eitaa logo
محمد رضا
137 دنبال‌کننده
30هزار عکس
23.4هزار ویدیو
566 فایل
ذوالفقار فدائیان آقا سید علی خامنه ایی حفظه الله در صورت نیاز به ارتباط با مدیر کانال به اکانت محمد رضا پیام ارسال بفرمائید
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
حجت الاسلام افتخاري 20-12-402.mp3
زمان: حجم: 1.4M
🔸زمزم احکام 🔸با موضوع:روزه جلسه سوم 🔸سعی کنیم این احکام کوتاه دو سه دقیقه ای که هر روز در حرم مطهر و منور حضرت معصومه سلام الله علیها بیان می شود را گوش کنیم تا بیشتر و بهتر با تکلیف شرعی خود آشنا شویم ان‌شاء الله ⏱۱۹ اسفند 1402
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
✍🏻 مهم کرونا ویروسی بود که شیوع آن سلامتی جسمی مردم را به خطر انداخت برای جلوگیری از گسترش آن ستاد تشکیل شد و تمام نیروها به خط شدند و فوراً جریمه‌ها و قوانین سختگیرانه تصویب و اجراء شد؛ شهرها قرنطینه شد؛ هر ماشینی از شهر خارج می‌شد جریمه داشت؛ هر ماشینی ساعت ۲۲ به بعد تردّد داشت جریمه می‌شد؛ ورودی شهرها، علائم بیماری را می‌سنجیدند و اگر مشکوک به بیماری بود اجازهٔ ورود نمی‌دادند! در فرودگاه هرکس کارت واکسن نداشت اجازهٔ پرواز نمی‌دادند! هرکس وارد کشور می‌شد اگر علائم کرونا داشت قرنطینه می‌شد کارمندان الزام به واکسیناسیون شدند و بسیاری از دیگر حقوق شهروندی که بدلیل عدم رعایت پروتکل‌های کرونا محدود می‌شد! 👌🏻اتفاقا کار خوبی هم بود؛ روزانه صدها نفر به دلیل کرونا زندگی دنیوی خود را از دست می‌دادند و دولت در قبال سلامتی مردم مسئول است؛ ⁉️ اما آیا در قبال سلامتی فرهنگی مردم مسئولیتی ندارد؟! ویروس بی‌حجابی و بی‌حیایی و علیه عفاف که روزانه هزاران نفر را درگیر می‌کند و علاوه بر دنیا، آخرت جامعه خصوصا جوانان را تحت الشعاع قرار می‌دهد چه؟! ⁉️ آیا عقل و شرع حکم نمی‌کند جلوگیری از چنین ویروسی بطریق اولیٰ باید در دستور کار قرار بگیرد؟ ‼️چرا برخی از مردم و مسئولان ما از اجرای احکام خدا هراس دارند؟! ⁉️آیا حکم خدا از دستورالعمل‌های WHO (سازمان بهداشت جهانی) کم اهمیت‌تر است؟! 👈🏻والله العظیم که با کوتاه آمدن از اجرای احکام خدا، نه به مقاصد دنیوی خود خواهیم رسید، نه محبوب‌تر خواهیم شد، نه موجب جذب حتی ۱ نفر می‌شویم؛ فقط روزبه‌روز بدتر خواهد شد و حمایت‌های خدا را نیز از دست خواهیم داد.
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
🌷🌷مبحث ۱۳۸۴ اسفند ۱۴۰۲ شمسی بمناسبت روز شهید🌷 💐زیبا زیستان را زیبا بسرائیم💐 این وعده خداست که حق الناس را نمی بخشد! خون شهدا حق الناس است، نمی دانم با این حق الناس بزرگی که به گردن ماست، چه خواهیم کرد؟! کاش گناهان ما هم مثل گناهان شهدا (ترک نماز شب و دیر شدن نماز اول وقت) بود! سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند. سلام بر شهدا!    کسی که مرا طلب کند، مرا خواهد یافت و کسی که مرا یافت مرا خواهد شناخت، و کسی که مرا شناخت مرا دوست خواهد داشت و کسی که دوستم بدارد عاشقم می گردد و چون عاشق شد او را خواهم کشت (شهید خواهم کرد) و بر من است که دیه اش را بدهم و دیه اش خود من هستم. «حدیث قدسی» سه گروه روز قیامت نزد خدا شفاعت می کنند: انبیاء علماء و شهداء. «حضرت محمد(ص)» هر کدام از شهدای آخرالزمان، برابر بیست شهید جنگ بدر هستند. «رسول اکرم (ص)»  در دفتر خاطرات ما بنویسید: ما هرچه داریم از شهدا داریم. آیا می دانید حدود پانزده هزار شهید در ماه مبارک رمضان شربت شهادت نوشیده اند؟ میدانی : میزان آمار شهدای روحانی نسبت به جمعیت شان ۱۲ برابر سایر اقشار جامعه است! به روی دفتر دلم نوشته بود یک شهید برای خاطر خدا شما ادامه ام دهید! جانباز ! من دست بوس توام که خاکریز را لمس کرده‌ای، خون را دیدی، مرگ را به سخره گرفتی و هم‌چنان در انتظار شهد شهادت  می‌سوزی! هر طرف که می‌نگری شهیدی را می‌بینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که تو چه می‌کنی؟ شهدا توانستند، آمده‌ایم تا ما هم بتوانیم! ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده! راهیان نور فرصتی است که با شهیدان خود را بیابیم و بیابیم در کاروان منتظران قرار گیریم. از هوایی تنفس می کنید که بوی خون شهدا می دهد، در زمینی راه می روید که از خون شهدا گلگون است و این شهیدان بر همه اعمال شما ناظرند. خدایا کمک کن اگر در صف شهدا غایبیم، در صف پیام رسانان راهشان غایب نباشیم. هر انسانی لبخندی از خداوند است سلام بر تو ای شهید که زیباترین لبخند خدایی. شهدا مبدأ و منشاء حیاتند، زمینی بودند، اما زمین گیر نبودند. مدادهای رنگیم هستند، اما توی دفتر نقاشی ام هنوز تصویر توست که بی رنگ مانده ای ای شهید! شهادت یعنی عزت، ایمان، تمام خوبیها و در یک کلمه رسیدن به حق تعالی و رضایت او. اگر قرار است روزی ما پروانه شویم بگذار روزگار هر چقدر می خواهد پیله کند! رسیدن به خدا چه زیباست و شهدا چقدر خاکی شدند که خدا برای دیدارشان بی تاب شد! ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان بر گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان. جنگ ما نود درصد روی «من» رفتن بود و ده درصد روی «مین»! ایستاده مردن بهتر از زانو زده زیستن است!  شهدا رفاقت تا قیامت! خدایا تو میدانی: تشنه ام، نه از عطش روزه داری، بل از عطش وصل، به عزتت سیرابم کن🤲 🌷سیروس کامران ماوردیانی گیلانی🌷
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 حمله به بانوان محجبه 🔹 تصور کنید در ایران به این شکل به غیر مسلمانان حمله شود...! ◇ حوادثی که روزانه در غرب برای مسلمانان رخ می‌دهد، اما هیچ پوشش رسانه‌ای داده نمی‌شود... ♻️ انتشار حداکثری با شما 🔹️ صبحانه ای با شهدا https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
42.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 📌 نماهنگ زیبای « اسما الحسنی» 📝 با نوای: ﴿ کربلایی عباس رحیمی﴾ 🎹 تنظیـــم : ﴿ رضا طاهرخانی ﴾ 📽 کارگــــــردان : ﴿ آرش ساربان﴾ 🪴 کاری از مرکز رسانه صدر 🪴 👈 لینک دانلود با کیفیت اصلی 👉 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
⚘﷽⚘ 💥شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای شهید می‌آید. در خواب با کسی صحبت می‌کرد و می‌گفت، "یا زهرا(س)"، چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمی‌شدند. در حال و هوای خودشان بودند وقتی توانستم بیدارشان کنم ناراحت شد، به سمت اتاق دیگری رفت من نیز پشت سرش رفتم دیدم گوشه‌ای نشست، اسم حضرت فاطمه (س) را صدا می‌زد و از شدت گریه شانه‌هایش می‌لرزد. آرام‌تر که شدبه من گفت: چرا بیدارم کردی داشتم اذن شهادتم را از بی بی فاطمه (س) می‌گرفتم. راوی:همسر شهید 💥گفت: اسمش رو بگذارم👇 🍀 قنداقه‌اش را گرفت و بلندش کرد. یکهو زد زیر گریه!مثل باران ازابر بهاری اشک می‌ریخت... گریهٔ او برایم غیر طبیعی بود. کمی آرامتر که شد، گفتم: خانمِ قابله می‌خواست که اسمش رو بگذاریم....😇 🍂با صدای غم آلودی گفت: منم همین کارو می‌خواستم بکنم، نیّت کرده بودم که اگه دختر باشه، اسمش رو بگذارم.... 🍁گفتم: راستی ، ما چای و میوه، هر چی که آوردیم، هیچی نخوردن... گفت: اونا چیزی نمی‌خواستن... بعد از آن شب هر وقت بچه‌ها را بغل می‌کرد، دور از چشم ماها گریه می‌کرد... هر وقت ازش می‌پرسیدم جوابم رو نمی‌داد. یک روز که از جبهه برگشته بود، سرّش را فاش کرد البته نه کامل و آن طوری که من می‌خواستم.... 🌹 گفت: اون روز غروب که من رفتم دنبال قابله، یادت که هست؟ گفتم: آره، که ما رفتیم خونه خودمون.... سرش را رو به پایین تکان داد. پی حرفش را گرفت. گفت: همین طور که داشتم می‌رفتم، یکی از دوست های طلبه رو دیدم. اون وقت، تو جریان پخش اعلامیه، یک کار ضروری پیش اومد که لازم بود من حتماً باشم؛ یعنی دیگه نمی‌شد کاریش کرد. توکل کردم به خدا و باهاش رفتم ... 🔥جریان اون شب مفصله. همین قدر بگم که ساعت دو، دو و نیم شب یکهو یاد قابله افتادم... با خودم گفتم: ای داد بیداد! من قرار بود قابله ببرم! می‌دونستم که دیگه کار از کار گذشته و شما خودتون هر کار بوده کردین. زود خودم رو رسوندم خونه. وقتی مادر شما گفت قابله رو می‌فرستی و میری دنبال کارت؛ شستم خبردار شد که باید سرّی توی کار باشه، ولی به روی خودم نیاوردم... ساکت شد. چشم هاش خیس😰 اشک بود. آهی کشید و ادامه داد: می‌دونی که اون شب هیچ کسی از جریان ما خبر نداشت، فقط من می‌دونستم باید برم دنبال قابله که نرفتم. یعنی اون شب من هیچ کی رو برای شما نفرستادم، اون خانم هر کی بود، خودش اومده بود خونهٔ ما...😰😇 منبع: خاکهای نرم کوشک‌، با اقتباس ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عنایت حضرت زهرا(س) در دفاع مقدس.... استاد عالی... روایتی از شهید عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ جوادالائمه...یادش گرامی و راهش پر رهرو باد💗 🔰 🔻سردار شهید عبدالحسین برونسی متولد سال ۱۳۲۱ در روستای “گلبوی” از توابع تربت حیدریه است.قبل از انقلاب اسلامی به کار سخت و طاقت‌فرسای بنایی مشغول بود و در کنار آن به خواندن دروس حوزوی نیز روی آورده بود تا اینکه بعدها به علت شدت یافتن مبارزات او زندانی و مورد شکنجه‌های وحشیانه ساواک قرار گرفت. 💠با پیروزی انقلاب اسلامی زمینه‌های لازم برای رشد او مهیا شد و در جریان جنگ تحمیلی چنان لیاقت و کارآمدی از خود نشان داد که زبان‌زد همگان شد. 🕊او در تاریخ ۲۳ اسفند سال ۱۳۶۳ با مسئوولیت فرماندهی تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع) در منطقه عملیاتی بدر به شهادت رسیده و پیکرش در منطقه عملیات بر جای می ماند. 📍سال‌ها بعد در جریان تفحص شهدا پیکر ایشان شناسایی و در تاریخ هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) در بهشت رضا(ع) در مشهد مقدس به خاک سپرده شد. 🌷 شهید عبدالحسین برونسی🌷
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
🌷 ۲۳ اسفند سالگرد 🌷شهيد برونسى، سربازیش را باید داخل خانه‌ی جناب سرهنگ می‌گذراند آن هم زمان شاه.  وقتى وارد خانه شد و چشمش به زنِ نیمه عریانِ سرهنگ افتاد بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه‌ای كه انتظارش را می‌كشید آماده كرد. 🌷جریمه‌اش تمیز كردن تمام دستشويى هاى پادگان بود، هیجده دستشویى كه در هر نوبت چهار نفر مأمور نظافتشان بودند هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت كه سرهنگ برای بازرسى آمد و گفت: بچه دهاتى سر عقل اومدی؟ 🌷عبدالحسین كه نمی خواست دست از اعتقادش بكشد گفت: این هیجده توالت كه سهله، اگه سطل بدی دستم و بگی همه‌ی این كثافت ها رو خالى كن توی بشكه بعد ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی هم كارت همین باشه با كمال میل قبول میكنم ولى دیگه توی اون خونه پا نمی ذارم. بیست روزی این تنبیه ادامه داشت اما وقتى دیدند حریف اعتقاداتش نمی شوند، كوتاه آمدند و فرستادنش گروهانِ خدمات. 🌟 سهم خانواده من!؟ 📍همسر شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقت‌ها هنوز كوی طلاب می‌نشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد گرم. فصل تابستان بود و عرق همين‌طور شُرشُر از سرو رويمان می‌ريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی ‌از دوست‌های عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد می‌خواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجب‌تر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچه‌های شما اينجا خيلي بيشتر گرما می‌خورند. ➖ كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما كولر هم تقسيم می‌كند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه می‌گويد. خنده‌ای كرد و گفت: اين حرف‌ها چيه شما می‌زنيد؟ رفيقش گفت: جدی می‌گويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زن‌ها! الان خانم ما باورش می‌شود و فكر می‌كند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. می‌دانستم كاری كه نبايد بكند، نمی‌كند. از اتاق آمدم بيرون. 🔻 بعد از شهادتش، همان رفيقش می‌گفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: می‌شود آن خانواده‌ای كه شهيد دادند، آن مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را می‌توانند تحمل كنند. 📚منبع: کتاب خاک‌های نرم کوشک