eitaa logo
محمد فنایی اشکوری
1.8هزار دنبال‌کننده
348 عکس
251 ویدیو
101 فایل
به نام او سلام این فضا فرصتی است برای طرح مباحث و اندیشه های مبتلابه انسان معاصر در حوزه های فلسفه, عرفان, دین و مسایل اجتماعی با رویکرد عقلانی و معنوی. راه های ارتباط: @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Fanaei.ir@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
سلیبریتی ها از کجا می آیند؟ سلیبریتی ها در ایران چگونه سلیبریتی می شوند؟ بدون هیچ شک و تردیدی بزرگترین و بلکه تنها کارخانه تولید سلیبریتی در ایران صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است. می گویند عاقل یا مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود. حال اگر فرد یا نهادی از یک سوراخ هزار بار گزیده شد و باز دست در همان سوراخ کرد چه حکمی دارد و چه بهره ای از عقل دارد؟ اصلا لازم نیست به زندگی پنهان این سلیبریتی های ورزشی، هنری، رسانه ای، سیاسی، مذهبی و غیر آن توجهی شود بلکه افراد شناخته شده و معلوم الحالی که تنها نگاهی به ظاهر منش و زندگی و گفتار و رفتارشان نشان می دهد که از چه جنس و قماشی هستند و نسبتشان با دین و انقلاب و نظام چیست. این گونه افراد در صدا و سیمای ما معرفی می شوند، گنده می شوند، محبوب و چهره می شوند و پس از کسب شهرت و ثروت، با بی شرمی و پررویی رو در روی نظام می ایستند و با جایگاهی هم که صدا و سیما برای آنها درست کرده گاهی نوعی مصونیت هم پیدا می کنند که مقابله با آنها برای نظام هزینه بر خواهد شد. آیا وقت آن نرسیده که از این ماجرای مشمیز کننده و پرتکرار درسی گرفته شود و این خطای فاحش و پر هزینه تکرار نشود؟ هر که نامخت از گذشت روزگار هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار! http://eitaa.com/dreshkevari
چالش های نظام و راه غلبه بر آنها 🔰شکی نیست که دشمنان خارجی این مملکت تمام تلاششان این است که جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و به جای آن دولتی دست نشانده و مطیع مانند آنچه در بسیاری از کشورهای همسایه ما وجود دارد را بر سرکار آورند تا بتوانند به اهداف شوم استعماری خود برسند. از این رو از هیچ توطئه ای برای نابودی این نظام دریغ نمی کنند. افزون بر این، جمهوری اسلامی برای سیاست های سلطه طلبانه منطقه ای و جهانی استکبار همواره یک مانع و مزاحم است و نه تنها خود سیاستی مستقل دارد و سلطه استکبار را نمی پذیرد، بلکه نقشه های شوم سلطه گران برای کشورهای منطقه را نیز با چالش های جدی مواجه می کند. بر این بیفزایید حمایت بی قید و شرط جمهوری اسلامی از آرمان فلسطین و مقابله با رژیم نژادپرست و جنایکار صهیونیستی را. بنا بر این قدرتهای سلطه گر انگیزه و دلیل کافی برای دشمنی با جمهوری اسلامی را دارند و به این دشمنی ادامه خواهند داد. 🔸دشمنان داخلی هم کم نیستند. برخی چون تشنه رسیدن به قدرت هستند و رویای حاکم شدن را در سر می پرورانند به مخالفت می پردازند. برخی از جهت عقیدتی با نظام دینی مخالف هستند و جمعی نیز باترغیب و تحریک دشمنان خارجی و دنباله روی کورکورانه از آنها با نظام سر ستیز دارند. 🔸دشمنان خارجی و مزدوران داخلی آنها در طول چهار دهه گذشته تمام توانشان را برای براندازی نظام بکار گرفته اند، اما گرچه ضربه ها و صدمات سنگینی به نظام وارد کرده اند و تا حد زیادی مانع پیشرفت مطلوب نظام بوده اند، اما در رسیدن به هدف شومشان ناکام مانده اند. 🔸بزرگترین سرمایه جمهوری اسلامی در مقابله با چالشها و تهدیدها، آگاهی و پشتیبانی بی دریغ مردم از نظام است. اگر این سرمایه عظیم تضعیف شود، این نظام با خطر جدی مواجه خواهد شد. این چیزی است که دشمن آن را به خوبی فهیمده و از همین رو تمام توان و سرمایه اش را برای ایجاد فاصله بین مردم و نظام و رو در رو قرار دادن آنها بکار گرفته است. تلاش رسانه ای که دشمن در مقابله با جمهوری اسلامی و اثرگذاری بر فرهنگ مردم ایران بکارگرفته در تاریخ جهان بی سابقه است. از شبکه های تلویزیونی، رادیویی، فضای مجازی، مطبوعات، سینما، همایشها و نشست های بی شمار و از هر روشی که قابل تصور است حداکثر استفاده را برای تخریب چهره جمهوری اسلامی در داخل و خارج و ایجاد نفرت از آن می کند و متاسفانه توانسته است بر ذهن و فکر بسیاری از مردم هم تاحدی اثر گذار باشد. 🔸دشمن از همه توانش از جمله توان نظامی و اقتصادی برای مقابله با جمهوری اسلامی استفاده می کند، اما بزرگترین میدان نبرد و کارزار امروزه میدان فرهنگی و رسانه ای است. اگر این خاکریز و سنگر از دست داده شود مقاومت در دیگر سنگرها چندان ثمربخش نخواهد بود. 🔸آنچه زمینه را برای اثربخشی تهاجم فرهنگی فراهم می کند و بین مردم و نظام فاصله ایجاد می کند بی عدالتی و ناکارآمدی است. بنابراین بزرگترین خطر و تهدید برای جمهوری اسلامی نه دشمنان خارجی هستند و نه دشمنان داخلی. بزرگترین خطر و تهدید برای جمهوری اسلامی ناکارامدی و بی عدالتی است. زیرا اگر ناکارآمدی و بی عدالتی تداوم داشته باشد و ملت از اصلاح امور ناامید شود تدریجا حمایتش از نظام کاسته می شود و بدین ترتیب نظام بزرگترین پشتوانه و تکیه گاهش را از دست می دهد. 🔸پس مسئولیت و وظیفه نخست مدافعان حمایت از نظام است از طریق مبارزه با بی عدالتی (فقر و فساد و تبعیض) و تقویت کارآمدی به ویژه در بعد اقتصادی همراه با مقابله فرهنگی با دشمن و ارتقای آگاهی عمومی. 🔹بنابر این عدالت محوری و کارآمدی نظام همراه با آگاهی و بصیرت مردم نسخه قطعی و نهایی موفقیت نظام اسلامی است و خلل در هر یک از این عناصر سه گانه تهدید جدی برای توفیق و حتی بقای نظام است. http://eitaa.com/dreshkevari
پند حکیمانه سعدی به مسئولان قضایی و امنیتی ذوالنون مصری پادشاهی را گفـت: «شـنیده ام فلان عامل را که فرستاده ای به فلان ولایت درازدسـتی می‌کند و ظلم روا می‌دارد. گفت: «روزی سزای او بدهم.»، گفت: بلی روزی سزای او بدهی که مال از رعیت تمام ستده باشد. پس به زجر و مصادره از وی بازستانی و در خزینه نهی درویش و رعیت را چه سود دارد؟ پادشاه خجل گشت و دفع مضرت عامل بفرمود در حال. سر گرگ باید هم اول برید نه چون گوسفندان مردم درید http://eitaa.com/dreshkevari
دکتر ابراهیم فیاض، جامعه شناس در برنامه شیوه گفت: ما در مبانی اشتباه رفتیم. ما در قرون وسطی گرفتار شده ایم، بعد از ابوعلی سینا عرفان ضد هنر و ضد عقل است. عرفان ضد خانواده است. عرفان خودخواهانه و اگویستیک است. ریشه مشکلات جامعه ما عرفان، شعر و الاهیات است.
1_1729433228.mp3
6.84M
فنایی اشکوری: نقد سخنان دکتر فیاض درباره ضدیت عرفان با هنر
👆فنایی اشکوری در نقد سخنان آقای دکتر فیاض: منشأ مشکلات ما داشته های ما نیست؛ ریشۀ مشکلات ما نداشته های ماست. نقد سخنان آقای دکتر ابراهیم فیاض در برنامه شیوه شبکه 4 درباره ضدیت عرفان با هنر. عرفان نه تنها ضد هنر نیست، که سرچشمه جوشان هنر متعالی عرفان است. http://eitaa.com/dreshkevari
عزلت و ریاضت در عرفان اسلامی  از اصول سلوک عرفانی مقابله با هوای نفس و ایستادگی در برابر وساوس نفسانی و شیطانی است. بر این اساس، زهد، دل­نبستن به دنیا، دوری از جلوه­های فریبندۀ دنیا، ترک پرخوری و پرخوابی و ترک جاه و مقام، شرط رسیدن به مقامات معنوی است. گاه از این محدودیت­ها به ریاضت تعبیر شده است. اما برخی از صوفیان تحت تأثیر بعضی از سنت­های عرفانی خارج از اسلام از این آموزه­ها برداشتی افراطی نموده و ریاضت و ترک مواهب و عزلت­گزینی را به عنوان اصلی در سلوک عرفانی تلقی کردند. این­گونه سوء برداشت­ها به بسیاری از آموزه­های دیگر اسلامی نیز سرایت کرده و صوفیانی از مفاهیم عمیق عرفانی همچون، قضا و قدر، صبر، توکل، تسلیم و رضا برداشتی نادرست کرده و از این مفاهیم، بی­عملی و انفعال و بی­اعتنایی به اسباب و علل مادی را برداشت کرده­اند. برخی از محققان این لغزش­ها و گرایش­های منفعلانه، ریاضت طلبانه و دنیاگریزانه را از عوامل عقبماندگی جوامع اسلامی از قافلۀ تمدن بشری دانسته­اند. در حالی­که اسلام و عرفان اسلامی هرگز برخورداری از مواهب زندگی و استفاده مشروع و معتدل از نعمت­های الهی و کار و کوشش برای بهبود زندگی فردی و اجتماعی را نه تنها منع نکرده، بلکه تأیید و تأکید کرده و هر نوع بی­عملی، خودآزاری، جامعه­گریزی و بی­تفاوتی نسبت به سرنوشت دیگران را منع کرده است، بطوری که پیامر اسلام رهبانیت را نفی کرده و فرموده "لارهبانیة فی الإسلام."     این گونه لغزش­ها و افراط و تفریط­ها در میان برخی از صوفیان موجب شده است که کسانی که شناخت عمیقی از عرفان اسلامی ندارند با اصل عرفان به مخالفت برخیزند و آن را ناسازگار با تعالیم اسلامی تلقی کنند. بر اثر این مخالفت­ها جمع کثیری از مسلمین با عرفان بیگانه شده، و جامعۀ اسلامی تا حد زیادی از برکات عرفان و معنویت اسلامی بی­بهره مانده است. شکل­گیری جریان­های افراطی خشونت­گرایی همچون وهابیان سلفی و بویژه جریان­های تروریستی برخاسته از آن مانند القاعده و داعش که برداشتی سطحی و قشری از اسلام دارند از نتایج عرفان­ ستیزی و عقل­گریزی شریعت­گرایان قشری است.   گفتنی است که عرفا پیش و بیش از همه این برداشت­های نادرست و افراط و تفریط­های برخی از صوفیان و جریان­های صوفیانه را نقد و رد کرده­اند و این خود نشان می­دهد که اصل عرفان مصون از این آسیب­هاست. عرفا در آثارشان از این گونه افراد به عنوان مستصوف، صوفی کاذب، جهلۀ صوفیه، و صوفی­نما تعبیر کرده­اند. به­ عنوان نمونه قشیری از قول ابوحمزه بغدادی از صوفی صادق و صوفی کاذب سخن می­گوید. هجویری دربارۀ مستصوف یا صوفی­ نما می­نویسد: «مستصوف آن [است] که از برای مال و جاه و حظّ دنیا خود را مانند ایشان کرده باشد و از این هر دو و از هیچ معنی خبر ندارد تا حدی که گفته­اند: المستصوف عند الصوفیة کالذباب و عند غیرهم کالذئاب؛ مستصوف به نزدیک صوفی از حقیری چون مگس بود و آنچ این کند به نزدیک وی هوس بود؛ و به نزدیک دیگران چون گرگ پرفساد کی همتش دریدن و لختی مردار خوردن باشد.» همو در بیان سخن ابوعلی جرجانی دربارۀ محجوبان بویژه جهال متصوفه می­نویسد: «همچنانک علماء ایشان اعزّ ما خلق الله­اند جهّال ایشان اذلّ ما خلق الله­اند. آنچ عالمانشان را حقیقت بود و پنداشت نه، جهّالشان را پنداشت بود و حقیقت نه. در میدان غفلت می­چرند پندارند کی میدان ولایتست و بر ظنّ اعتماد می­کنند پندارند کی آن یقینست و با رسم می­روند و پندارند حقیقتست و از هوا می­گویند پندارند که آن مکاشفتست؛ از آنچ پنداشت از سر آدمی بیرون نرود مگر به رؤیت جلال حق یا جمال وی، که اندر اظهار جمال وی همه وی را بینند پنداشتشان فانی شود و اندر کشف جلال خود را نبینند پنداشتشان سر بر نیارد.»  ملاصدرا شیرازی که خود از حکیمان عارف است کتابی مستقل با عنوان کسر اصنام الجاهلیة نوشته است که در آن به نقد صوفی­ نماهای عصر خودش پرداخته است. وی در این کتاب از سویی از عارفان راستین و صوفیان صادق در مقابل حملات مخالفان عرفان حمایت و تجلیل می­کند، و از سوی دیگر از صوفی­ نماهای سفیه و جاهل که با حیله و شعبده و شطح­ پردازی و هذیان­ گویی و کرامت­های دروغین در پی جمع کردن مرید هستند و بدون هیچ شایستگی بر مسند ارشاد می­ نشینند و مقلدانه سخنان حکما و عرفا را تکرار می­کنند بدون اینکه بهره­ای از حکمت و عرفان داشته باشند، به­شدت انتقاد می­کند. حافظ شیرازی که به لسان الغیب ملقب شده است نیز در غزل­هایش سخت به صوفی­نماها تاخته و کج اندیشی، خامی، و ریاکاری آنها را مورد حمله قرار داده است. ساقی بیار آبی از چشمۀ خرابات                    تا خرقه ها بشوییم از عجب خانقاهی در خانقه نگنجد اسرار عشقبازی                      جام می مغانه هم با مغان توان زد فنایی اشکوری، عرفان تطبیقی، ص211 http://eitaa.com/dreshkevari
چند مغالطه در بحث نیاز بشر به دین ✍️مصطفی ملکیان: 🔹دین نیز از مخترعاتِ انسان است. منظور از مخترع بودن دین، جعلی بودن آن نیست؛ بلکه بدین معناست که مثل خط و زبان می‌ماند، تا بشر به دین، احساس نیاز نکند، دین به‌وجود نمی‌آید یا اگر هم به‌وجود آمد، زمانی‌که به آن احساس نیاز نکنند، از بین خواهد رفت. البته اینکه دین از مقولۀ مخترعات است، هیچ وهنی برای دین به‌حساب نمی‌آید. اگر مخترع بودن زبان، برای زبان وهن است؛ پس مخترع بودن دین نیز برای دین، باید وهن به‌حساب آید، آن نیست و به‌تبع این هم نیست. 🔹لذا تا هر مرحله، از مراحل تاریخ که دین وجود دارد، باید بفهمید هنوز بشر به دین، احتیاج دارد. همان‌طور دربارۀ خط، تا وقتی در جهان هست، باید یقین کنید بشر به خط احتیاج دارد و از غیر از خط، آن احتیاج، برآورده‌شدنی نیست. تا وقتی هم که دین وجود دارد، بدانید نیازی هست که آن نیاز هنوز هم از دین برآورده می‌شود. یعنی اولاً نیازی هست که دین آن‌را برمی‌آورد و ثانیاً هیچ پدیدۀ دیگری آن نیاز را مثل دین برآورده نمی‌کند. وگرنه دلیل نداشت دین وجود پیدا بکند و به وجود خود ادامه بدهد. ❇️ تأثیر دین بر منش آدمی | جلسۀ اول نقددیدگاه آقای ملکیان فنایی اشکوری: اولا اینکه دین از مخترعات انسان است یک مدعا و یک نظر است که در اینجا بدون هیج توجیهی قطعی و مسلم فرض شده است. دست کم در اینجا دلیلی برای آن ذکر نشده است. نظر مقابل که نظر خود دینداران است این است که دین حق اختراع انسان نیست، بلکه تشریع خداوند است. شمااین نظر را ابطال نکردید و صرفا عقیده خود را به صورت اصلی مسلم بیان کردید. بنابراین اصل مدعا بی پایه و اثبات نشده است. ثانیا قیاس دین به خط و زبان قیاس مع الفارق است. خط و زبان اموری انشایی و قرار دادی هستند و ادعای کشف و بیان واقع (truth claim) ندارند، برخلاف دین که مدعی بیان حقیقت است. از این نظر دین مثل علم و فلسفه است که مدعی بیان واقع است، نه صرفا امری قراردادی یا ابزاری برای رفع نیازی مثل زبان و خط. ثالثا وجودداشتن چیزی دلیل معتبری برای نیاز به آن نیست. مواد مخدر هم وجود دارد، ظلم و ستم هم در تاریخ بشر همواره بوده است، خرافات هم همیشه بوده است، اما بشر به آن ها نیاز ندارد؛ بلکه صلاح بشر در این است که آنها نباشند. بین خواسته و نیاز فرق است. بسیار رخ می دهد که فرد یا جمعی چیزی را می خواهد و آن را تولید می کند و بدست می آورد، اما در واقع نیازی به آن ندارد، بلکه ای بسا برایش مضر هم باشد، مانند همان مواد مخدر. البته بشر به دین نیاز دارد و دین هم وجود خواهد داشت، اما صرف وجود داشتنش دلیل و نشان نیاز بشر نیست. از نگاه خود ادیان الهی بشر به دین نیازمند است و سعادتش در گرو دینداری است، چه به این نیاز توجه داشته باشد و به آن ترتیب اثر بدهد چه از آن غافل باشد و یا حتی آن را انکار کند و با آن بستیزد. دیدگاه دینی این است که خداوند دین را برای پاسخ به نیاز حقیقی بشر ارسال کرده است، چنانکه رزق مورد نیاز برای حیات بشر را خلق کرده است. رابعا اگر دیدیم بشر به چیزی نیاز دارد و آن چیز هم وجود دارد، نمی توانیم نتیجه بگیریم که لزوما بشر خود آن را اختراع کرده است. بشر به آب و هوا هم نیاز دارد و آنها هم وجود دارند، اما میدانیم که بشر آب و هوا را خلق نکرده است، چنانکه برخی از نیازمندی هایش را هم خود اختراع کرده است مانند تمام مصنوعاتی که از آن استفاده می کنیم. پس برای اینکه بدانیم چیزی مصنوع انسان است یا نیست صرف وجود داشتن آن چیز و نیاز داشتن کافی نیست. دلیلی دیگری لازم است. خامسا اعراض بشر از چیزی و از بین رفتن چیزی لزوما دلیلی بر آن نیست که بشر به آن نیاز ندارد. بشر ممکن است از روی جهل و یا هوای نفس چیزی را که سخت به آن نیازمند است کنار نهد. اعراض از چیزی حداکثر می تواند دلیلی باشد بر عدم احساس نیاز به آن چیز. و می دانیم که فرق است بین عدم احساس نیاز به چیزی و نیاز نداشتن به آن چیز. یک کودک بیمار ممکن است احساس نیاز به مصرف یک داروی تلخ را نداشته باشد و از آن بیزار باشد، اما ممکن است شدیدا به آن دارو نیازمند باشد و حیاتش وابسته به مصرف آن دارو باشد. http://eitaa.com/dreshkevari
پرسش و پاسخ درباره لوازم مخترع دانستن دین در باره بحثی که در نقد استاد ملکیان داشتید پرسشی برایم مطرح شد. ایشان گفتند که مخترع دانستن دین وهن دین نیست، همانطور که مخترع بودن زبان و خط وهن به آنها نیست. اگر واقعا وهن نباشد بیان ایشان چه اشکالی دارد؟ پاسخ تلویحا بنده این مسئله را پاسخ دادم و البته نخواستم آن را باز کنم. عرض کردم قیاس دین به خط و زبان قیاس مع الفارق است. ادعای مخترع بودن دین هرگز مانند ادعای مخترع بودن زبان نیست که وهنی برای آن نباشد. چون دین مدعی بیان حقیقت است، برخلاف زبان و خط که چنین ادعایی در آنجا مطرح نیست. اگر بگوییم دین مخترع و مجعول است به این معنا است که دعاوی دین باطل و کذب محض است و یا صدق و کذبش معلوم نیست و صرفا بخاطر مصالحی آن دعاوی مطرح شده اند و بنیان گذار دین با علم به اینکه دعاویش باطل است یا دستکم با عدم اطمینان از صدق دعاویش آنها را مطرح کرده و مدعی حقانیت شده است، البته بنا به مصالحی از نظر خودش. این بالاترین وهن برای دین است. چه وهنی بالاتر از اینکه بگوییم مدعیات دین همه ساختگی و جعلی است و حظی از واقعیت ندارد یا اصلا صدق آنها برای بنیان گذار دین مطرح نبوده است. اگر مدعیات دین حقیقت و بیان واقع باشد، مجعول و مخترع نخواهد بود. به نظر می رسد این امر واضحی. این سخن همان کسانی است که در زمان نزول قرآن می گفتند که قرآن از سنخ اساطیر الاولین/افسانه های کهن است. البته افسانه هم ممکن است فایده ای داشته باشد که دارد، اما آن فایده غیر از بیان حقیقت و کشف واقع است. این دیدگاه شبیه نظریه ابزار انگاری در علم است که برای گزاره های علمی ارزش واقعنمایی قائل نیست و آنها را صرفا افسانه های مفید می داند. درباره دین هم چنین نظریه ای مطرح است. طبق این دیدگاه دین مجموعه ای از داستان ها و احکام جعلی است برای تأمین پاره ای مصالح اجتماعی. مجعول و مخلوق بشر آن هم بشر دوران ماقبل علم است و طبیعتا با همه محدودیت ها و عقبماندگی که بشر آن زمان ها در علم و دانش داشته است. هر وقت هم که دین این کارکرد را از دست دهد خود به خود از بین می رود، چنانکه در بیاناتی که نقل شد مطرح شده است. می گویند چون دین موجود است پس معلوم می شود فعلا بشر به آن نیاز دارد و وقتی هم که نیاز نداشت کنار گذاشته می شود و در هر دو صورت درباره صدق دعاوی و گزاره های دینی نمی توان سخن گفت، چنانکه کسی نمی تواند مدعی صدق گزاره های کلیله و دمنه شود، با اینکه داستان های قشنگ و مفیدی است. تلقی بنیانگذاران ادیان الهی و پیروان آنها و متون مقدس دینی بطور قطع خلاف این نظر است. مثلا قرآن کریم می گوید: ذالک الکتاب لاریب فیه. یا باطل در آن راه ندارد. لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ . از نظر این منتقدان خود این بیانات هم مصلحتی است! تفصیل بحث را باید در مباحث مربوط به ماهیت دین و زبان دین پی گرفت. http://eitaa.com/dreshkevari
هدایت شده از محمد فنایی اشکوری
1_1629948293.docx
43.2K
آنچه همه باید بدانیم خلاصه متن مکتوب https://eitaa.com/dreshkevari
هدایت شده از محمد فنایی اشکوری
1_1631117026.docx
38.9K
آنچه همه باید بخوانیم چه کتاب هایی را و چگونه بخوانیم؟ محمد فنایی اشکوری https://eitaa.com/dreshkevari