🔷 ۴۱۶- پس از ۸۰ سال !
آیت الله علوی بروجردی نقل می کردند: در یکی از مجالس که در دوران جوانی محضر عالم ربانی آیت الله شیخ محمد تقی آملی بودیم ایشان می فرمودند: من توانسته ام یکی از فضیلت های اخلاقی را پس از ۸۰ سال، با مراقبه در خود پرورش دهم و آن این است که وقتی انتقاد می شنوم یا حتی دشنامی به من داده می شود، خود را کنترل کنم و اعتراض نکنم، اما با وجود این تلاش زیاد ، هنوز نتوانسته ام خود را در برابر تعریف و تمجید دیگران کنترل کنم و در برابر این تعریف ها، شادی کاذبی در من شکل نگیرد. هنوز هم وقتی از من، سخنرانی ها و علمم تعریف می کنند، خوشحال می شوم.
❇️ برگرفته از کتاب هزار داستان، تالیف دکتر سید عظیم قوام
🆔 @Dr_Ghavam
🔷 ۴۱۷- جوان کمونیست
عالم ربانی مرحوم آقا سید عبدالله فاطمی شیرازی از شاگردان مبرز آیت الله انصاری و صاحب کرامات و خرق عادات ، برای حجت الاسلام صفوی نقل کرده است: جوانی کمونیست نزد من آمد و گفت: پدرم در حال احتضار است، مردم می گویند که از شما کارهایی برمی آید! اگر پدر من برگشت، من مسلمان می شود!
من با آن جوان به سمت منزلش رفتیم، وقتی که پشت در رسیدیم، دیدم ملائکه قبض روح داخل خانه آمده اند، به درگاه الهی عرض کردم: خدایا من دلم می خواهد این جوان مسلمان شود، پس عمر پدر او را طولانی کن! دیدم که ملائکه قبض روح رفتند. بعد داخل خانه شدم، دیدم پدرش را رو به قبله کرده بودند، دست او را گرفتم و یک سوره حمد خواندم، یک دفعه بلند شد و شروع کرد به بوسیدن من، و دور من می چرخید و می گفت: ملائکه قبض روح آمده بودند، من دیدم این آقا پشت در دعا کرد و ملائکه رفتند!
به دنبال این ماجرا، آن جوان مسلمان شد و در حال حاضر کارمند یکی از بیمارستانهای اصفهان می باشد.
❇️ برگرفته از کتاب هزار داستان، تالیف دکتر سید عظیم قوام
🆔 @Dr_Ghavam
🔷 ۴۱۸- تمرکز مرا بر هم می زند
حجت الاسلام آقا تهرانی می گوید: من بعد از مدت ها تلاش توانستم به حضور مرحوم حاج اسماعیل دولابی رسیده و از محضرشان کسب فیض کنم. روزی در حالی که به سخنان ایشان گوش می دادم و بهره می گرفتم، ذکر شریف لا اله الا الله را زیر لب تکرار می کردم، و چون با گفتن این ذکر لب ها تکان نمی خورد، کسی متوجه تکرار این ذکر نمی شد.
در این حال، آقای دولابی رو به من کردند و فرمودند: لطفاً فعلاً ذکر لا اله الا الله را تکرا نکنید، زیرا با گفتن این ذکر، فرشتگان حضور پیدا می کنند و رفت و آمد آنها تمرکز مرا بر هم می زند!
❇️ برگرفته از کتاب هزار داستان، تالیف دکتر سید عظیم قوام
🆔 @Dr_Ghavam
🔷 ۴۱۹- شما به مقام فنا می رسید
جناب آقای محمدرضا گل آرایش پدر محترم دو شهید ، می فرمود: در حدود سال ۱۳۳۵ هجری شمسی ، اینجانب به اتفاق شهید آیت الله دستغیب و آیت الله نجابت به همدان خدمت آیت الله انصاری رفتیم. در یکی از روزها که خدمت آن عارف ربانی نشسته بودیم، شهید دستغیب از آیت الله انصاری درخواست کرد که او را در رسیدن به مقام فنا یاری کند و در این موضوع هم اصرار فراوان داشت.
بعد آیت الله دستغیب جهت کاری از اتاق بیرون رفت. آیت الله انصاری به ما رو کرد و فرمود: این سید برای رسیدن به مقام فنا خیلی اصرار می کند ولی نمی داند که مقام فنای او باعث شهادت و کشته شدنش به وسیله دشمنان اسلام می شود. آیت الله انصاری در جلسه دیگری هم صریحاً به خود آیت الله دستغیب چنین می گوید: شما به مقام فنا می رسی ولی بعد از اینکه به دست دشمنان اسلام به شهادت برسی!
خبر شهادت آیت الله دستغیب از جمله اخباری بود که قبل از انقلاب اسلامی ایران بین همه شاگردانش پخش بود.
❇️ برگرفته از کتاب هزار داستان، تالیف دکتر سید عظیم قوام
🆔 @Dr_Ghavam
✍ با عرض سلام و ادب، به استحضار شما اعضای محترم کانال می رساند محتوای مطالبی که در این کانال تقدیم شما عزیزان می شود، آثار صوتی و قلمی دکتر سیدعظیم قوام در حوزه خانواده ( ازدواج، همسرداری و تربیت فرزند ) و نیز مطالب فرهنگی و اخلاقی مرتبط و تأثیرگذار در نهاد خانواده می باشد.
امید است با شناخت معارف و علوم مربوط به حوزه خانواده و نیز عمل به آنها، بتوانیم در جهت استحکام نهاد مقدس خانواده گام های مؤثری برداریم.
♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️
🔹لیست دوره های کانال به ترتیب بارگذاری
۱- دوره تربیت کودک و نوجوان
۲- دوره تربیت خردسال
۳- دوره ازدواج
۴- دوره همسرداری
۵- دوره نوجوان موفق
۶- دوره والدین موفق
۷- دوره مباحث اخلاقی و اجتماعی
۸- دوره آرامش و راحتی
۹- دوره گمگشتگان
۱۰- دوره آیات برگزیده
۱۱- دوره روایات برگزیده
۱۲- دوره جملات قصار
۱۳- دوره پرسش و پاسخ (همسرداری)
۱۴- دوره پرسش و پاسخ (تربیت فرزند)
۱۵- دوره هزار داستان
🆔 @Dr_Ghavam
🔷 ۴۲۰- چاه عریضه
یکی از راه های توسل به اهل بیت و ائمه اطهار(ع) ، نوشتن نامه و عریضه ای به آن بزرگواران است. این نامه ها را پس از نوشتن، می توان در ضریح امام یا در آب روانی انداخت. یکی از مکان هایی که عریضه نوشتن در آن بسیار مرسوم است، مسجد مقدس جمکران می باشد که در آن جا عریضه ها را در چاهی که در همان مکان مقدس است می اندازند.
جناب استاد رضوانی می گفتند: یکی از نزدیکان آیت الله العظمی گلپایگانی نقل می کردند که در سال های جنگ تحمیلی ، یک روز صبح قبل از طلوع آفتاب ، آیت الله از من خواستند که ماشینی آماده کنم تا به مسجد مقدس جمکران برویم. دستور ایشان را اطاعت کردم و همراه آقا رهسپار مسجد مقدس جمکران شدیم. پس از ورود به مسجد، آقای گلپایگانی نماز خواندند و مناجاتی کردند، سپس کاغذی را از جیب شان درآوردند و از من خواستند که آن را در چاه عریضه بیندازم. من چنین کردم و سپس به سمت قم حرکت کردیم.
در بین راه ، با اصرار زیاد از ایشان خواستم که مضمون نامه را برایم بگوید، زیرا می خواستم بدانم چه مسئله مهمی پیش آمده که برای رفع آن ، این موقع صبح به مسجد مقدس جمکران شتافته اند. حضرت آقا پس از اصرار زیاد من، فرمودند: من از عاقبت ادامه جنگ بسیار می هراسم و خیلی نگران این موضوع هستم. از حضرت خواستم که خود شیعیان شان را کمک کند!
درست یک روز پس از این ماجرا ، امام خمینی(ره) قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفتند و جنگ پایان یافت.
❇️ برگرفته از کتاب هزار داستان، تالیف دکتر سید عظیم قوام
🆔 @Dr_Ghavam
🔷 ۴۲۱- من حمال ساده ای هستم
در نجف، فردی که شغلش حمل بار بود، در نهایت فقر و سادگی زندگی می کرد. این فرد، مردی بزرگ و سخنان حکیمانه ای بر زبانش جاری بود. یکی از روزها که از کوچه ای می گذشت، می بیند که روی پشت بام خانه ای چند کودک همراه مادرشان که برای پهن کردن لباس رفته بودند، مشغول بازی هستند، یکی از کودکان از غفلت مادر استفاده می کند و به لبه بام می آید و به دلیل نبود هیچ حفاظی از روی بام سقوط می کند.
افرادی که از کوچه می گذشتند، سقوط کودک را با حیرت تماشا می کردند و کاری از دستشان برنمی آمد. در این هنگام مرد حمال دست هایش را به آسمان بلند می کند و می گوید: "خداوندا! این کودک را نگه دار" پس از دعای مرد، کودک به آرامی پایین می آید و در سلامت کامل بر روی زمین قرار می گیرد!
کسانی که نظاره گر این اتفاق بودند، اطراف این مرد به ظاهر ساده جمع می شوند و در حالی که از مشاهده حادثه شگفت زده بودند، ناباورانه به او نگاه می کنند و به او می گویند: تو کیستی؟ مرد پاسخ می دهد: من حمال ساده ای هستم! مردم می پرسند: چگونه به این مقام رسیدی؟ او جواب می دهد: تا امروز همیشه من بودم که در برابر دستورات خدا سر تسلیم فرود می آوردم و هرچه فرمان داده بود، عمل می کردم. امروز هم من چیزی از خدا خواستم و این بار پروردگارم به سخنم گوش داد و دعایم را مستجاب کرد!
❇️ برگرفته از کتاب هزار داستان، تالیف دکتر سید عظیم قوام
🆔 @Dr_Ghavam