونه نمی تونست. رفتیم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، گفتم اینجا فیوضات زیاده، از حضرت کمک بگیر و نمازت رو بخون. از حرم که برگشتیم نمازش رو خوند و حتی برنامه ریزی کرد تا نمازهای قضا شده اش رو هم به جا بیاره. خداروشکر الآن که می بینمش خداروشکر می کنم، چون به لطف ائمه یک دختر معتقد و با حجاب شد.🤲 ‌ 📚🪴 ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ @dorsa_Amoze | دُرسا
♨️ عصر عاشورا بود، حجاب از سر زنان و دختران حسینی ربوده شد. هنگامی كه حضرت رقیه(س) بعد از شهادت پدر و سیلی خوردن از دست شمر و اصابت كعب نی به بازو و پاره شدن گوش، عمه‌اش زینب (س) را می‌بیند... از هیچكدام از این مصیبت‌ها شكایت نمی‌كند. ▪️بلکه شكایت حضرت رقیه(س) به عمه‌اش این است كه می‌گوید: «یا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسی عن أعین النظار» ای عمه جان آیا پارچه‌ای هست كه سر خود را از نامحرمان بپوشانم. منبع: (بحارالانوارجلد 45صفحه 61) 🏴 شهادت مظلومانه حضرت رقیه سلام الله علیها بر شما درسایی‌های عزیز تسلیت باد 🏴 ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ @dorsa_Amoze | دُرسا
تجربه من شماره 1⃣2⃣ 🛒 یک روز که برای خرید به مغازه‌ای مراجعه کرده بودم در بدو ورودم به آن فروشگاه در جلوی آن مغازه در پیاده‌رو با یک دختر و پسری روبرو شدم، آن‌ها طوری مشغول صحبت کردن بودند که توجه مرا به خود جلب کرد. وارد مغازه شدم و خریدم را کردم، خواستم از مغازه خارج شوم که از پشت شیشه آن‌ها را دیدم که در فاصله خیلی نزدیک به هم در پیاده رو هستند. 🔻 از مغازه خارج شدم، نزدیک آن‌ها رفتم و بعد از سلام و احوالپرسی، به آن‌ها گفتم از ظاهر امر معلوم هست که خیلی یکدیگر را دوست دارید. پسره گفت: معلومه ! گفتم: مشخصه، اما شما به جای فرزند خودم این نصیحت را از من بشنوید: در ملأ عام اظهار محبت و دوستی می‌کنید، مردم شما را چشم می‌زنند و خدای نکرده در اثر این چشم زخم آسیبی به شما وارد خواهد شد. در ضمن شال این دختر خوشگل که نمی دونم خانمت هست و محرمید یا در آینده نزدیک قراره محرم شوید رو جلوتر بیار تا از موهای زیبایش فقط خودت کیف کنی نه هر شخصی...هر دو نگاهم می‌کردند. پسره شال اون دختر را مرتب کرد و گفت: ممنونم مادر. منم صورت دختره را بوسیدم و گفتم: الهی عاقبت به خیر شوید.☺️ ‌ 📚🪴 ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ @dorsa_Amoze | دُرسا
💠 قل هو الله احد 💠 ⬅️ قول یعنی نشان دادن چیزی که در درون ماست، با هر وسیله و راهی که باشد. از حرف زدن و حالت‌های چهره تا سکوت و نحوه لباس پوشیدن، از رفتار و کردار تا سبک زندگی و شیوه انجام کارها، همه یشان قول اند. 🤔 حالا فکر کن خدا در قرآن می‌گوید قل هو الله احد یعنی با هر وسیله، راه و شیوه ای نشان بده که او الله احد است؛ او تنها کسی است که همه ی خوبی‌ها و آرای درست در او جمع شده. ✅ پس من باید کسی باشم که برای همه کارها و تصمیم‌هایش تنها به او مراجعه می‌کند، تمام بایدها و نبایدهایش را در زندگی از او می‌گیرد تا جایی که اگر کسی به زندگی ام نگاه کند در تمام احوال و رفتارم ببیند که تنها او الله احد است... ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ @dorsa_Amoze | دُرسا
تجربه من شماره 2⃣2⃣ 🕊 معجزه محبت 🕊 شعبان امسال می‌خواستم مولودی تو خونه‌ام بگیرم، دوروز قبل ولادت امام حسین (ع) از حوزه علمیه که توش درس می‌خوندم پرچم امام رضا (ع) رو امانت گرفتم به خاطر متبرک بودنش برای مهمون‌هام.🍃 از حوزه که اومدم بیرون و سوار اتوبوس واحد شدم با خودم عهد کردم هرکی نشست بغل دستم پرچم رو بهش بدم زیارت کنه تا ایستگاهی که مقصدم بود، کسی پیشم ننشست گفتم حتما قسمت نبوده از اتوبوس پیاده شدم مسیرم از توی پارک می‌گذشت ...از دور چهارتا دختر جوان دیدم با سر و وضع کاملا بی‌حجاب دور یک میز وصندلی که حالت مربع داشت نسشته بودند و گرم حرف زدن، توسل کردم به امام رضا و گفتم: آقا جان خودت کمک کن بتونم یه کاری کنم و تاثیر روی این دخترها بذارم، رفتم سمتشان.. اون‌ها هم چپ چپ نگاه می‌کردن که من چرا دارم میرم سمتشان و یه حالت گاردی گرفتند🥴 با تبسم سلام کردم و گفتم: من قراره سه روز تو خونه ام مولودی بگیرم، از یه جایی پرچم امام رضا رو برای تبرک و زیارت مهمون‌هام امانت گرفتم؛ نیت کردم هرکی رو امروز دیدم پرچم رو بدم زیارت کنه ولی کسی سرراهم نبود، من معمولا همیشه از اون طرف پارک میرم ولی امروز نمیدونم چرا از طرف اومدم شاید قسمت بوده که شما رو ببینم 😍 همونطوری که داشتم حرف میزدم نگاه مهربانی بهشون می‌کردم و لبخند روی لبم بود و پرچم رو از کیفم در آوردم و به سمتشان گرفتم؛ یکی از دخترها گفت خانم من دیروز مولودی بودم خیلی خوب بود... گفتم خوش به سعادتتون پرچم رو گرفتند و بوسیدند و دوتاشون زدن زیر گریه و دوتا دیگه چشم‌هاشون پر اشک شد و تند تند پرچم رو می‌بوسیدند و به صورتشون می‌چسبودند و دردودل ودعا می‌کردند🤲 👈 یکیشون شروع کرد شالش روی سرش کرد منم گفتم: مطمئن هستم امام رضا بهتون نظر داره نون حلال پدر ومادرتون اثر داره که این طور دلتون پاک وعاشق اهل بیت هست حالا که اینقدر بهتون نظر دارند به خاطر امام رضا سعی کنید حجابتون روهم رعایت کنید، همشون شروع کردند به درست کردن روسری و شالشون. یکیشون که کلاه داشت گفت خانم ببخشید من روسری ندارم و فقط کلاه دارم بوسش کردم و گفتم عزیزم اشکال نداره کلاهت رو سرت کن و قول بده از این به بعد روسری بپوشی اونم بغلم کرد و گفت قول میدم ازشون تشکر کردم وبه همشون دست دادم وگرم خداحافظی کردم یه کم که دور شدم یکیشون از پشت سر صدام کرد: خانم..🗣 برگشتم سمتش گفت خانم شماهم قول بدید همیشه همین طور خوب بمونید خندیدم و گفتم ان شاءالله ...شما برام دعا کنید و راهم رو گرفتم به سمت خونه درحالی که یک شادی وشعف خاصی تو دلم بود و همش قربون صدقه آقا جانم امام رضا می‌رفتم❤️ ‌ 📚🪴 ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ @dorsa_Amoze | دُرسا