هدایت شده از روزنوشت⛈
دلتنگی
دیروقت است. از سر شب که خبر سانحهی بالگرد شما را شنیدم، باور نکردم. عادت ندارم به بیخبری از شما.
هربار که تلویزیون را روشن میکردم شما را میدیدم. پنج شنبه جمعهها میرفتید سفر استانی. شهر به شهر. بقیهی وقتها هم دنبال احیای کارخانهها بودید.
تندتند صلوات میفرستم. همزمان صفحهی گوشی را باز میکنم. از این کانال خبری میروم آن یکی. به گروه فامیلی سر میزنم، به گروه همکاران. دنبال یک دلخوشی، یک دلگرمی، هیچ خبری نیست.
ته دلم خالی شده. حس میکنم از بلندی پرت میشوم پایین. اشک همینطور بیهوا راه میافتد روی گونهام. دوباره تسبیح را برمیدارم. صلوات میفرستم. آرام نمیشوم.
گروه دوستان را باز میکنم. عزیزی نوشته بیایید دعای هفتم صحیفه سجادیه را بخوانیم. صوت را دانلود میکنم:« یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...»
یاد دوران کرونا میافتم. یاد ماسکهای روی صورت، کلاسهای آنلاین، نرفتن به عروسی و روضه، دلتنگی برای فامیل.
یاد دستهای رو به بالای مردم. اشکهایی که روان میشد تا زیر چانه. إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ بعد از اخبار شبانگاهی، پرچمهای سیاه تسلیت روی دیوار محله. هفتصد کشته در روز. اندازهی سقوط دوتا هواپیما.
یادم میآید که میگفتند به ما واکسن نمیدهند. آخر عضو FATF نیستیم. زبانم نمیچرخد به گفتن چندتا ف پشتسر هم. شاید هم من زبان دنیا را بلد نیستم.
یاد صفهای طولانی برای رفتن به کشورهای همسایه برای تزریق واکسن. لباس های فضایی کادر درمان، خستگی و شهادت یکی یکی مدافعان سلامت.
تا تو انتخاب شدی سید. هم واکسن داخلی به ثمر رسید و هم از خارج وارد شد. طی چند ماه، آمار کشتهها تک رقمی شد.
دوباره حواس را جمع میکنم. دعا تمام شده.
صلوات میفرستم. با بندبند انگشت، ادای شمردن را در میآورم. آخر کو حواس برای محاسبه.
هدایت شده از روزنوشت⛈
یاد امروز صبح میافتم. محاسبه قیمت نسخهی بیمارم در داروخانه.
صورت آفتاب خورده و چروکش نشان میداد که دنیا خیلی به او سخت گرفته. گفتم:« پول دارویت بیشتر از یک میلیون تومان شده.»
رنگ از صورتش پرید. سر پایین انداخت.
دلم سوخت:« پدرجان برو بیمه سلامت، پنج دهک اول، مجانی بیمه میشَند.»
چندساعت بعد که دارو را دادم دستش، فقط چهل هزار تومان کارت کشید. پیرمرد شاید اصلا یادش نبود برای تو دعا کند. نه الان وقت حساب و کتاب نیست. خدا خودش حسابدار خوبیست.
جوانتر که بودم، وسط غصهها، دعای سریعالاجابه، زود مشکلاتم را حل میکرد. مفاتیح را میآورم. دعا را پیدا میکنم. میخوانم. فایده ندارد. چرا قلبم آرام نمیگیرد؟
نباید ناامید شوم. انشالله چیزی نیست. شاید وسط جنگلهای مهآلود، کنار تخت سنگی که با خزه فرش شده، همه دور هم نشستهاید. طبیعی است که آنجا موبایل آنتن ندهد.
لابد امیرعبدالهیان، رفته بالای قله دارد تلاش میکند تا بتواند تماس بگیرد.
حتما دکل مخابرات آن نزدیکی نیست و الا زودتر پیدایتان میکردند.
دعا میکنم سردتان نشود. نلرزید. چطور تو این هوای بارانی، دلتان را گرم میکنید سید؟
هدایت شده از روزنوشت⛈
یادم میافتد که وسط گرمای ظهر تابستان، روز درمیان برق میرفت. آنهم چند ساعت.
موهای کودکم خیس میشد از عرق. زیر پلکش، دانه دانه شبنم مینشست. میرفتم صورتش را بشویم. آب قطع بود. با کاغذ بادبزن درست میکردم فایده نداشت. طفلم بیرمق دراز میکشید روی زمین.
به اجبار ژنراتور بنزینی خریدیم تا حداقل از پنکه استفاده کنیم. ژنراتوری که بعد آمدن شما سه سال است که گوشهی انبار خاک میخورد.
بلند میشوم. می روم کنار پنجره. پرده را کنار میزنم. بیرون باران نرم میکوبد روی شیشه. زیر نور چراغ برق، ماشینی را میبینم که با شتاب رد میشود و گل و لای را میپاشد به دیوار.
سیستان سیل آمده بود. قبای گِلیات را بالا گرفته بودی. تا قوزک پا رفته بودی وسط آب. رو کردی به محافظها:« شما برید من هواتونو دارم.»
میان همه این دلنگرانی، خوشحالم که سد کهیر را تکمیل کردی تا جلوی کشته شدن چند هزار نفر را در سیل سیستان بگیرد.
بازهم صلوات میفرستم. دهانم خشک شده. میآیم آشپزخانه. شیر آب را باز میکنم توی لیوان. یادت است خوزستان وسط هرم گرمای تابستان مردم آب نداشتند بخورند؟
ده سال بود که طرح آبرسانی به خوزستان شروع شده بود اما دریغ از کمی پیشرفت؛ تا اینکه شما آمدید. در کمتر از یکسال آب رساندید به مردمان نجیب آنجا.
نوک انگشتانم گزگز میکند. بیخیال شمردن صلواتها میشوم. دوباره میروم سراغ گوشی. هیچ خبری نیست. دیروقت است. باید بخوابم. مطمئنم شما بیدارید. دلم نمیآید. قرار ندارم. باید قرآن بخوانم.
یادم میآید که ایستاده بودید پشت میز سازمان ملل. قرآن سبز رنگ را گرفته بودید بالای دست.
آخر رسم شده بود که عدهای از خدا بیخبر، معجزهی پیامبر را بسوزانند در کشورهای اروپایی. وسط هجمهی شیطانپرستان، کتاب خدا را بوسیدید و بر چشم گذاشتید.
هنوز دلم میلرزد. قرآن را برمیدارم. تفال میزنم به آن:« الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ.
آنان که به خدا ایمان آورده و به کار نیکو پرداختند خوشا بر احوال آنها، و بازگشت و مقام نیکو آنها راست.»
آرام میگیرم. حتما الان حالتان خوب است سید.
#خاتمی«نارون»
#سید_شهدای_خدمت
#رئیسی
#دلنوشتههای_یک_دکتر_داروساز
هدایت شده از پیچَکِقَلَمْ🍃
دلنوشتهها و خاطرات خانوم دکتر خاتمی خیلی دلنشینه.
پیشنهاد میکنم با کلامشون همراه بشید.
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
به خدا قسم نصف بیشتر فیلمهای تبیینی و امیدوارکننده که این دو سه روز درباره #شهید_رئیسی عزیز از رسانه ملی پخش شد، اگر در زمان حیاتشان پخش میشد، اینقدر شاهد غربت و مظلومیت آن مرد الهی نبودیم.
حیف و صد افسوس. کاش بیشتر از اینها به اطلاعرسانی و کار رسانهای بها میدادیم.
https://virasty.com/Jahromi/1716477795464912712
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
✔️شبکه ۱۲ تلویزیون اسرائیل به نقل از سخنگوی دولت آلمان اعلام کرد که اگر حکم بازداشت «بنیامین نتانیاهو» توسط دیوان بین المللی کیفری صادر شود برلین مجبور است که او را بازداشت کند.
این سخنگو افزود که آلمان مجبور است نتانیاهو را دستگیر کند زیرا به قوانین پایبند است و به دیوان بین المللی کیفری احترام می گذارد.
هدایت شده از برای امنیت✌🏻
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عزاداری خادمان حرم دقایقی پس از خاکسپاری شهید رئیسی
✅عضویت در کانال خیمةالانتظار
🆔 @kheymeh313
هدایت شده از برای امنیت✌🏻
چرا امشب انقدر سنگینه؟😭
مگه عزیزمون آروم نگرفته تو بغل امام رضا؟
مگه وقت استراحتش نیست؟
چرا قلبمون سبک نمیشه؟
هدایت شده از سلام آینده
سلام
سالهاست در فضای مجازی فعال هستم. همانجا که بسیاری از مردم کشورم اوقات زیادی را در آن سیر میکنند.
پس از شنیدن شهادت رییس جمهور عزیزمان و همراهان ایشان، جهت عرض ارادت به آنان وارد فضای توییتر شدم.
بچههای انقلابی تایملاین را با تصاویر آقای رییسی و آقای امیرعبداللهیان و سایر شهدای خدمت آذین کرده بودند.
در این رد شدنها، صدای هیاهو شنیده میشد. زوزههای گرگها در فضا پیچیده بود. صدای هلهله میشنیدم. صدای سم اسب میشنیدم.
دشمنان نظام با پشتیبانی فضای توییتر به تمسخر و شادی مشغول بودند.
دلم گرفت و این توییت را نوشتم: «خدایا از آن صبرهایی بده که به امام حسین و یارانش هنگام هلهله دشمن در کربلا دادی».
بعدش نوشتم: الهی رضا بقضائک
در بدرقه شهید بهروز قدیمی در زنجان، این دلنوشته را روی کاغذی نوشتم. منتظر فرصت بودم. زنان زینبی توجهام را جلب کرده بودند، این خانمگل را با حجاب کامل دیدم، رفتم کنار مادرش و گفتم: اجازه هست از دخترتان یک عکس بگیرم؟
مادر گفت: بله. پس از من، مادر نیز از دختر دلبندش عکسی با دستنوشتهی بنده انداخت.
حال از روز سوم خرداد این عکس و متن برای من به یادگار مانده است.
راه شهدا ادامه دارد...
منیره زینالی
۱۴۰۳/۳/۳
🆔@salamayande
هدایت شده از آیات الهی
✨ وصف مومن ✨
🌹🌹 أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم ۖ مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ.
آیا گمان کردید داخل بهشت مى شوید، بى آنکه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانها که سختیها و زیانها به آنها رسید، و آنچنان بى قرار شدند که پیامبرشان و افرادى که با او ایمان آورده بودند گفتند: پس یارى خدا کى خواهد آمد؟! (به آنها گفته شد) آگاه باشید، یارى خدا نزدیک است. ۲۱۴ بقره.
تفسیر: بدون امتحان وارد بهشت نمى شوید! جمعى از مؤمنان مى پندارند عامل اصلى ورود در بهشت تنها اظهار ایمان به خداست و به دنبال آن نباید ناراحتى و رنجى را متحمل شد، و بى آنکه تلاش و کوشش به خرج داد، خداوند همهء کارها را روبراه خواهد کرد و دشمنان را نابود خواهد ساخت!! و تصور می کنند همینکه ایمان دارند و احکام الهی را رعایت می کنند، دیگر نباید متحمل رنج و دردی شوند. و اگر گرفتاری یا مشکلی برایشان پیش آید، غالبا می گویند: ما چرا؟ ما که مومنیم!!
👈 در واقع این ایمان زبانی است. در عمل است که میزان ایمان قلبی اثبات میشود. در شدائد و گرفتاریها.
در مورد مومنانی که در این آیه از آنها سخن گفته شده، شدائد و زیانهاى فراوان به آنها رسید. پس از صبر و تحمل فراوان، بالاخره آنچنان ناراحت و متزلزل شدند که پیامبر الهى و افرادى که ایمان آورده بودند گفتند: پس یارى خدا کى خواهد آمد؟ (مَتى نَصْرُ اللّهِ).
و چون آنها نهایت استقامت خود را در برابر این حوادث به خرج دادند و دست به دامن الطاف الهى زدند به آنها گفته شد: آگاه باشید! یارى خدا نزدیک است (أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَریبٌ).
👈 👈 جملهء مَتى نَصْرُ اللّهِ: به معنی یارى خدا کى مى آید؟ که از سوى پیامبران و مؤمنان در مواقع نهایت شدت گفته شده، به معنى شک و تردید در این موضوع، یا اعتراض و ایراد نیست، بلکه به عنوان تقاضا و انتظار، مطرح شده است، و لذا به دنبال آن، از سوى خداوند، به آنها بشارت داده مى شود که یارى خدا نزدیک است.
✅ به این معنی که آنان در برابر سختیهایی که در راه خدا به آنها می رسید، همه جوره ایستادگی و مقاومت می کنند. در مقطعی که نگران میشوند گرفتاریها بر آنها غالب شده و آنها را از مسیر حق منحرف کنند، دست به دامن الهی شده و کمک می خواهند.
👈 دقت کنیم:
آنها دست از مقاومت و ایستادگی نمی کشند، آنها همچنانکه در مسیر حق راه را ادامه می دهند، در اوج سختی از خدا یاری می خواهند تا مبادا سختیهای راه، آنها را سست و متزلزل کند و ذره ای از مسیر الهی دور شوند. لذا خداوند برای امید و اطمینان آنها فرموده یاری خدا نزدیک است.
اما 👈 👈 توجه کنیم اینکه خداوند فرموده یاری الهی نزدیک است، به این معنی نیست که همین حالا یاری خواهد رساند. بلکه به این معنی است که قطعا خداوند شما را یاری خواهد کرد. پس همچنان مقاومت کنید تا یاری خدا برسد.
یک مثال خودمانی👇
در مسیر الی الله، یک سرند الهی وجود دارد. مؤمنان در مراحل پی در پی در آن قرار می گیرند. بعضی ریزش میکنند و بعضی باقی می مانند. دفعات بعدی منافذ آن سرند، ریزتر از قبل میشود و باز گروهی از مومنان که دفعهء پیش در آن باقی مانده بودند اینبار ریزش می کنند. و دوباره برای آنها که باقی مانده اند سرندی با منافذ ریزتر قرار می دهند.............
و این امتحانات و آزمایشات، و ابتلائات برای مومنان ادامه دارد تا مؤمن ترین، محکمترین و خالص ترین ها باقی بمانند.
👈 به نظرتان آنزمان چه اتفاقی خواهد افتاد؟
زمانیکه خالص ترین مؤمنان، در پیشگاه خداوند سربلند شوند چه خواهد شد؟
💚 عده ای بصورت گروهی به شهادت می رسند مثل شرکت در جهاد.
گروهی بصورت انفرادی بدست دشمن به شهادت می رسند مثل ترور.
گروهی هم یاران خدا خواهند بود برای ظهور......................
حتی اگر ظهور در حیات آنها واقع نشود.
هدایت شده از محمد رضا
🖍 #بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🥀#السلام_علیک_یا_ثارالله
💐#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان_عج
#لبیک_یا_خامنه_ای_لبیک_یا_حسین_است
*"فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ"*
*پس هر آنچه برای شما امکان دارد از آن (قرآن) بخوانید
سوره مزمل آیه۲۰
الحمدالله در رمضان سال گذشته قرار گذاشتیم
از ماه مبارک رمضان ماضی تا ماه مبارک رمضان آینده
ارتباط مون با خدا قطع نشه
روزی ۳ صفحه قرآن
یکی صبح
یکی ظهر
یکی شب 😊❤️
روزی سه بار مخاطب خدا باشیم
و با ما حرف بزنه
امسال هم بامید خودش ؛ روزی ۳ صفحه رو ادامه میدیم
ترجمه آیات بصورت #نمایش_رادیویی تهیه شده با صدا چند #هنرمند ؛ خیلی ابتکار جالبی هستش ، دستشون درد نکنه ، من که لذت بردم
و در انتهای هر صفحه ، استاد عزیز قرائتی حفظه الله به تفسیر متناسبت با شرایط روز می پردازند
اگر وقنت نداریم از روی قرآن کریم بخوانید
یک #هندزفری در گوش مبارک بزاریم
در خونه ، مسیر کار و.... گوش بدیم
با قرآن محشور بشیم صلوه
کانال محمد رضا 👇
https://eitaa.com/dr_mohammadraza_yazdani
گروه امام باقر علیه السلام 👇
https://eitaa.com/joinchat/3906797594C4eb8f1b955