eitaa logo
محمد فنایی اشکوری
1.8هزار دنبال‌کننده
323 عکس
225 ویدیو
101 فایل
به نام او سلام این فضا فرصتی است برای طرح مباحث و اندیشه های مبتلابه انسان معاصر در حوزه های فلسفه, عرفان, دین و مسایل اجتماعی با رویکرد عقلانی و معنوی. راه های ارتباط: @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Fanaei.ir@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
حیات وحش طبیعت مازندران
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجلی عرفانی و خلقت قرآنی فنایی اشکوری http://eitaa.com/dreshkevari
چيستي ظهور و تجلي اصطلاح «تجلي» مانند بسياري از اصطلاحات عرفاني برگرفته از آيات و روايات است: ... فَلَمّا تَجَلّي رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَي صَعِقاً..َ. البته از اين آيه مفهوم تجلي با همۀ ويژگي‌ها و تفاصيلي که در عرفان مطرح است استفاده نمي‌شود، اما اصل اصطلاح و مفهوم تجلي و اينکه خداوند در عالم تجلي دارد؛ چنان‌که بر کوه تجلي کرد در اين آيه به‌روشني مطرح شده است. در سخنان معصومان ع نيز اين اصطلاح و مشتقاتش به‌کار رفته است. اميرالمؤمنين‏ ع مى‏فرمايد: الحمدلله المتجلى لخلقه بخلقه؛ «ستايش شايستۀ خدايى است كه با خلق خود بر ايشان ظهور کرد». در جاي ديگري مي‌فرمايد: فَوْقَ كُلِّ شَيْ ءٍ عَلَا وَمِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ دَنَا فَتَجَلَّى لِخَلْقِهِ مِنْ غيرأَنْ يَكُونَ يُرَى وَهُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى؛«حق‌تعالي بلندتر از هر شى‏ء بلند و پستي است و بر آفريدگانش تجلى کرده و در عالي‌ترين منظر قرار دارد، بدون‏ آنكه ديده شود». تجلي در عرفان به معناي ظهور يافتن و آشکار شدن حق‌تعالي و متعين شدن آن مطلق است. عرفا در سنت عرفان نظري بين ذات حق که آن را غيب‌الغيوب مي‌دانند و هرچه که غير ذات حق است، اعم از اينکه در صقع ربوبي باشد يا در غير صقع ربوبي، تمايز قائل مي‌شوند. از نظر آنان ذات حق مطلق، بي‌تعين و ناشناختني است. آنچه به‌نحوي تعين دارد و شناختني است ظهور حق است. از نظر عرفا تجلي يا ظهور، آشکار شدن و بروز يافتن تفصيلي حقايقي است که در ذات حق به‌صورت اجمالي و اندماجي پنهان است. به بيان ديگر، ظهورْ پيدايش کثرت از وحدت و نمودار شدن وحدت در کثرت است؛ چنان‌که در آثار عرفاني آمده است، ظهور به معناي متعين شدن مطلق است: «القول بالظهور هيهنا انما يعني به صيرورة المطلق متعينا بشيء من التعينات». جامي گويد: «تميز ذات را در هر مرتبه و حضرتى از مراتب و حضرات، تعين و تجلى و تنزل گويند»... حقيقت ظهور يا تجلي از نظر عرفا عليت ايجادي به معنايي که در ديدگاه کثرت‌گرايانۀ فلسفي مطرح شده نيست. در عليت ايجادي، علتْ چيزي را که معدوم است هستي مي‌بخشد. معلول پيش از ايجاد معدوم است و پس از ايجاد موجود مي‌شود. از نظر عرفاي وحدت وجودي چيزي که ظهور مي‌يابد نه پيش از تجلي معدوم است و نه پس از تجلي موجود مي‌شود حقيقتاً؛ بلکه حق‌تعالي حقايقي را که در خود به‌نحو بطون دارد ابراز و آشکار مي‌کند... تفسير و تصوير حقيقت تجلي بسيار دشوار است. گاهي از آن تعبير به اشراق مي‌شود. در استعارۀ اشراق منبع نوري هست که روشنايي از آن ساطع مي‌شود. اما انس و آشنايي ما با نورافشاني جسماني و طبيعي موجب مي‌شود که نتوانيم حقيقت اشراق را بدون عوارض جسماني آن به‌درستي تصور کنيم. در پرتوافکني جسماني چيزي از منبع نور جدا مي‌شود و درواقع از آن کاسته مي‌شود و در فضا منتشر مي‌شود. در اشراق و تجلي الهي چنين چيزي متصور نيست. شايد نزديک‌ترين پديده به اشراق الهي فعاليت‌هاي نفس باشد. هنگامي که ما ارادۀ انجام کاري مي‌کنيم، اراده در نفس ما تحقق پيدا مي‌کند؛ يا هنگامي که چيزي را تصور مي‌کنيم، صورتي در ذهن ما پيدا مي‌شود، بدون اينکه چيزي از ما جدا شود يا از وجود ما کاسته شود. در اينجا مي‌گوييم براي نفسْ اشراق و تجلي حاصل مي‌شود. فعل اراده و خلق صورت ذهني، تجليات نفس هستند و نفس به اين‌گونه در فعل و اثر خود ظهور پيدا مي‌کند. با اينکه بين نفس و فعل او نوعي بينونت و تمايز هست، اما بينونت عزلي و تباين وجودي و حتي تکثر وجودي در کار نيست... برگرفته از کتاب: آفاق عرفان اسلامی، فصل نهم، ص 400.   http://eitaa.com/dreshkevari
مقبره حکیم بابا افضل مرقی کاشانی در روستای مرقه کاشان http://eitaa.com/dreshkevari
مقاله منتشر شد: "آیت لله مصباح نظریه پرداز در فلسفۀ اسلامی معاصر" محمد فنائی اشکوری ماهنامه معرفت شماره 301، صفحه 9 (دی 1401) چکیده مقاله: برای آشنایان با فلسفۀ اسلامی شکی نیست که آیت الله مصباح یزدی از چهره های شاخص فلسفۀ اسلامی در عصر حاضر هستند. آثار متعدد و شاگردان بسیار او در این رشته گواه این مدعا است. آنچه نیاز به بحث و تبیین دارد این است که نشان داده شود که آیت الله مصباح چه جایگاهی در فلسفۀ اسلامی دارد و چه سهم و نقشی در این حوزه ایفا کرده است. رویکرد او به فلسفه چیست، تفکر فلسفی او چه ویژگی هایی دارد، دستاوردهای او در این زمینه چیست و چه درس هایی می توانیم از سیرۀ فلسفی او بیاموزیم؟ در نوشتۀ حاضر به اختصار و فهرست وار انواع فعالیت های فلسفی او، ویژگی های تفکر فلسفی او و دستاوردهایش بررسی می شود. http://eitaa.com/dreshkevari
علل اعدادی چیست و چه نقشی در وجود معلول دارند؟ سؤال منظور از علل اعدادی چیست؟ اگر معلول به این علل نیاز دارد پس علت واقعی هستند، و همینطور هم هست. معلول بدون علت اعدادی تحقق پیدا نمی کند. پس فرقش با علت حقیقی چیست؟ پاسخ معلول به علت اعدادی نیازمند است و علت اعدادی در تحقق معلول نقش دارد. لیکن نقشش متفاوت با علل اربعه معروف است که از ارسطو رسیده است: علت فاعلی، علت غائی (علل بیرونی)، علت مادی و علت صوری (علل درونی). حاصل فرق این است که معلول در پیدایش و بقا به علل اربعه نیازمند است. اما نسبت به علل معده در پیدایش نیاز دارد، اما در بقا بی نیاز است. مثلا در ساخت خانه به بنا نیاز هست اما دربقایش به وجود بنا نیاز نیست، همینطور والدین نسبت به فرزندان. بعضی علل معده را به هیچ نوع علت نمی شمارند و می گویند علل معده تنها زمینه ساز هستند و علت نیستند، امااین درست به نظر نمی رسد. خود زمینه سازی نوعی علیت است. وجود فرزند در کنار علل اربعه بر وجود والدین متوقف است و بدون والدین در طبیعت و در شرایط عادی (غیر معجزه) هرگز فرزند به وجود نمی آید. نامگذاری و اصطلاح مهم نیست، مهم این است که معلول که فرزند است بر وجود والدین توقف دارد. علل معده در عالم ماده و طبیعت مطرح هستند، اما مفارقات بااینکه معلول هستند اما به علل معده نیاز ندارند؛ چنانکه ترکیب از ماده و صورت در فلسفه ارسطو نیز در عالم ماده و اجسام مطرح است. http://eitaa.com/dreshkevari
فرق فلسفه اشراق و عرفان نظری سؤال به طور خلاصه بفرمایید فرق فلسفه اشراق با عرفان نظری چیست؟ پاسخ فلسفه اشراق فلسفه است، به این معنا که تمام دعاوی آن باید برهانی باشد هر چند همراهی شهود با سیر عقلی لازم است. اما عرفان نظری قوامش به ابتناء بر شهود است و متعهد به استدلال و برهان نیست، هرچند ممکن است گاهی در عرفان نظری برای بعضی از دعاوی آن هم برای غیر عارفان برهان اقامه کنند. البته اینها همه در مقام تعریف و بیان خطوط کلی است. هرگز نمی توان ادعا کرد تمام آنچه که در فلسفه اشراق هست حتی بحث های طبیعی و منطقی با همه جزئیات با شهود دریافت شده اند. در کتاب های عرفان نظری هم چنین نیست که همه مطالب شهودی باشند. بسیاری از مطالب کتاب های عرفان نظری برگرفته از فلسفه، کلام، طبیعیات و آیات وروایات است و هرگز نمی توان در همه این تفصیلات ادعای شهود کرد. http://eitaa.com/dreshkevari
عید مبعث مبارک طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَینا من ثنیات الوداع وجب الشکر علینا ما دعا لله داع أیها المبعوث فینا جئت بالأمر المطاع جئت شرّفت المدینة مرحباً یا خیر داع طلع النور المبین نور خیر المرسلین نور أمنِ و سلام نور حقِ ویقین ساقه الله تعالی رحمة للعالمین فعلی البرّ شعاع وعلی البحر شعاع مرسل بالحقِّ جاء نطقه وحی السّماء قوله قول فصیح یتَّحدی البُلغاء فیه لِلجسم شفاءٌ فیه للرّوحِ دواء أیُّها الهادی سلاماً ما وعی القرآن واع جاءنا الهادی البشیر مطرق العانی الأسیر مرشد الساعی إذا ما أخطأ الساعی المسیر دینه حق صُراح دینه ملک کبیر هو فی الدنیا نعیم وهو فی الأخری متاع هات هدی الله هات یا نبی المعجزات لیس للات مکان لیس للعزی ثبات وحّد الله ووحد شملنا بعد الشتات أنت ألفت قلوباً شفها طول الصراع http://eitaa.com/dreshkevari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیباترین سرود تاریخ. هنگامی که رسول خدا وارد مدینه شد جمعی در استقبال از آن حضرت آن را خواندند.
1_3541227553.mp3
9.95M
روشها و مراحل دعوت به حق از نگاه قرآن کریم (جهاد تبیین) جلسه1 فنایی اشکوری. خوزستان 4/12/1401 http://eitaa.com/dreshkevari
https://www.irna.ir/news/85039113/ گزارشی مختصر از سخنرانی فنایی اشکوری
1_3631174278 (1).mp3
9.26M
روشها و مراحل دعوت به حق از نگاه قرآن کریم و نسبت آن با صناعات خمس منطقی جلسه 2 فنایی اشکوری (ارایه مجازی) http://eitaa.com/dreshkevari
1_3641095699.mp3
5.62M
در شرایط کنونی تحصیل در کدامیک از علوم اسلامی اولویت دارد؟ فنایی اشکوری 10/12/1401
مثنوی دکان فقر است ای پسر   سوال یکی از اساتید از اینکه برخی بزرگان برای مثنوی مولوی اهمیت و احترام قائلند اظهار تاسف کرده است. از نظر ایشان مولوی در مثنوی علیه امیرالمومنین ع حرف زده و دشمن امیر المومنین ع است. اشکال دیگرشان این است که با عرفان مولوی نمی شود جهان را اداره کرد. می گویند از دل این عرفان حکومت در نمی آید. آیا با نظرات ایشان موافقید؟ پاسخ لازم است یاداور شوم که پاسخ بنده ناظر به سوالی است که در اینجا طرح شده است، و چون مجموع سخنان استاد محترم یادشده درباره این موضوع را نخوانده ام لذا طبیعتا پاسخم نمی تواند ناظر به آن باشد. مثنوی از ارزشمندترین سرمایه های علمی و معنوی فرهنگ ماست. اندیشمندان برجسته جهان در برابر مثنوی خاضعند و آن را یکی از چند اثر برجسته تاریخ بشر می دانند. بسیاری از علما و بزرگان شیعه در طول تاریخ الی زماننا هذا برای مثنوی جایگاه بلندی قائلند و در طول عمرشان از این کتاب گرانسنگ بهره برده اند و شرح و تفسیرهای بسیار بر آن نوشته اند. کشورهای مختلف در اینکه مولوی را متعلق به کشور و فرهنگ خود بدانند و از این افتخار برخوردار باشند باهم منازعه دارند. ترکیه اصرار دارد که مولوی (که یک بیت ترکی نسروده) ترک است و بابت این انتساب دروغین و جعلی به دنیا فخر می فروشد.   معنای آنچه گفتیم این نیست که مولوی معصوم است و در کتابش هیچ نکته نادرست و قابل انتقادی نیست. خیر مولوی معصوم نیست و کتابش هم قابل نقد است، مثل هرکتاب دیگری که محصول فکر انسان غیر معصوم باشد. هم باید مثنوی را خواند و از آن بهره برد و هم باید آن را نقد کرد، مانند هرکتاب دیگری اعم از کتب فلسفی، کلامی، فقهی و تفسیری. مولوی عاشق و شیفته امیر المومنین ع است و توصیفی که از عظمت جایگاه معنوی امیر المومنین (ع) و علم و حلم و شجاعت و مروتش کرده در نوع خود بی نظیر است. به اعتقاد راقم مولوی شیعه نیست (گرچه محب اهل بیت و معترف به مقام والای معنوی آنان است)، بنا بر این نباید از او انتظار داشت که اعتقاد شیعه درباره امیرالمومنین را داشته باشد. گفتند با عرفان مولوی نمی شود جهان را اداره کرد و از دل این عرفان حکومت در نمی آید. این سخن نیز تمام نیست. مگر از دل هر کتاب خوبی باید حکومت دربیاید و اگر در نیامد آن کتاب بی ارزش است؟ مگر از دل کتاب های ارزشمندی مانند رسایل و کفایه و نهایه الحکمه و مفاتیح الجنان حکومت در می آید؟ آیا با این کتاب ها می توان دنیا را اداره کرد؟ حال که چنین نیست پس این کتاب ها ارزش ندارند؟ همه کتاب های خوب برای اداره دنیا و تشکیل حکومت نیستند و نیازما تنها اداره دنیا و تشکیل حکومت نیست. ما قبل از اداره دنیا باید یاد بگیریم خودمان را اداره کنیم. رسالت اصلی عرفان خودسازی است. هر دکانی راست سودایی دگر مثنوی دکان فقر است ای پسر مثنوی کتاب اخلاق و معنویت است. حکمت و کشورداری را باید از جای دیگری آموخت؟ مفاتیح الجنان کتاب عبادی برای راز و نیاز عبد با خداست، نه کتاب سیاست و روابط بین الملل و راه سازی و حل مشکل ترافیک و امثال آن. بله برای تشکیل حکومت و اداره دنیا یکی از نیازها تربیت انسان های اخلاقی و معنوی است و این کاری است که از کتاب های عرفانی بر می آید. قرار نیست فقط مثنوی را بخوانیم و آن را جایگزین کتاب های رشته های دیگر علمی قرار دهیم. مثنوی کتاب طبی هم نیست. پس چون کتاب طبی نیست بی ارزش است؟ اینها مغالطه است. مثنوی منبع ارزشمندی است برای خداشناسی، انسان شناسی، اخلاق و معنویت و البته کتابی است بشری و حاوی خطا و اشتباه و قابل نقد. مثنوی ما کتاب وحدت است غیر واحد هر چه بینی آن بت است مثنوی کتاب مقدس نیست. هیچ اثر بشر غیر معصوم کتاب مقدس نیست. تنها کتاب مقدسی که ما در اختیار داریم قرآن کریم است. کتابهای اسمانی دیگر مقدسند اما بخشهای تحریف شده آنها مقدس نیست. کتب احادیث و ادعیه نیز تا آنجا که حاوی سخنان قطعی معصومین هستند مقدسند اما چون حاوی روایات مشکوک هم هستند نمی توان همه اجزای انها را به ضرس قاطع مقدس دانست. قیاس کتابهای بشری هم به کتابهای مقدس دینی خطاست، چه مثنوی باشد چه دیوان حافظ و هر کتاب دیگری. شیوه درست مواجهه با مثنوی و هر کتاب دیگر این است که از آموزه های صحیحش بهره ببریم و اگر خطا و لغزشی دیدیم منصفانه و منطقی و بدون تعصب آن را با استدلال نقد کنیم. http://eitaa.com/dreshkevari
1_3654582582.mp3
1.66M
جنگ با جنازه ها یا ستیز با اموات فنایی اشکوری http://eitaa.com/dreshkevari
دو سوال درباره نقد درگذشتگان 👆 سوال اول: آیا بیان انحرافات منحرفین و فساد مفسدین و معرفی آنها از مصداق مبارزه با منکر نیست؟ پاسخ: خیر. این کار مبارزه با منکر نیست؛ خودش منکر است. این گونه تخریب مصداق اشاعه منکر است، نه مبارزه با منکر یا نهی از منکر. شخص از دنیا رفته و نهی ممکن نیست و اثری ندارد. اگر نقد افکار و رویه و عملکرد او در ساحت عمومی و اجتماعی باشد، نه تنها اشکالی ندارد بلکه اینگونه نقد ضروری است. اما این موضوع بحث ما نیست. در اینجا اشکال به زمان نقد است، نه اصل نقد. سوال دوم: نقد سیاستمداران و صاحب منصبان خواه ناخواه مستلزم نقد شخصیت و کارنامه آنها هم می شود. حال اگر این کار غیر اخلاقی باشد آیا راه هرگونه نقد بسته نمی شود؟ پاسخ: خیر، نقد تفکر سیاسی، رویه سیاسی و عملکرد شخص در ساحت عمومی لازم و ضروری است، اما طرح مسایل خصوصی و شخصی او و غیبت و تهمت و افترا و تخریب غیر اخلاقی است. اگر سیاستمداری خیانت آشکار و اثبات شده ای را به مملکت کرده باشد افشای آن ضروری است و خارج از موضوع بحث ماست. http://eitaa.com/dreshkevari
آیا مطالعه احادیث معصومین لازم و فهم آنها ممکن است؟ سوال: آیا با توصیه زیر درباره مطالعه احادیث موافق هستید؟: احادیث را بهتر است نخوانید؛ یا اگر می‌خوانید با استاد بخوانید؛ یا اگر بدون استاد می‌خوانید همراه با تاریخ بخوانید؛ یا اگر بدون تاریخ می‌خوانید، با بدبینی بخوانید. پاسخ: خیر، با هیچ یک از گزاره های فوق بصورت کلی موافق نیستم. در مقابل این توصیه می گویم: بهتر است احادیث را بخوانیم؛ لازم نیست همۀ احادیث را با استاد بخوانیم؛ لازم نیست همه احادیث را با تاریخ بخوانیم؛ و همۀ احادیث را نباید با بدبینی بخوانیم. در تکمیل این سخن باید گفت: خوب است برخی احادیث دشوار با استاد خوانده شود و همینطور مطالعه تاریخ اسلام به فهم بهتر برخی از احادیث کمک می کند و سودمند است. اما مطالعه همه احادیث نیاز به استاد و تاریخ ندارد. نخواندن حدیث و با بدبینی خواندن همه احادیث نیز توصیه نامناسب و ناروایی است. احادیث اقسامی دارند: اکثر احادیث (اعتقادی، اخلاقی، و فقهی) در سطحی قابل فهم برای عموم هستند و فهم آنها نیاز به استاد ندارد. مخاطب معصومین (ع) اغلب مردم هستند و معصومین برای تعلیم و هدایت مردم سخن گفته اند و معنا ندارد که احادیث قابل فهم نباشند. بسیاری از آیات قرآن را به کمک احادیث باید فهمید. در فهم برخی احادیث و استخراج حکم از آنها نیاز به اجتهاد فقهی است، مانند مباحث اختلافی که در فقه مطرح است. در فهم برخی از احادیث که مربوط به معارف هستند اجتهاد عقلی یا تفکر عقلی عمیق لازم است. مانند فهم معنای حدیث: لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین. برخی از احادیث حاوی اسرار باطنی هستند و فهم آنها علاوه بر تفکر واجتهاد عقلی به لطف قریحه و صفای باطن نیازمند است. بنا به قولی فهم برخی از احادیث هم اختصاص به نوادری دارد. امام باقر(ع) می فرماید: إنَّ حَدیثَنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ، لا یحتَمِلُهُ إلاّ ثَلاثٌ: نَبِی مُرسَلٌ، أو مَلَک مُقَرَّبٌ، أو عَبدٌ مُؤمِنٌ امتَحَنَ اللّه قَلبَهُ لِلإِیمانِ. درباره مراد از حدیث و صعب بودن و حمل آن احتمالات و دیدگاه های مختلف مطرح است. به یک معنا اشاره به دشواری فهم احادیث دارد که در این صورت یا برخی از احادیث مراد است، نه همه احادیث و یا باطن احادیث مراد است، نه ظاهر آن. بنا بر تفسیر دیگر که اقوا به نظر می رسد مراد از احتمال حدیث معصومین، تحمل اسرار ولایت است که ربطی به فهم کلام آنها ندارد. احادیثی که با قطعیات عقلی و دینی یعنی قرآن و سنت و عقل ناسازگار باشند مردود هستند. احادیثی که انطباق مفاد آنها با عقل و قرآن مشکوک است و اعتبار سندی آنها نیز محرز نیست، را باید به دید تردید نگاه کرد و تحقیق را ادامه داد و در صورت نرسیدن به نتیجه روشن دربارۀ آنها باید توقف کرد. http://eitaa.com/dreshkevari
روز درختکاری مبارک به دست خود درختی می نشانم به پایش جوی آبی می كشانم كمی تخم چمن بر روی خاكش برای یادگاری می فشانم درختم كم كم آرد برگ و باری بسازد بر سر خود شاخساری چمن روید درآنجا سبز و خرم شود زیر درختم سبزه زاری به تابستان كه گرما رو نماید درختم چتر خود را می گشاید خنك میسازد آنجا را ز سایه دل هر رهگذر را می رباید به پایش خسته ای بی حال و بی تاب میان روز گرمی می رود خواب شود بیدار و گوید ای كه اینجا درختی كاشتی،روح تو شاداب عباس یمینی شریف http://eitaa.com/dreshkevari
بسیار مهم تر از درختکاری هزار بار مهمتر از درختکاری، حفظ جنگلهای هیرکانی است که میراث بشری است و در عالم بی بدیل و بی نظیر است، اما سوگمندانه هر ساله هزاران هکتار از این گوهر بی همتا با خیانت سودجویان و بی کفایتی مدیران بی درک و بی درد نابود می شود. http://eitaa.com/dreshkevari
متن زندگی و حواشی زندگی زندگی متنی دارد و حاشیه هایی. موفقیت و سعادت انسان در گرو آن است که متن و حاشیه های زندگی در جای خود باشند. باختن زندگی جابجا شدن متن با حواشی است. تمام همت انسان باید مصروف کسب و حفظ متن زندگی باشد. اگر حاشیه های مطلوب هم حاصل شوند چه خوب، اما اگر متن حاصل بود و حواشی حاصل نشدند چه باک. اگر بین متن و حواشی تعارض و تزاحم پیدا شود حواشی را باید فدای متن کرد. تراژدی زندگی آنجایی است که انسان چنان سرگرم حواشی شود که متن را از کف دهد. اینجاست که می گویند: خانه از پای بست ویران است خواجه در فکر نقش ایوان است گام نخست در راه موفقیت، تفکیک میان متن و حاشیه و تشخیص آنهاست. گام دوم اهتمام به کسب و حفظ متن. متن و حاشیه ممکن است براساس اختلاف جهانبینی ها جابجا شوند. نگاه مادی و نگاه الهی در این زمینه متفاوت است. متن ممکن است اجزاء و ارکان مختلف داشته باشد. معنا و بی معنایی زندگی نیز در گرو رعایت جایگاه متن و حاشیه است. حفظ متن زندگی گاه مستلزم چشم پوشی از حواشی است. چند مثال ساده: کسی که برای بدست آوردن برخی تجملات زندگی،آرامش درونش را از دست می دهد، متن را به حاشیه باخته است. کسی که بخاطر مال و ثروت یا اعتبارات زوال پذیر و غیر اصیل با کسی ازدواج می کند بدون اینکه علاقه قلبی به خود او داشته باشد، او زندگی را باخته است و متأسفانه دیری نخواهد پایید که طعم تلخ انتخاب نادرستش را می چشد و آن اعتبارات حاشیه ای هرگز خلأ متن را پر نخواهند کرد. و بالأخره کسی که عقبا را فدای دنیا می کند و بدست آوردن دنیا را به بهای از دست دادن عقبا طلب می کند دچار خسران مبین و غیر قابل جبران می شود. متن زندگی را غایت قصوای حیات و به تعبیر پال تیلیش دغدغه نهایی (ultimate concern) انسان تعیین می کند. از نظر افلاطون و افلوطین غایت قصوا رسیدن به خیر اعلا (Supreme Good) و مشاهده مثل است. نزد سیسرون رومی نیز متن زندگی خیر اعلای حیات (Summum bonum) است. برای فیلسوفان مشائی سعادت حقیقی اتصال به عقل فعال و مشاهده معقولات و رسیدن به مرتبه عقل بالمستفاد است. متن زندگی تحصیل این مرتبه از اتصال است. عرفان راستین کشف متن زندگی و فداکردن حواشی مزاحم است. در نگاه عرفانی متن اصلی زندگی باید کوشش برای تقرب به خدا، لقای او، فنای در او و بقای به او باشد. هر چیز که با این اصل تزاحم پیدا کند باید فدای آن شود. دغدغه عارف تحصیل رضای معبود محبوب است و لایخافون فی الله لومه لائم. هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است برود از دل من، وز دل من آن نرود http://eitaa.com/dreshkevari
معنویت و مهدویت ... عصر ائمه پایان نیافته است. شیعه معتقد به استمرار امامت است و امام دوازدهم زنده است و حضور دارد، گرچه ظهور ندارد. شیعه معتقد است که زمین هرگز از حجت و ولی خدا خالی نیست، چه آن ولی آشکار باشد، چه پنهان. حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمود: «إن الله لایخلی ارضه من حجة طرفة عین، اما ظاهر و اما باطن.» زمین بدون امام امکان بقا نخواهد نداشت، چنانکه حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: «لو بقیت الارض بغیر امام لساخت.» بنابر این، حتی در این زمان کسی در عالم هست که شئون امامت را دارد. بدینسان اعتقاد به امام معصوم زنده و امکان بهرمندی از عنایت و هدایت پیدا و پنهان او ضامن استمرار روح عصر نبوی است. اما چون در این وضعیتْ امام مبسوط الید نیست، وظایف او بر عهدۀ عالمان دین است. عالمان دین هرگز نمی توانند بطور کامل نقش امام معصوم را ایفا کنند، اما اسوۀ آنها باید امام معصوم باشد و با استفاده از قرآن و سنت و سیرۀ معصومین می کوشند آن آرمان را تعقیب کنند و به سوی آن وضعیت آرمانی سیر کنند. گاهی در برهه هایی از تاریخ شیعه کسی مثل امام خمینی (ره) پیدا می شود که جلوه ای از آن جامعیت در علم و معنویت و سیاست در او دیده می شود. در افراد غیر معصوم از جمله عالمان دین جمع این شئون (مرجعیت علمی، معنوی و سیاسی) در حد اعلی دشوار است، از این رو بناچار در بسیاری از زمان ها تفکیک رخ می دهد؛ اما اتصال به امام این شئون را به هم می پیوندد. مرجعیت علمی و معنوی و ولایی علما ثانوی و از باب نیابت است، و مرجع حقیقی امام عصر (عج) است؛‌ چنانکه تحقق کامل آن آرمان در عصر ظهور است. شیعه به پشتوانۀ این مبنای اعتقادی و پیشینۀ ظهور ولایت مطلقۀ نبوی و ولوی از یک سو و دورنمای آیندۀ ظهور کامل ولایت مطلقۀ امام دوازهم (عج) از سوی دیگر، می کوشد این دوران غیبت و وسط را به سمت آن عصر آرمانی هدایت کند... قسمتی از مقاله: شاکله عرفان شیعی: محمد فنائی اشکوری، شاکله عرفان شیعی، فصلنامه کتاب نقد، شماره 89-ف ص 33-79.90. http://eitaa.com/dreshkevari