eitaa logo
دکتر عاࢪفه‌دܣقانے|شاعࢪ㋡
23.9هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
85 فایل
به‌قلم‌خانم‌دکترشاعر،حجّام‌با۴فاطمه❤ برگزیدهٔ۲جایزه‌ادبی‌محتشم‌ و طهران وکتاب‌سال‌رضوی‌+بیش‌از۶۰جشنواره دارای‌نشان‌حضرت‌خدیجه مادربرگزیدهٔ‌سال۹۹ دارای۴کتاب‌شعر دانشگاه‌تهرانی ❌نشر با ذکر آدرس کانالم🙏 👈مطلبِ‌سنجاق‌شده،مهمه 💌تبلیغات: @rezayat_dehghani
مشاهده در ایتا
دانلود
شروع اعتکاف با شکفتن کعبه و تولد عالیِ اعلاست .. آسمان پرواز همه شهر بهشتیِ نجفِ حیدر است،آنجا که فاطمه اقامت دارد.. ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عصر بخیر😍
بریم قسمت پنجم کتاب سلام بر ابراهیم رو بخونیم
📌 والیبال تک نفره 📎راوی:جمعی از دوستان شهید 📣بهترین خاطره والیبال ابراهیم بر می گردد به دوران جنگ و شهر گیلان غرب ، در آنجا یک زمین والیبال بود که بچه های رزمنده در آن بازی می‌کردند🍀 یک روز چند دستگاه مینی‌بوس برای بازدید از مناطق جنگی به گیلان غرب آمدند که مسئول آنها ، آقای داودی رئیس سازمان تربیت بدنی بود. آقای داودی در دبیرستان معلم ورزش ابراهیم بود و او را کامل می شناخت . ایشان مقداری وسائل ورزشی به ابراهیم داد و گفت : هر طور صلاح میدانی مصرف کن. بعد گفت : دوستان ما از همه رشته های ورزشی هستند ، و برای بازدید آمده اند . ابراهیم کمی برای ورزشکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شهر را به آنها نشان داد . تا اینکه به زمین والیبال رسیدیم آقای داودی گفت : چند تا از بچه های هیئت والیبال تهران با ما هستند . نظرت برای برگزاری یک مسابقه چیه ؟ ساعت سه عصر مسابقه شروع شد ، پنج نفر که سه نفرشان والیبالیست حرفه ای بودند یک طرف بودند، ابراهیم🌹 به تنهایی در طرف مقابل! تعداد زیادی هم بودند . ابراهیم طبق روال قبلی با پای برهنه و پاچه های بالا زده و زیر پیراهنی مقابل آنها قرار گرفت . به قدری هم خوب بازی کرد که کمتر کسی باور می کرد . بازی آنها یک نیمه بیشتر نداشت و با اختلاف ده امتیاز به نفع ابراهیم تمام شد . بعد هم بچه های ورزشکار با ابراهیم عکس گرفتند.آنها باورشان نمیشد یک رزمنده ساده ، مثل حرفه ای ترین ورزشکارها بازی کند.😍 📍 یکبار هم در پادگان دوکوهه برای رزمنده ها از والیبال ابراهیم تعریف کردم . یکی از بچه ها رفت و توپ والیبال آورد . بعد هم دو تا تیم تشکیل داد و ابراهیم را هم صدا کرد . او ابتدا زیر بار نمی رفت و بازی نمی کرد ، اما وقتی اصرار کردیم، گفت : پس همه شما یکطرف ، من هم تکی بازی می کنم ! بعد از بازی چند نفر از فرماندهان گفتند : تا حالا اینقدر نخندیده بودیم ، ابراهیم هر ضربه ای که میزد چند نفر به سمت توپ می رفتند و به هم برخورد می کردند و روی زمین می افتادند ! ابراهیم در پایان با اختلاف زیادی بازی را برد .📿 جلد اول ‌‌‌┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═─ ▣⃢🪴✔️@dr_arefe_dehghani
در ادامه راه های افزایش رزق، خواندن هر شب سوره واقعه بی نظیره! اینم روایتش ‌‌‌┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═─ ▣⃢🪴✔️@dr_arefe_dehghani
یکی هم هدیه دادن، انفاق و ایثاره برای
انفاق یعنی چیزی رو نمیخوای و میدی به نیازمند... که عالیه هم خونه خلوت میشه هم گره از کار کسی باز میشه