eitaa logo
محمد رضا
137 دنبال‌کننده
30هزار عکس
23.4هزار ویدیو
566 فایل
ذوالفقار فدائیان آقا سید علی خامنه ایی حفظه الله در صورت نیاز به ارتباط با مدیر کانال به اکانت محمد رضا پیام ارسال بفرمائید
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خبرگزاری فارس
من در بقیع ناله زدم یا گریستم باران شدم برای شما تا گریستم مادرصِدام کردی وشرمنده ات شدم بودم کنیز و پای تو آقا گریستم زخمت زیادبودوتو مادر نداشتی من هم بجای حضرت زهرا گریستم دیگرلبم به آب خنک بعدِتو نخورد تشنه به یادخشکیِ لبها گریستم عباس وبچه های علی نذرِ موی تو کردم فدای تو همه دنیا گریستم دستش اگرجداشده غصّه نخورده ام ازاینکه توشدی تک و تنها گریستم باورنمیکنم به سراو عمود خورد برروی نعشِ اوشده دعوا؛ گریستم رأسش به دست حرمله افتاد و کوفه رفت با بستن سرش سر نی ها گریستم ازشرم معجر،او سر نی بیقرار بود با گریه های غیرت سقا گریستم دربیت حزن مادرتان صبح تا غروب باران شدم برای تو آقا گریستم : محتاج چشم خیس او چشمان باران بود وقت وفاتش دائما ذکرش حسین جان بود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، سالروز شهادت امّ‌العبّاس، امّ الادب، حضرت امّ‌البنین سلام‌ الله علیها را تسلیت عرض می‌کنیم🏴 . @Quranahlebayt
سپهر شیعه امشب دلغمین است غـم امشـب غـم ام البنـین است بـه پــاس مــــــادر سقــــــای تشنه فغان و نوحه در عرش برین است
🥀اگر عباس ماه هاشمین است 🥀هنر جوی امیر المومنین است 🥀اگر اسطوره‌ی فخر و ادب شد 🥀چو مامش حضرت ام‌البنین است 🏴سالروز وفات شهادت گونه حضرت ام‌البنین (س) تسلیت باد.
غزل‌پیوسته حضرت‌ام‌البنین سلام اللّه علیها نانِ شما نانِ تنورِ خانه‌یِ زهراست هر کس غلامِ خانه‌زادت می‌شود آقاست اولادِ خود را خرجیِ نامِ علی کردی هر کس که بالا برده این پرچم سرش بالاست هرگز به لب اسمِ پسرهایت را نیاوردی محوِ امامی روضه‌یِ هر روزه‌ات غوغاست با روضه‌هایت درسِ عرفان می‌دهی بی‌بی جانم حسین می‌گویی و جان می‌دهی بی‌بی مادر نبودی دستِ ساقی از بدن افتاد مشک از دهانش شد جدا آب از دَهن افتاد تیر آمد و با خود توانِ چشم‌ها را برد شیرِ حرم استادِ جنگِ تن به تن افتاد شاهِ کرم اُفتان و خیزان از حرم آمد پیچید بوی فاطمه یادِ حسن افتاد عبّاسِ تو افتاده بود از پا که در گودال... آخر به چنگِ گرگ‌ها یک پیرهن افتاد خنجر پسِ سر ضربه‌های مُهلکی می‌زد دلبر زمین خورد و یکی برد و یکی می‌زد پیراهن و عمّامه و خووُد و عبایش رفت انگشت افتاد و نگینِ دست‌هایش رفت وای از غروبی که برای غارتِ آویز نامرد شد مردی و دینش با حیایش رفت وا کردنِ آویزه که وقتی نمی‌گیرد با گوشواره لاله‌هایِ گوش‌هایش رفت از اضطرابِ کوچه و ویرانه بیزارم یابن‌الحسن برگرد که خیلی گرفتارم
هدایت شده از خبرگزاری فارس