eitaa logo
دبستان پسرانه قرآنی اباصالح (عج) -شعبه میثم
713 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
301 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مهدی یاوران
💠کارخونه متروکه 🔸از اون کارخونه بزرگ و خط تولیدش، حالا فقط ده تا کارگر مونده بود که چند ماهی میشد حقوقشون رو نگرفته بودن. 🔹وقتی آقای رئیسی وارد کارخونه شد، همه با قیافه های عصبانی دورش جمع شدن، هرکسی با داد و بیداد مشکلش رو می گفت. ▫️صحبت ها که تموم شد، سیدابراهیم با صدای بلند گفت: قول میدم این کارخونه مثل قبل با تمام ظرفیت کار کنه و پر از کارگر بشه و حقوق عقب افتاده تون رو هم طی همین چندروز آینده واریز می کنن. 🔻وقتی حاج آقا رفت، لبخند به جای اخم روی صورت خسته کارگرا نشسته بود. 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎
هدایت شده از مهدی یاوران
💠بن بست 🔻جاده تموم شد، تا چشم کار می کرد کوه و دره بود. راننده از آینه نگاه کرد و گفت: دیگه راه نیست، نمی تونم جلوتر برم. 🔸همه به هم نگاه می کردن، سید سریع بلند شد و گفت: خب پیاده میریم. استاندار من من کنان گفت: راه زیاده ها! 🔹اما سیدابراهیم توجه نکرد، تیکه چوبی برداشت و به راه افتاد. وقتی به روستا رسیدن، عشایر زیر سیاه چادر مشغول خوردن غذا بودن، اون سر سفره پای درد و دلشون نشست، وقتی که می رفت لب همه خندون بود. 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎 📎