✍️امام على (عليهالسلام):
ستمگرىِ ظالم، او را به هلاكت مى كشاند.
📚المواعظ العددية، ص۵۹
#حدیث_روز
🦋 @downloadamiran 🦋
🦋 @downloadamiran_r 🦋
♦️تغییر رنگ چشمها در ۱۵ دقیقه
🔹«با تتوی قرنیه چشمهایتان را آبی، سبز یا طوسی کنید.» این یکی از تبلیغات داغ جدید در اینستاگرام است.
🔹رئیس مرکز نظارت و اعتباربخشی وزارت بهداشت میگوید: «اگر چشمهای سالمی دارید از رنگ طبیعی آن لذت ببرید و چشم سالم را به چشم معیوب تبدیل نکنید. التهاب چشم، عفونت قرنیه، آبمروارید، کاهش دید متقاضی این جراحی را تهدید میکند و گاهی حتی نیاز به پیوند قرنیه است.
🔹از سوی دیگر اگر این افراد دچار آبمروارید شوند، دید جراح برای انجام عمل، بسیار محدود میشود. اگر این افراد در آینده دچار پارگی شبکیه شوند، عمل جراحی آنها بسیار سخت است.
🔹در یکی از پیجهای اینستاگرامی فردی خودش را پزشک معرفی میکند و میگوید که این عمل هیچگونه عوارضی ندارد و دارای تأییدیههای اروپاست. اما نایبرئیس انجمن چشم پزشکان ایران میگوید که تتوی چشم بهدلیل عوارض زیادی که دارد کمتر برای زیبایی در ایران استفاده میشود.
🔹بسیاری از کارشناسان از جمله جعفرینسب، عضو انجمن چشم پزشکان میگوید که اجازهٔ این عمل بهدلیل وجود عوارض در آمریکا صادر نمیشود و فقط در کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین انجام میشود.
👁.•° @downloadamiran
👀... @downloadamiran_r
هدایت شده از ^ کـلـبــ🏠ــه رمــانـــ ^
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#نویسنده_خانم_ط_حسینی
#قسمت_۱۲۵ 🎬
#دانلودکده_امیران
#مثبت_هیجده 🔞
#کپی_بهشرط_ذکر_نام_نویسنده
امروز علی گفت که کار جدیدش راشروع میکنه واینطور که معلومه درامدش هم خوبه ,منتها هرچی که گفتم چی چی هست,جوابم را نداد وگفت که خودت میفهمی
علی هم میفهمه که من خیلی کنجکاوم ,اینجوری سربه سرم میگذاره,میگه میخوام سورپرایزت کنم.
اخه باخودم فکرمیکنم چه کاری میتونه انجام بدهد ,اما یه چیزایی حدس میزنم,اینجا به عنوان سربازی از علی تو رشته ای که درس خونده کارمیکشند وحسم بهم میگه اون کار درامد زاش هم تو همین حیطه است.
داخل کتابخانه دانشگاه بودم همینجور که غرق در افکارم بودم,هانا اومد طرفم وگفت:کجایی دختر؟کل دانشگاه را زیروروکردم,زود بیا تا برنامه شروع نشده ,من یه جا برات رزرو کردم.
من:کجا؟چه برنامه ای؟
هانا:توکه یک سر درعالم کتابها غرقی وازهمه جا بیخبر,بابا یه تنوع به خودت بده,میپوسی هااا,یک برنامه استنداپ کمدی قراره تا نیم ساعت دیگه داخل سالن همایش دانشگاه برگزار بشه,میگن طرف خیلی بامزه است واین بار به افتخار اسراییل ومعرفی خودش,مجانی هستش ,بیا بریم دیگه...
باخودم گفتم هانا راست میگه,بزار ببینیم این کمدین هاشون چه حیله ای تو آستین دارن,اخه از زمانی که وارد اسراییل شدم,هرکارشون باهدف خاصی هست البته به نفع خودشان وبه ضرر جوامع دیگه....
باهانا راهی شدیم,ردیف سوم که دید بهتری داشت نشستیم,یه ربع از اومدنمون گذشته بود که پرده بالا رفت وکمدین جوانشان امد روی صحنه....
وای باورم نمیشد,این که ....زدم زیرخنده....
هانا متعجب نگاهم کرد وگفت:بابا بزار شروع بشه بعدش ریسه برو,درسته طرف کمدین هست اما قیافه اش که خیلی هم خوشگله وخنده نداره....هیچی جوابش ندادم وعلی بود که شروع کرد به صحبت کردن....
خدای من اول از همه ادا وحرکات داوود المشفق رییس دانشگاه را دراورد...دقیقا حرکات المشفق,حتی حرف زدن ولحن کلام....سالن رفت روهوا..دوباره جو که اروم شد,پیشرفت کرد وحرکات تک تک اساتید را در اورد,جالب این جا بود که راحت مسخره شان میکرد به قول علی ,انترک دست علی,شده بودند.
جو جلسه مملو از,خنده بود باهر حرف علی انگار بمب خنده داخل جمعیت پرانده بودند.
نیم ساعت حرف زد ونیش کلامش وتمسخر حرکاتش دامن تک تک اساتید یهودی دانشگاه راگرفت,جالبه که استادهایی که درجلسه حضور داشتند هم خوششان امده بود گرچه ,اونا هم از تمسخر علی در امان نمودند.
علی داشت جلسه راجم وجور میکرد وپایان میداد که یکهو...
#ادامه_دارد ...
📚 @downloadamiran 📚
📚 @downloadamiran_r 📚
هدایت شده از ^ کـلـبــ🏠ــه رمــانـــ ^
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#نویسنده_خانم_ط_حسینی
#قسمت_۱۲۶ 🎬
#دانلودکده_امیران
#مثبت_هیجده 🔞
#کپی_بهشرط_ذکر_نام_نویسنده
سالن مملو از جمعیت بود ,همه باهم میگفتند:دوباره,دوباره...
علی خنده ای,شیرین زد وگفت:بابا رحم کنید عرقم درامد,بعدشم من همینا را اماده کرده بودم اگه فی البداهه بگم ممکنه بد بشه هااا
جمعیت:دوباره ,دوباره
علی:یعنی مسوولیت حرفام باشما هاااا...
جمعیت:دوباره,دوباره...
علی:باشه,اینم برا خاطر شما یهودیهای خسته دل وگوشه گیر وحیله باز خخخخخ
جمعیت زد زیرخنده:اینبار علی از اوبا شروع کرد وبه ترامپ رسید وتکیه کلام ترامپ راعین خودش تکرارمیکرد(بروخونه پیش مامانت),باچشم خودم میدیدم که همه ازبس خندیده بودند شکمهاشون رامیگرفتند,علی گفت وگفت واینبار نتانیاهو را زیر رگبار تمسخرش گرفت وجالبه کسی اعتراض که نکرد هیچ ,خیلی هم خوششان امد
واقعا مبهوت شدم از اینهمه استعداد همسرم واینهمه ذکاوتش وافتخار میکردم به علی,یک بچه شیعه ی زیرک که خودش را با تمسخر بزرگان یهود وشیاطین دنیا به همه معرفی میکند.
دیگه واقعا علی خسته شده بود ومیخواست خداحافظی کند که گفت:امیدوارم کمی باعث انبساط خاطرتان شده باشم.
که همه براش کف زدند وادامه داد:اولین جلسه ی استنداپ بنده بود که تقدیم میکنم به تمام وجودم,همسرعزیزم که دانشجوی همین دانشگاه است,خانم دکتر,هانیه الکمال...
تمام جمعیت به افتخارمون برخاستند ودست زدند وهانا محکم من رابغلش گرفته بود وفشارمیداد ومیگفت باورم نمیشه...این اقای خوشگل وهنرمند شوهر تو باشه,خوش به حالت هانیه.....
سرشار از حسهای,خوب بودم,حسی که علی به من تقدیم کرد.
باتمام شدن استنداپ کلاسها هم تعطیل شدند وراهی خانه شدم.
علی مثل همیشه جلوی در منتظرم بود ,بااین تفاوت که جمعیت زیادی از پسرودختر دورش راگرفته بودند وباهاش خوش وبش میکردند.
علی تاچشمش به من افتاد,همه را زد کنار ومثل همیشه تا کمر خم شد وگفت:شاه بانویم تشریف فرما شدند,مرا باشما دیگر کاری نیست....بفرما بانو تا به سمت اشیانه مهرمان قدم نهیم.
دست علی,دور دستم حلقه شد وبه طرف خانه حرکت کردیم.
وارد خانه شدیم....
علی.....
فرار کرد ودور مبل شروع کردبه چرخیدن ,منم دنبالش...علی...چرابهم نگفتی....
علی:دلم خواست...چشمک....فرار...
بعدازکلی بدوبدو خسته شدیم ودوتا لیوان شربت بهارنارنج خنک,سرحالمون اورد.
من:علی,نمیترسی کاربه جاهای باریک بکشه؟؟
علی:برای چی؟؟
من:اخه این حرفهای تو,متلکهات به تمام سرشناسها ,وای استاد مشفق...اسحاق انور...وااای نتانیاهو...علی من میدیدم اکثر دانشجوها با گوشیشون فیلم میگرفتند,مطمین باش,تاالان همه جا مخابره شده,میترسم برات مشکل پیش بیاد.
علی:خوب بهتر ,مخابره میکنن ,مشهور میشم یه پول هم ازاین یهودیا بابت تمسخر سردمداراشون میکنم ،بده؟؟
من:باهات ازاون بالا بالاها برخورد نمیکنن؟
علی:چقد ساده ای,اونا توبوق کرنا میکنند گه ازادی بیان و...بعدشم من استنداپ اجرا کردم,همه جای جهان همینطوره...فعلا که مطمینم درامانم ,اما اگه شهرتی بهم بزنم وخیلی موی دماغشان بشم اونموقع بایه توطیه کلکم رامیکنند وبعدشم میگن خودکشی کرده خخخخ
تااونموقع من دودمانشان را به باد میدهم....شک نکن..
از اونروز استنداپ,که سه روز گذشته،خیلی نگران امنیت علی هستم, اما خودش خیلی بی خیال,اخه میگفت کسی خدا را داره ازهیچی نباید بترسه ,تااینکه امروز صبح...
#ادامه_دارد ...
📚 @downloadamiran 📚
📚 @downloadamiran_r 📚
هدایت شده از ^ کـلـبــ🏠ــه رمــانـــ ^
◾️ السَّلامُ عَلَیکَ یا روحَ اللهِ
🔰 جامعترین لیست آثار امام خمینی (ره) در ایتا
◾️ ۵۰ عنوان کتاب از کتابهای بنیانگذار انقلاب
🔻 تألیفات فارسی امام خمینی (ره)
۱. اسرار نماز 👈 دانلود
۲. ترجمه آداب الصلاه 👈 دانلود
۳. ترجمه تحریر الوسیله (۴ جلد) 👈 دانلود
۴. ترجمه مصباح الهدایه 👈 دانلود
۵. تفسیر سوره حمد 👈 دانلود
۶. تقریرات فلسفه (۳ جلد) 👈 دانلود
۷. توضیح المسائل 👈 دانلود
۸. دیوان امام خمینی 👈 دانلود
۹. سبوی عشق 👈 دانلود
۱۰. صحیفه انقلاب (وصیت نامه امام) 👈 دانلود
۱۱. صحیفه نور / صحیفه امام (۲۲جلد) 👈 دانلود
۱۲. شرح چهل حدیث 👈 دانلود
۱۳. شرح حدیث جنود عقل و جهل 👈 دانلود
۱۴. شرح دعای سحر 👈 دانلود
۱۵. مناسک حج 👈دانلود
۱۶. منشور روحانیت 👈 دانلود
۱۷. نقطه عطف 👈 دانلود
۱۸. ولایت فقیه 👈 دانلود
۱۹. ولایت فقیه و جهاد اکبر 👈 دانلود
۲۰. کشف اسرار 👈 دانلود
🔻 تألیفات عربی امام خمینی (ره)
۲۱. آداب الصلاة 👈 دانلود
۲۲. الاستصحاب 👈 دانلود
۲۳. الاجتهاد و التقلید 👈 دانلود
۲۴. انوار الهدایة (۲ جلد) 👈 دانلود
۲۵. بدائع الدرر فی قاعدة نفي الضرر 👈 دانلود
۲۶. تحریر الوسیله (۲ جلد) 👈 دانلود
۲۷. التعلیقة على الفوائد الرضوية 👈 دانلود
۲۸. التعلیقة على فصوص الحكم 👈 دانلود
۲۹. التعلیقة على العروة الوثقى 👈 دانلود
۳۰. التعلیقة على وسيلة النجاة 👈 دانلود
۳۱. تقریرات کتاب البیع (۱۱ جلد)👈 دانلود
۳۲. التعادل و التراجیح 👈 دانلود
۳۳. جواهر الاصول (۶ جلد) 👈 دانلود
۳۴. الرسائل العشرة 👈 دانلود
۳۵. سر الصلاة (صلاة العارفين) 👈 دانلود
۳۶. شرح دعاء السحر 👈 دانلود
۳۷. الخلل فی الصلاة 👈 دانلود
۳۸. لمحات الاصول 👈 دانلود
۳۹. الطلب و الإرادة 👈 دانلود
۴۰. کتاب البیع (۵ جلد) 👈 دانلود
۴۱. مصباح الهدایه 👈 دانلود
۴۲. المکاسب المحرمه (۲ جلد) 👈 دانلود
۴۳. ولایة الفقيه (من كتاب البيع) 👈 دانلود
۴۴. کتاب الطهاره 👈 دانلود
🔻 درباره امام خمینی (ره) و اندیشه ایشان
۴۵. الف لام خمینی 👈 دانلود
۴۶. یک ساغر از هزار 👈 دانلود
۴۷. روح عرفانی روح الله 👈 دانلود
۴۸. زن در اندیشه امام خمینی 👈دانلود
۴۹. امام خمینی، آینه مهر و قهر 👈 دانلود
۵۰. سیر مطالعاتی آثار امام خمینی 👈 دانلود
۵۱. بر کرانه کتاب شرح چهل حدیث 👈 دانلود
۵۲. اربعین حدیث (شرح حدیث اول) 👈 دانلود
۵۳. بررسی نظریات رجالی امام خمینی 👈 دانلود
۵۴. سلوک ذیل شخصیت امام خمینی 👈 دانلود
در ثواب نشر این لیست سهیم باشیم
تسنیم، بزرگترین کتابخانه علوم اسلامی در بستر ایتا 👈 عضو شوید
🆔 @tasnim_pdf
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
سالروز ارتحال جانسوز امام خمینی بنیانگذار انقلاب اسلامی تسلیت باد.
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🏴 تو به ما جرات طوفان دادی...
سالروز #رحلت_امام_خمینی_ره تسلیت باد
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
🌼روز 25 ذیقعده، روز #دحوالارض
🌿 والْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا
🌐و زمین را بعد از آن گسترش داد.
📚{نازعات/30}
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
هدایت شده از ^ کـلـبــ🏠ــه رمــانـــ ^
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#نویسنده_خانم_ط_حسینی
#قسمت_۱۲۷ 🎬
#دانلودکده_امیران
#مثبت_هیجده 🔞
#کپی_بهشرط_ذکر_نام_نویسنده
امروز صبح که رفتم دانشگاه,از طرف رییس دانشگاه من راخواستند
خیلی نگران شدم,یعنی چه خبر شده؟
من:سلام استاد,من هانیه الکمال هستم,مثل اینکه با من امری داشتید؟
المشفق: بله...بله...شما همسر اقای هارون الکمال هستید؟
من:بله ,درسته...
المشفق:خوشحالم که همچین یهودیان مستعدی به اسراییل امدند,راستش چندتا نامه از طرف دانشگاه عبری اورشلیم, دانشگاه من گوریون,دانشگاه حیفا وحتی دانشگاه صنعتی اسراییل برای همسرتان امده,وچون دسترسی به,شما راحت تر بود ,به شما میدیم تا به دستشون برسانید.
من:اخه برای چی؟
المشفق لبخندی زد وگفت:خبر استنداپ زیبای ایشون به همه جا رسیده ومثل اینکه همه خواستار,برگزاری همچین جلسه ای داخل دانشگاهشون شدند,البته بگم...حاضرن هزینه هم پرداخت کنن ودوباره لبخندی زد وادامه داد:از قول من به همسرتان بگید,بارسفر به شهرهای اسراییل ببنده وبره از نزدیک اساتید این دانشگاه ها را زیر نظر بگیره تا بتونه همونطور که حرکات ماراتقلید کرد ,حرکات انهم هم دربیاره....
وقتی نامه ها رابه علی دادم ,یه نگاهی بهشون کرد وباانگشت زد روشون وگفت:اگر مثل این اسراییلیا پول ندارم که سینمای هالییوود رابخرم تا بافیلمهای مبتذلی که نشان میدهند همگام بااهداف اسراییل پیش بروند وجامعه های,اسلامی ودنیا را به سوی فسادی ویرانگر ببرند,اما خدا این استعداد را درونم قرار داده تادر قالب یک یهودی اسراییلی,مقامات این لانه ی,عنکبوت را بین خود شهروندان وروشنفکرانش به تمسخر بگیرم.
واین شد سر اغاز کار علی
والحق که علی,استعدادی,شگرف در این راه داشت.
از دانشگاه شروع شد وحتی به مراکز شهر وسالنهای بزرگ استانهای ناصره,حیفا,رمله,تل اویو,اورشلیم وجنوب هم کشیده شد ,به قول علی....مقامات دولتشان را به سخره بگیر وپول پارو کن.
البته از طرف ابوصالح هم به علی گفته بودند,کارش را ادامه دهد ولی باشیب ملایم...کم کم....وطوری نباشد که مقامات احساس,خطرکنند وقصد جان علی را بنمایند...
من هم مشغول کتاب ودرس و... هستم ,حتی اموزش زبان فارسی هم شروع کردیم,هیچ خبری از طرف اسحاق انور نشده تااینکه....
#ادامه_دارد ...
📚 @downloadamiran 📚
📚 @downloadamiran_r 📚
هدایت شده از ^ کـلـبــ🏠ــه رمــانـــ ^
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#نویسنده_خانم_ط_حسینی
#قسمت_۱۲۸ 🎬
#دانلودکده_امیران
#مثبت_هیجده 🔞
#کپی_بهشرط_ذکر_نام_نویسنده
دو ماه از زمانی که فرمول ایدز را به اسحاق انور دادم میگذرد اما انور یاانگاری یادش نیست,یا مخصوصا به روی خودش نمیاره یااینکه واقعا کارش زیاده که کلا فراموش کرده,اما هرچه هست برخوردش بامن خوبه وکلا برخوردش بامن نسبت به بقیه ی دانشجوها عالیه,چرا؟نمیدونم والااا
امروز با اسحاق انور کلاس داریم.
من:علی,امروز برای اون فرموله به انور بگم؟یاداوری کنم؟
علی:نه عزیزم,توخودت را سخت مشغول درس بگیر شاید میخواد ازت مطمین بشه که کاسه ای زیر نیم کاسه ات نباشه,بزار به موقع خودش اشاره میکند,راستی سلما اون گردنبنده را یادت نره...
علی یه گردنبد برام گرفته بود البته گردنبدنش مخصوص بود چون داخلش یک میکروفن ویه دوربین بسیار ریز تعبیه شده بود,برای مواقعی که با انور کلاس داشتیم گردنم مینداختم تا هم صداش ضبط بشه وهم اگر زمانی مورد خاصی بود بافشاردادن زایده ی بسیار ریزی کنار مدال گردنبند,عکس بگیرم.
همینجور که داشتم قفل گردنبد را میبستم ,گوشی موبایلم زنگ خورد...
علی:سلما ,ببین کیه..
شماره ای که افتاده بود ناشناس بود بااحتیاط دکمه رافشار دادم:الو بفرمایید
......:الو خانم الکمال
من:بله بفرمایید,شما؟
.....:دانشجوی مستعد من ,نشناختی؟؟استادانور هستم.
همین الان خودت رابرسان جلوی دانشگاه ,کار فوری دارم,فقط به همسرت بگو شاید شب نتونی بیای,بگو داخل بیمارستان کار داری,یه بهانه بیار,به کسی نگی پیش من میای....زود خودت رابرسون.
علی متعجبانه نگاهم کرد وگفت:کی بود سلما؟!
من:انگار موی سرتاسش را اتیش زدند,انور بود,میگه زود بیا جلو دانشگاه کارت دارم,میگه شاید شب نتونی بری خونه وکسی نباید بفهمه بااون هستم،علی,چکارکنم برم؟
علی متفکرانه گفت:اگه نری,مطمینا کلکت رامیکنه چون انور خیلی عقده ای وکینه ای هست ,با توکل بخدا برو,گردنبند راببند میکروفن هم هست که من صداتون را دارم,به بچه ها(مجاهدان فلسطینی وافراد ابوصالح)میسپرم که سایه به سایه باهات بیان ....
#ادامه_دارد ...
📚 @downloadamiran 📚
📚 @downloadamiran_r 📚