eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.7هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متولدان سال ۱۴۰۲ فرزند چندم خانواده بوده‌اند؟ 👌طبق این آمار ۲۸ درصد از فرزندان متولد شده در سال گذشته، فرزندان سوم، چهارم و پنجم خانواده بوده اند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۵۹ سال ۹۰، سوم دبیرستان بودم و ۱۶ساله که مامانم گفت خواستگار داری! میدونستم قبلا هم موردهایی بوده که خودشون رد کردن و گفتن بعد از کنکور ولی این مورد رو پسندیده بودن که به من گفتن. اما من میخواستم این دوسال آخر برای کنکور بخونم. مامانم می‌گفت حالا بذار بیان بعد بگو نه، با اصرارهای مامان راضی شدم بیان. اما آمدن خواستگار همان و دل دادن همان، بعد از چند جلسه آشنایی، دیگه حسابی همو پسندیده بودیم و دوهفته بعدشم عقد کردیم و به همین راحتی منی که میگفتم ۲۲سالگی ازدواج میکنم و اصلا ازدواج قبل کنکور تو فامیل و دوست و آشنا نداشتیم، شدم انگشت نمای همه. به هر سختی بود، سوم دبیرستان رو تموم کردم. قرار بود عروسی باشه بعد از کنکور و تا اون موقع همسرمم شغلی پیدا کنه ولی دیگه مگه می‌شد دوری رو تحمل کرد؟ پامو کردم تو یه کفش که بریم سر خونه و زندگیمون. همسرم هنوز شغل دائمی نداشت و مدام تغییر شغل می‌داد، همین که نیت کردیم بریم سر زندگیمون الحمدالله یه شغل خوب نصیب شون شد. با کمک خانواده ها عروسی گرفتیم و رفتیم خونه ای که پدرم بهمون داده بود، اولِ پیش دانشگاهی بودم که عروسی کردم و چون مدارس مون جز مدارس خاص بود عذرم رو خواستن. پرونده رو گرفتم برم مدرسه دولتی ولی اونجام وقتی فهمیدن متاهلم، راهم ندادن و گفتن برو شبانه، منم گفتم حالا که باید برم شبانه میذارم سال بعد میرم و سال اول زندگی رو بی دغدغه میگذرونم، اما دغدغه م بیشتر شد. اصلی ترین شرط قبول ازدواج ما از سمت خانواده ی من ادامه تحصیل هردوی ما بود، تو خانواده ی ما همه ارشد به بالا هستند و تحصیلات حرف اول رو میزنه و حالا من کسی بودم که مدرسه رو رها کرده بودم🤦🏻‍♀ خلاصه اون سال با همه سختی ها و ناراحتی ها گذشت و سال بعد همون مدرسه دولتی منو روزانه ثبت‌نام کرد، کنکور دادم و الحمدالله دانشگاه دولتی شهرمون قبول شدم. همسرمم دانشجوی ارشد شدن. بعد از سه سال هوس بچه به سرمون زد ولی خبری نشد. بعد از انواع آزمایشات و پیگیری ها تنبلی تخمدان تشخیص داده شد ولی با دارو هم خبری از بارداری نبود که نبود. سال ۹۵ دیگه یکسال و نیم میشد، دلمون بچه می‌خواست. یه سری مذهبی هام زخم زبون میزدن که شما چه بچه هیاتی هستین که به حرف رهبر گوش نمیدین و این دردمون رو بیشتر می‌کرد. تو دهه محرم که این حرفا رو شنیدم، خیلی دلم شکست. روز تاسوعا خیلی گریه کردم و به حضرت عباس گفتم میگن شما زود حاجت میدی، یا بهم بچه بده یا کارامو درست کن برم پیاده روی اربعین(آخه گذرنامه م دچار مشکل شده بود) خلاصه که سرتون رو درد نیارم، ماه بعد من با جواب آزمایش مثبت راهی کربلا شدم تا خبر بارداریمو در حرم حضرت عباس به همسرم که اونجا خادم یکی از موکب ها بودن، بدم. رفتم کربلا، وقتی به همسرم گفتم باردارم حسابی شوکه شد و گریه کرد و همونجا بهم گفت ازین به بعد بهت میگم اُم فاطمه(خیلی دوست داشت دختردار بشه) فاطمه ی ما سال ۹۶ با زایمان طبیعی بدنیا اومد و همونجا به مامای همراهم گفتم من ازین به بعد دوسال یکبار خدمت میرسم. 😁 فاطمه که دنیا اومد، مرخصی زایمان گرفتم از دانشگاه که اشتباه کردم، چون با نوزاد دانشگاه رفتن خیلی راحتتر از بچه ی یکساله ست. فاطمه که یکساله بود، تنبلی تخمدانم رو با داروهای طب سنتی درمان کردم و یکسالو نیمگیش اقدام کردم و خدا سال ۹۸ پسرم رو بهم داد. پسرم نوزاد بود که کارشناسی رو تموم کردم یکسال و چهارماهه بود که دوباره اقدام به بارداری کردم و دختر دومم رو ۱۴۰۰ دنیا آوردم. از برکت فرزند اولم، همسرم شغل بهتری روزی شون شد با درآمد بهتر، بعد اومدن پسرم تکلیفم رو با خودم و اهداف آینده م مشخص کردم. دختر دومم رو تا باردار شدم خدا یه خونه بهتر از خونه قبلی روزی مون کرد. وقتی به دنیا اومد، کنکور دادم و ارشد دانشگاه دولتی شهرمون قبول شدم و مشغول ادامه تحصیل شدم. (دو روز در هفته خانوم مومن و امینی میومدن و پیش بچه ها می موندن تا من برم دانشگاه) خلاصه فرزند سومم یکسال و نیمه بود که تصمیم گرفتیم مجدد بچه دار بشیم، اما خبری نشد. در نهایت بعد از چهارماه که خبری از بارداری نبود، مجدد داروهای طب سنتی رو خوردم و دختر سومم رو باردار شدم. ارشدمم تموم کردم و شروع کردم گذروندن کارگاه های خوب تا کارم رو که مشاوره خانواده هست شروع کنم. دختر سومم که فرزند چهارممون هست فروردین سال ۱۴۰۳ روز میلاد امام حسن به دنیا اومد😍 ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۵۹ وقتهایی که میریم بیرون با تعجب نگاه مون میکنن که چهارتا بچه کوچیک همراهمون هست. ولی ما با همین بچه چهل روزه سفر هم رفتیم. درسته سخته ولی آدم برای رسیدن به هرچیز ارزشمندی سختی ها رو به جون می‌خره. مگه ارزشمندتر از به دنیا آوردن و پرورش یک انسان هم چیزی داریم؟ وقتی فقط یک بچه داشتم مجبور بودم خودم باهاش بازی کنم، ولی الان انقدر باهم مشغولن که من میرم تو اتاق و با نی نی می‌خوابم. دختر بزرگم خیلی به بچه داری علاقه داره، نی نی تازه متولد شده رو نگه میداره تا من بتونم مطالعه کنم. خواهر دوساله و نیمه ش رو کامل حموم میده و به قول خودش حوله پیچ شده تحویل من میده، باهاشون بازی میکنه و قربون صدقه شون میره. پسر چهارسال و نیمه م به کارای خونه علاقه داره، یکبار صدام زد گفت مامان بیا پا شدم رفتم دیدم دستشویی رو حسابی شسته، ازون به بعد بهش میگم تو خیلی خوب دستشویی رو تمیز میکنی، میشه بازم بشوریش؟ 🤪 و متناسب با علایق شون بهشون مسئولیت میدم، اونام با میل خودشون انجام میدن صبح ها گاهی که من از بارداری و شب بیداری یا الان از نوزاد داری خسته ام، خودشون پا میشن صبحانه شون رو میخورن و همو حمایت می‌کنن. من معتقدم بچه باید کاری و مسئولیت پذیر بار بیاد و این مسئولیت پذیری رو نمیشه یهو تو سن نوجونی بهشون محول کرد باید از همین الان متناسب با توانایی ها و سنشون بهشون کارای خونه رو بسپاریم. با اینکه الحمدالله وضع مالی خیلی خوبی داریم ولی اهل اسراف نیستیم. لباس های دخترا خیلی هاش مال دخترعموهاشون هست که ما استفاده میکنیم و با افتخار همه جا هم اعلام میکنیم این مساله رو، لباس گل پسر هم از پسرخاله هاش معمولا ارث میرسه. اهل خرید اسباب بازی زیادم نیستیم، ولی دریا و پارک و سفر زیاد میریم و گاهی از دوستان بدون بچه مون ما بیشتر در سفریم داشتن بچه های پشت سرهم سختی زیادی داره مخصوصا اگر بخوای در کنارش درس هم بخونی ولی فکر نمیکنم اجرش و ارزشمندیش قابل مقایسه با هیچ چیز دیگه ای باشه. از مخاطبای خوبتون میخوام برای سلامتی و عاقبت بخیری بچه هام دعا کنند و از خدا بخوان خدا اولاد سالم و صالح بیشتری نصیب ما کنه ان شاءالله کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فرزندان تجربه ی ۹۵۹...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو که شنا بلدی، چرا غرق شوی؟ بعضی‌ها می‌گویند فامیل‌های ما دخترهایشان را در سن بیست و چهار ساله شوهر می‌دهند، من چهارده ساله [شوهر بدهم]؟ خوب بله، هر كه هر چه می‌گوید، بگوید. اگر دختر شما خواستگار دارد و اگر دختر شما علاقه دارد پسر هم علاقه دارد اگر كارهای مقدماتی، دقت‌های لازم را كردید چكار دارید به اینكه همسایه‌مان دختر هجده ساله دارد، دختر خاله‌مان هم دختر بیست و چهار ساله دارد. حالا آنكه نشده ما بیائیم و بگوئیم اگر قایقی غرق شد و همه غرق شدند بگوئیم همه غرق شدند، من هم كه شنا بلدم غرق شوم. حالا همه غرق شدند شنا بلد نبودند، تو كه شنا بلدی چرا غرق می‌شوی؟ اینها را بیخود معطل نكنیم. 🔹درس‌هایی از قرآن کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
. ✅ سهم دوتا کافی نیست از جوانی ایران 💥انتشار به مناسبت هفته ملی جمعیت کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🚨در مقابل برنامه دشمن علیه خانواده بایستید. در این برهه به‌خصوص روی مسئله خانواده تأکید کنید. دشمن بشریت تصمیم گرفته خانواده را از بین ببرد. از صد سال پیش تصمیم گرفتند خانواده را از بین ببرند؛ این ازدواج‌های سخت و دیرهنگام و فرزندآوری کم، این ازدواج به تعبیر زشتشان سفید که سیاه و غلط است و از بین بردن حیا و عفت از برنامه‌های دشمن است. شما مقابله با این‌ها را وظیفه خود قرار دهید. به ترویج طهارت و پاکیزگی جوانان کشور همت بگمارید که از بهترین کارها برای حفظ انقلاب و نظام اسلامی است. «دیدار با مداحان، ۹۷/۱۲/۷ » کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنده سال ۸۳ ازدواج کردم. بعد از عروسی، از شهرستان اومدم تهران با مادر شوهرم زندگی می‌کردم. بعد از ۳ ماه که از عروسیم گذشت، همسرم چون کارش جنوب بود، راهی کارش شد، من تنها شدم. اینم بگم خودم تو خانواده شلوغ و پرجمعیت بزرگ شده بودم اما تصمیم داشتم که تا کار مناسب، خونه و ماشین نداشته باشیم، بچه دار نشم. روزها اومد رفت تا یک سال، بلاخره صدای مادر شوهرم در اومد که چرا بچه دار نمیشد؟ من هم بدون تعارف گفتم این مسئله شخصی هست، فعلا قصد بچه دار شدن ندارم. طفلی همسرم اصلا حرفی نمیزد، زمان عین برق و باد در گذر بود و من در خواب غفلت که یهو به خودم اومدم دیدم شدم ۲۵ ساله و پنج سال از زندگی مشترک گذشته ... وضعیت مالی نسبتا خوبی داشتیم، تو خونه مستقل، جدا از مادر شوهر زندگی می کردم، بلاخره تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم. که متاسفانه هر ماه با یه شوک بزرگ رو به رو می‌شدم، هیچ خبری از حاملگی نبود. شروع کردم به دکتر رفتن، خبر نازایی رو که شنیدم انگار دنیا رو سرم خراب شد، چون از هر دو خانواده تحت فشار بودم. با همسرم دوره درمان شروع کردیم هر دو عمل های سختی انجام دادیم ولی جوابی نگرفتیم سن من شد ۳۰ و همسرم ۴۲، باز به در بسته خوردیم، کاملا عصبی و افسرده شده بودم. دوباره یه یا علی گفتم، دوره درمان شروع کردم راههای ای وی اف ،ای یو ای ،سلول درمانی و.... باز نتیجه نگرفتم بد از بدتر شد که کارم رسید به طلاق... یه سال به حالت قهر رفتم شهرستان پیش خانواده ام با حرف و حدیث فامیل و همسایه و دوست مواجهه شدم، دوباره ناامید برگشتم سر خانه زندگی.... دوباره تصمیم گرفتم برم دنبال درمان، چون هزینه زیادی داشت، خونه ایی که داشتم فروختم، هزینه درمان کردم. باز هم به در بسته خوردم بی نتیجه برگشتم خونه اول، شدم مستاجر.... این سری دیگه با همسرم به توافق رسیدیم که دیگه حرفی از بچه نباشه، رفت آمد با اطرافیان رو هم کم کردیم. آدرس خونه مون به هیشکی ندادیم تا این که من شدم ۳۵ ساله ناامید از همه جا به سرم زد که برم شیراز برای دوره درمان این سری با کلی امید و آرزو راهی شیراز شدم، تو راه آهن گفتم یا شاه چراغ به امید خودت دارم میام، خودت برام آبرو داری کن. دکتر بهم گفت که اول آزمایش های روتین اولیه رو انجام بده تا درمان رو شروع کنیم، با اولین آزمایش خون دکتر بهم گفت چرا با این وضعیت طولانی بودن راه، اومدی اینجا؟ شوکه شدم، ترسیدم که نکنه باز مشکل خاصی دارم، چشمم فقط به دهان دکتر بود، یهو گفت شما حامله ایی. فقط همین رو فهمیدم، وقتی به هوش اومدم، دیدم بیمارستانم. الان دخترم نزدیکه چهار سالش هست، این لطف بزرگ و معجزه خدا شامل حال من شد بعد از ۱۵ سال نازایی، من هم لایق مادر شدن دونست هیچ موقع نگید فعلا زوده برای بچه... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا