eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
978 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘ ابراهیم هادی کسی بود که دست دزد را گرفت و به خدا رساند.... خاطره شنیدنی از شهید ابراهیم هادی •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
11.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ 🌹استاد رائفی پور🌹 🔸خواب عجیب استاد رائفی پور درباره امام زمان😔 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🕊🌹 سوزن زد به صورتش🌸... پرسیدم: چه ڪاریه میڪنی؟!⁉️ گفت: سزای 👁👁که نامحرم چه مرد🧔 چـه زن🧕 رو ببینه‌،هـمینه... 🥀🕊 🌹| @dostedhahideman |
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت صد و بیست و سه پرواز تهران ـ مشهد، مرتضی کنار من بود و از تمام فرصت برای صحبت استفاده کردیم
⚘﷽⚘ قسمت صد و بیست و چهار مرتضی که از در اومد تو با صحنه عجیبی مواجه شد ... تقریبا دیوار اتاق، پر شده بود از برگه های نوت استیک ... چیزهایی که نوشته بودم و به چسبونده بودم ... بهم که سلام کرد رشته افکارم پاره شد ... ـ کی برگشتی؟ ... اصلا متوجه نشدم ... ـ زمان زیادی نیست ... و نگاهش برگشت روی دیوار ... ـ اینها چیه؟ ... به دیوار بالای تخت اشاره کردم ... ـ سمت راست دیوار ... تمام مطالبی هست که این مدت توی قرآن در مورد رمضان و روزه گرفتن خوندم ... و اونهایی که تو بهم گفتی ... وسط برداشت های فعلی و نقاطی هست که به ذهن خودم رسیده ... سمت چپ، سوال ها و نقاط ابهامی هست که توی ذهنم شکل گرفته ... چند لحظه مکث کردم ... و دوباره به دیواری که حالا همه اش با کاغذهای یادداشت پوشیده شده بود نگاه کردم ... ـ فکر کنم نوت استیک کم میارم ... باید دوباره بخرم ... با حالت خاصی به کاغذها نگاه می کرد ... برق خاصی توی چشم هاش بود ... ـ واقعا جالبه ... تا حالا همچین چیزی ندیده بودم ... ـ توی اداره وقتی روی پرونده ای کار می کنیم خیلی از این شیوه استفاده می کنیم ... البته نه به این صورت ... شبیه این مدل رو دفعه اول که داشتم روی اسلام تحقیق می کردم به کار گرفتم ... کمک می کنه فکرت به خاطر پیچیدگی ذهن، بین مطالب گم نشه و همه چیز رو واضح ببینی ... مغز و ذهن به اندازه کافی، سیستم خودش پر از رمز و راز هست ... حواست نباشه حتی فکر و برداشت خودت می تونه گولت بزنه ... با تعجب خاصی بهم نگاه می کرد ... طوری که نمی تونستم بفهمم پشت نگاهش چه خبره ... ـ اینهاش حرف خودم نیست ... یکی از نتایج علمی تحقیقات یه گروه محقق بود در حیطه مغز و ادراک ... با دقت شروع به خوندن نوشته های روی دیوار کرد ... اول سمت راست ... تحقیقات و شنیده ها در مورد رمضان ... ـ می تونم بهشون چیزی رو اضافه کنم؟ ... سرم رو بالا آوردم و بهش نگاه کردم ... ـ الان که داشتم اینها رو می خوندم متوجه شدم توی حرف ... و سوال و جواب ها یه سری مطلب از قلم افتاده ... یه بسته از نوت استیک ها رو در آوردم و دادم دستش ... من، دریافت های تا اون لحظه مغزم ... و سوال هایی که هنوز بی جواب مونده بود رو می نوشتم ... اون به سوال های روی دیوار نگاه می کرد و مطالبی که لازم بود اضافه بشه رو می نوشت ... مرتضی حدود ساعت 11 خوابید ... تمام دیروز رو همراه دنیل بود و شبش رو هم بدون لحظه ای استراحت، پا به پای من تا صبح بیدار ... در طول روز هم یا پشت فرمان بود یا با کار دیگه ای مشغول ... غرق فکر و نوشتن بودم ... حواسم که جمع شد دیدم بدون اینکه چیزی بهم بگه با وجود اون چراغ های روشن خوابیده ... چند لحظه بهش نگاه کردم و از جا بلند شدم ... حالا دیگه نور اندک، چراغ خواب، فضا رو روشن می کرد ... برگشتم و دوباره نشستم سر جام ... چشم های سرخم رو دوختم به دیوار و اون همه نوشته روش ... نوشته هایی که درست بالای سر تختم به دیوار چسبیده بود ... خواب یا کار؟ ... سرم رو پایین انداختم و مشغول شدم ... چهار روز اقامت در مشهد، زمان کمی بود ... و گذشته از اون، در یک چشم به هم زدن، زمان بودن ما در ایران داشت به نیمه نزدیک می شد ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 بزرگی میگفت: هروقت خواستی گناه کنی یک چوب کبریت رو روشن کن و زیر یکی از انگشتات بگیر... اگه تحملش روداشتی بروگناه کن میدانیم که آتش جهنم هفتادبار از آتش دنیا شدیدتر هست پس چرا وقتی تحمل آتش دنیا را نداریم به این فکرنمیکیم که خود را از آتش جهنم نجات دهیم با الله باشید پادشاهی کنید و خود را عذاب سخت قیامت نجات دهید @dosteshahideman
سردار سنگر علم و جهاد 🦋 شهید سردار حاج : وقتی برای آیت الله بهاءالدینی تعریف کردم که شهید شب عملیات روی سیم‌های خاردار خوابید تا بچه‌ها از معبر عبور کنند ، ایشان بیش از ۱۰ دقیقه گریه کردند... نثار روح پاکش فاتحه و صلوات @dostedhahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت صد و بیست و چهار مرتضی که از در اومد تو با صحنه عجیبی مواجه شد ... تقریبا دیوار اتاق، پر
⚘﷽⚘ قسمت صد و بیست و پنج ـ دیشب اصلا نخوابیدی؟ ...  ـ نه ... حدودا دو ساعت پیش، تمام مطالبی رو که در مورد رمضان باید می نوشتم تموم شد ...  از جا بلند شد و کلید رو زد ... نور بدجور خورد توی چشمم و بی اختیار بستم شون ...  ـ توی این تاریکی که چشم هات رو نابود کردی ...  دیده های سرخم رو به زحمت باز کردم ... چشم های خو گرفته به تاریکی، حالا در برابر نور می سوخت و به اشک افتاده بود ... تا لای اونها رو باز می کردم، دوباره خیس از اشک می شد و پایین می ریخت ... همون لحظات کوتاهی که مجبور شدم به خاطر نور اونها رو نیمه باز نگهدارم ... خستگی این 48 ساعت، هوش رو از سرم برد ... دیگه خروج مرتضی رو از دستشویی نفهمیدم ...  ساعت نزدیک 10 صبح بود ... اولین تکانی که به خودم دادم، دستم با ضرب به جایی خورد ... نیمه خواب و بیدار بلند شدم و نشستم ... مغزم هنوز خواب و هنگ بود ... به جای اینکه درست بخوابم، همون طور پایین تخت ... گوله شده تا صبح خوابم برده بود ...  با اون چشم های گیج و خمار، توی اتاق چشم چرخوندم ... مرتضی نبود ... یه یادداشت زده بود به آینه ...  ـ برای زیارت رفتیم ... بعد از اون هم ...  نوشته رو گذاشتم روی میز و رفتم دوش بگیرم ... شاید این گیجی و خواب از سرم بره ... بعد از حدود 48 ساعت بیداری ... فقط 6 ساعت خواب ...  بیرون که اومدم هنوز خستگی توی تنم بود اما دیگه کامل هشیار شده بودم ...  برگشتم پای نوشته ها ... ـ سخن خدا : روزه برای من است و من پاداش آن را می دهم ...  ـ دعای شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب می شود ... ـ روزه رمضان، سپر از آتش جهنم است ...  ـ روزه از سربازان عقل هست و روزه خواری و نگرفتن روزه از سپاه جهل ... ـ هر کس عمدا یک روز رو روزه نگیرد ... باید در کفاره این کار ... یا بنده ای را آزاد کند ... یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد ... و یا شصت فقیر و مسکین را اطعام کند ... ـ امام صادق: هر کس یک روز از ماه رمضان روزه خوارى کند از ایمان خارج شده است ... ـ ..... نگاهم رو از یادداشت ها گرفتم ... می خواستم برم سمت سوال ها و برداشت هام که ... چشمم افتاد به یه بخش دیگه ...  مرتضی یه بخش هایی از سوال ها رو جدا کرده بود ... و چسبونده بود به شیشه پنجره ... جواب هایی رو از احادیث که به ذهنش می رسید ... یا پاسخ های خودش رو توی برگه های جداگانه نوشته بود و کنار سوال مربوط به اون زده بود ...  رفتم سمت شون ... و با دقت بهشون خیره شدم ...  ـ پیامبر: هر کس از مرد یا زن مسلمانى غیبت کند ... خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد ... ـ امام صادق: آنگاه که روزه مى ‏گیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه ‏دار باشند (یعنی از گناه پرهیز کنی) ...  ـ گناه فقط انجام ندادن عمل عبادی نیست ... گناه چند قسم داره: گناه در حق خودت ... گناه در در برابر فرمان خدا ... حق الناس یا گناه در حق سایر انسان ها ... مثلا ... ـ پیامبر: رمضان ماهی است که ابتدایش رحمت است و میانه اش مغفرت و پایانش آزادی از آتش جهنم .... درهای آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده می شود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد .... برای لحظاتی چشمم روی سخن آخری موند ...  'خدا که به به مردم گفته درب های رحمت و راه رسیدن به خدا بسته نیست ... و هر وقت توبه کننده به سمتش برگره اون رو می پذیره ... پس منظور از درهای آسمان چیه؟' ... و ده ها سوال دیگه ...  بی اختیار، وحشت وجودم رو پر کرد ... ترسیدم اگه بیشتر از این بخونم یا پیش برم ... همین باور و چیزهای اندکی هم که از اون شب در وجودم شکل گرفته رو از دست بدم ... و وحشت از اینکه هنوز پیدا نشده ... دوباره گم بشم ...  توجهم رو از برگه ها گرفتم ... ناخودآگاه در مسیر نگاهم، چشمم به گنبد طلایی رنگ حرم افتاد ... و نگاهم روش موند ...  ـ صدای من رو می شنوی؟ ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم دوستان و همراهان کانال 🤚🌹 ببخشید و شرمنده که امروز با این تاخیر زیاد کانال رو شروع کردیم 😔 انشاءلله که به بزرگی خودتون ببخشین ببخشید 🙏🙏