eitaa logo
🇮🇷دانلودکده🛰امیران🎭
262 دنبال‌کننده
2هزار عکس
2هزار ویدیو
24 فایل
◉✿اگـہ وجود خدا باورت بشه خدا یــہ نقطـہ میـذاره زیـرباورت “یـاورت“ مےشه✿◉ درایـتا☆سروش☆آپارات بالیـنک زیـرهمراه باشید😌 @downloadamiran قسمتهاے قبلے رمانهایـمان روهم مے توانیـد در #رمانکده_امیـران دنبال کنیـد♡ @downloadamiran_r ارتباط باما: @amiran313
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ سلام و روز بخیر وسرشاراز🌷🍃 موقعیتهای عالی🌷🍃 امیدوارم هفته تون پرازفرصتهای نو موفقیتهای پی درپی🌷🍃 وعشق وبرکت درتمام مراحل 🦋 @downloadamiran 🦋
🌸🍃 🍃 🔖چه خوراکی‌هایی در تابستان نخوریم؟ ♦️لطفا انتشار بدهید👌 🌸🍃 🍃 ❌ ♨️ 🌸 @downloadamiran 🌸
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍒🍒 ﭘﯿﺮﻣﺮدی ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮش در ﻓﻘﺮ زﯾﺎد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎم ﺧﻮاب ، ﻫﻤﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮد از او ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﺷﺎﻧﻪ ای ﺑﺮای او ﺑﺨﺮد ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﺳﺮو ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺑﺪﻫﺪ. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺣﺰن آﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﻢ ﺑﺨﺮم ﺣﺘﯽ ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﭘﺎرﻩ ﺷﺪﻩ و در ﺗﻮاﻧﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﺪ ﺟﺪﯾﺪی ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﮕﯿﺮم .. ﭘﯿﺮزن ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و ﺳﮑﻮت ﮐﺮد. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻓﺮدای آﻧﺮوز ﺑﻌﺪ از ﺗﻤﺎم ﺷﺪن ﮐﺎرش ﺑﻪ ﺑﺎزار رﻓﺖ و ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮد را ﻓﺮوﺧﺖ و ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺮش ﺧﺮﯾﺪ. وﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺷﺎﻧﻪ در دﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ دﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﮐﻮﺗﺎﻩ ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ و ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻮ ﺑﺮای او ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ . . ﻣﺎت و ﻣﺒﻬﻮت اﺷﮑﺮﯾﺰان ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ. اﺷﮑﻬﺎﯾﺸﺎن ﺑﺮای اﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﺎرﺷﺎن ﻫﺪر رﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺑﺮای اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﺑﻪ ﻫﻤﺎن اﻧﺪازﻩ دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﺪ و ﻫﺮﮐﺪام ﺑﺪﻧﺒﺎل ﺧﺸﻨﻮدی دﯾﮕﺮی ﺑﻮدﻧﺪ. ﺑﻪ ﯾﺎد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ اﮔﺮ ﮐﺴﯽ را دوﺳﺖ داری ﯾﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻮ را دوﺳﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮای ﺧﺸﻨﻮد ﮐﺮدن او ﺳﻌﯽ و ﺗﻼش زﯾﺎدی اﻧﺠﺎم دﻫﯽ. 🍒ﻋﺸﻖ و ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﺮف ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ آن ﻋﻤﻞ ﮐﺮد🍒 😁 @downloadamiran 😁
🙍جوانی با چاقو وارد مسجد شد! گفت : بین شما کسی هست، مسلمان باشد ؟! همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، پیرمردی ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم. جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا! پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت: به مسجد بازگرد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاور. جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟! افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیر ترین فرد مسجد دوختند! پیرمرد رو به جمعیت کرد وگفت : چرا نگاه میکنید! به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود! پ.ن:ایمان بعضی ها به هیچ بند است 📚مجموعه شهر حکایات 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊 در پیام رسان ایتا: •‌‌═══❀✨💛✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨💛✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨💛✨❀═══• https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo •‌‌═══❀✨💛✨❀═══•
✨﷽✨ ✨ اگر نمی‌توانی به کسی امید بدهی نا امیدش نکن؛ اگر شنونده خوبی هستی رازدار خوبی هم باش اگر نمی‌توانی زخمی را مرحم کنی، نمک هم نباش یک کلام انسان باش .. 🌼 @downloadamiran 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 انروز‌ به یک رستوران خیلی خوب رفتیم . مسیر بیرون محوطه رستوران تا داخل ،با سنگریزه پر شده بود . و با گلدان های زیبایی مسیر را برای مشتریان مشخص کرده بودند. داخل هم دور تا دور تخت چیده بودند که روی هر کدامشان قالی زیبایی خودنمایی می‌کرد . چند میز و صندلی هم وسط رستوران گذاشته بودند . انتهای رستوران هم یک آب‌نمای زیبایی بود که عده‌ای جمع شده بودند و عکس میگرفتند. بعد از اینکه ناهار مان را خوردیم ، امیر‌صدرا به مهتاب گفت : _ راستی من یه خونه دیدم .امروز اگه وقت داری بیا بریم ببینیم . _مبارک باشه ولی من بیام چیکار؟ ! _اگه خونه بگیرم دیگه نیازی نیست تو خوابگاه زندگی کنی . _ دعوا راه میفته . من از این وضع زندگیم راضیم. زیر چشمی نگاهشون میکردم. حرف‌های عجیب غریب می زدند. امیر صدرا با چشم به من اشاره کرد و به مهتاب گفت: _حالا بعدا با هم بیشتر حرف میزنیم. معلوم بود جلوی من معذب هستند. _مهتاب جون من غذام تموم شده .خودم با دربست میرم .شما هم برید به کارتون برسید. _نه عزیزم این چه حرفیه صبر کن باهم میریم امیر_بله صبر کنین میرسونمتون. _خیلی زحمت کشیدین .بابت ناهارم ممنون. ولی من میرم شما هم راحت با مهتاب به کارتون برسین. _چقدر شما تعارفی هستین. در ضمن میخواستم بگم شما هم با ما بیاین خونه رو ببینین. بالاخره سلیقه دو تا خانوم از سلیقه یه مرد بهتره.حالا چی میگین؟ مهتاب: خوبه. نرگس تو چی میگی؟ _من دیگه چی بگم .باشه بریم. _پس پاشین زودتر بریم که شما هم به کارتون برسین. خانه در یک ساختمان ۱۰ طبقه قرار داشت که یکی از واحدهای ۱۰۰ متری‌اش را پسندیده بود. در ابتدا از یک راهرو عبور کردیم و وارد واحد شدیم. پذیرایی بزرگ و نورگیری داشت. در سمت راست اشپزخانه ای اپن و بزرگ قرار گرفته بود و سمت دیگر هم دو اتاق به همراه سرویس بهداشتی و حمام‌ در کل خانه‌ی خوبی بود. _خونه قشنگیه مبارکتون باشه. سمت مهتاب برگشتم و گفتم: _ دیوونه چرا نمیخوای اینجا زندگی کنی؟ من بودم با کله قبول میکردم .من نمی‌فهمم چرا مخالفت می کنی؟ _نرگس بعدا بهت میگم .تو از خیلی چیزها خبر نداری. _امیر : مهتاب !نرگس خانم راست میگن. تو بیا اینجا خودم یه تنه جلوی حرف همه وای‌می‌ایستم. _وقتی میگم نه .یعنی نه. این را گفت و سریع از خانه بیرون رفت .با تعجب نگاهی به امیر کردم. او هم شانه ای بالا انداخت و رفت. وقتی من و امیر به ماشین رسیدیم مهتاب نبود.فکر می‌کردیم آنجاست اما نبود. همان موقع پیامی به گوشیم آمد. مهتاب نوشته بود نیاز به کمی هوای آزاد دارد و خودش به خوابگاه بر می گردد. وقتی این خبر را به امیر گفتم. گفت: مثل اینکه نباید اصرار می‌کردیم .لطفاً مواظبش باشین. _باشه. ولی من چطور میتونم همدردی کنم وقتی چیزی نمیدونم؟ _وقتش برسه خودش همه چیزو میگه. فعلا با اجازه . از هم جدا شدیم و من پیاده تا خوابگاه رفتم . از همان دوران مدرسه پیاده‌روی را دوست داشتم . وقتی وارد اتاق مان شدم هنوز مهتاب برنگشته بود. نیلوفر هم اتاقی‌مان که به شهرشان رفته بود وتاره برگشته بود ، چمدانش را جمع و جور می کرد، با دیدن من جلو آمد و سلام کرد . کمی با هم خوش و بش کردیم. ساعت ۸ شب شده بود اما هنوز خبری از مهتاب نبود. هر چقدر هم به گوشیش زنگ میزدم خاموش بود. نگران شده بودم. ادامه دارد ... نویسنده:وفا ‼️ 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━━━┓ 📌 @downloadamiran ┗━━─━━━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
605.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨‍ ‍ سـ☺️✋ـلام صبحتون پُراز عشق ☕💕😊 🍃🌸امروزتوڹ سرشاراز عشق و امیــد 🥰 زندڪَیتون 🌸🍃 پراز صفا و صمیمــیت 😊 دلتون شاد 💖 و عمرتــون باعــزت😇 💫الهی به امید تو💫 🦋@downloadamiran🦋
❣ بعضی انسان‌ها دنیارو "زیباتر" می‌کنند! اونایی که: "به دوست خود یادآوری می‌کنند" که همیشه عزیزند! 👌 اونا که غم هیچ‌کس را تاب نمی‌آورند ، تو را بخاطر خودت‌‌می‌خواهند👌 "انسان‌هایی‌که هیچ‌وقت" منفعت رو، دلیل "دوستی تصور نکرده‌اند "👌 ‌      🦋@downloadamiran🦋
1.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| ذکر روز چهارشنبه، صدمرتبه ⚜️ یا حیُّ و یا قیّوم ⚜️ 🦋 @downloadamiran🦋
🌸🍃 👌 😊آدم‌هاى شاد؛ تمركزشون رو داشته‌هاشونه 🙁آدم‌هاى غمگين؛ همه فكرشون رو نداشته‌هاشون !‼️             🦋@downloadamiran🦋
🌸🍃 🍃 🔖کاهندگان آکنه را بشناسیم! 🥕سبزیجات تازه 🍎میوه ها شامل سیب، گلابی، انار شیرین، به 🍹آب سیب، آب هویج 😋تمرهندی، آلوبخارا 🍹زرشک و آب زرشک خانگی 😋قیسی و لواشک 🍋لیمو ترش تازه ❌غذاهای تشدید کننده آکنه را بشناسید: مواد غذایی با اندکس گلیسمیک بالا ( حاوی قند بالا) شامل انواع شیرینی و شکلات و غذاهای حاوی آرد سفید مانند ماکارونی و پاستا 🌶ادویه جات تند و تیز مانند فلفل و دارچین و زنجبیل 🥛پروتئین داخل شیر 🍆سرخ کردنی ها وغذاهای چرب و غلیظ مانند بادنجان و گوشت گاو و شتر 🍕فست فود و کنسروها و چیپس و پفک 🖊 دکتر آزاده کیانی(متخصص طب سنتی ایرانی ) ♦️لطفا انتشار بدهید👌 🍃 🦋@downloadamiran🦋