#داستانک
خدا به موسی گفت: قحطی خواهد آمد، به قومت بگو آماده شوند!
موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد!
مدتی گذشت اما قحطی نیامد، موسی پیش خدا رفت و علت را پرسید خدا به او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند!
من چگونه به این قوم رحم نکنم؟
( به همدیگه رحم کنیم که خدا هم بهمون رحم کنه )
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
" ' ♡ ' "
ازتمامـِعشقمانفاصلہاشسھمـِمناست
اینهمانسختترینقسمتِعاشقشدناست..
#به_وقت_دلتنگی
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#پندانه
🍃 چای که مرغوب نباشد چیزی به آن اضافه میکنم؛
چوب دارچینی، هِلی، نباتی، شده چند پَر بهار نارنج،
چیزی که آن مزه و بو را تبدیل به عطر ِخوش و طعم ِخوب کند.
زندگی هم گاهی میشود مثل همین چای،
باید با دلخوشیهای کوچک طعم و رنگش را عوض کنی،
یک چیزی که امید بدهد به دلت،
انگیزه شود
برای حرکت زندگیات
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#تکست
#تلنگر
میدونی بدترین صحنه و دیالوگی که تو زندگی ممکنه در آینده اتفاق بیفته، چیه؟
امام زمان(عج) با اشک به پروندت نگاه کنه و بگه:
- این که قول داده بود...
- 😔
#امام_زمان_عج
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#به_وقت_شعر
لحظههامیگذرد؛
آنچهبگذشت؛
نمیآید باز....
#سهراب_سپهری
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#شعر #مناسبتی
شب تاریک هوای سحرش را می خواست
شهر انگار خسوف قمرش را می خواست
گوشۀ حجره کسی چشم به راه افتاده
حسن دوم زهرا پسرش را می خواست
حضرت عسگری از درد به خود می پیچد
زهر از سینۀ آقا جگرش را می خواست
آسمانیست امامی که زمین افتاده
آسمان جلوه ای از بال و پرش را می خواست
شعلۀ زهر که بد جور زمین گیرش کرد
به خدا که نفس مختصرش را می خواست
لحظه ی آخر خود روضۀ عاشورا خواند
منبر خاک غم چشم ترش را می خواست
ته گودال کسی روی زمین افتاده
خنجر شمر گمانم که سرش را می خواست
دختری دید که بالای سرش نامردی
آمده بود و نگین پدرش را می خواست
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهادت_امام_حسن_عسگری_ع تسلیت باد🏴
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°