eitaa logo
اقتصاد کلان، دکتر بخشی
1هزار دنبال‌کننده
18 عکس
7 ویدیو
1 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تحلیل‌هایی از اقتصاد کلان و پول مبتنی بر شناخت وضع موجود، وضع ایده‌آل و نحوه حرکت به وضع ایده‌آل ارتباط: https://eitaa.com/zerorate
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهادات مذکور ناترازی را تشدید می‌کند و می‌تواند‌‌ ورشکستگی ایجاد کند. توضیح: نقدینگی مستظهر به بدهی است و بدهی عبارت از اصل وام‌ها بانضمام بهره‌ی آنهاست. وقتی بانک مرکزی با عملیات بازار باز، ریال را از دست مردم بیرون بکشه، هرچند نقدینگی موجود کاهش خواهد یافت، اما بدهی، سرجایش باقی است. این مسأله، بانک‌ها را با ناترازی مواجه می‌کند و باعث می‌شود فرایند تسویه وام‌ها که نیازمند وجود سطحی از نقدینگی است، دچار اختلال شود که نتیجه‌اش ناتوانی وام گیرندگان در تسویه وام‌ها خواهد بود. این فرایند متناسب با بزرگی ابعاد انتشار اوراق به ترازنامه بانک‌ها کشیده خواهد شد و دارایی‌های مسموم بانک‌ها را افزایش خواهد داد.  👈  دیگر پیشنهاد ایشان نیز موجد ناترازی است: انتشار اوراق سرمایه‌گذاری توسط شرکت‌های بزرگ و فروش این اوراق توسط بانک‌ها، باعث تولید بدهی بدون ایجاد نقدینگی مستظهر به آن بدهی خواهد شد که این نیز تشدید کننده ناترازی و احتمال ورشکستگی است. 👌 هنر آن است که نقدینگی و بدهی را هم‌زمان کاهش دهیم. انتشار اوراق، یک روی سکه را محو می‌کند، اما روی دیگر سکه همچنان به قوت خود باقیست و حتی متورم می‌شود. ناترازی در نظام بانکی و ناترازی مالی دولت و ناترازی در بخش خصوصی باهم درارتباط هستند. باید هرسه باهم کاهش یابند بدون آن‌که بر اقشار ضعیف و متوسط باری تحمیل شود! اما به‌نظر می‌رسد پیشنهادات ارائه شده در این کلیپ، فاقد چنین کارایی است. ⁉️ برای اصلاح وضع موجود باید از اقتصاد متعارف فاصله بگيريم. @drbakhshi_eghtesadekalaan
بسم الله الرحمن الرحیم سلام 👈 معمولأ برخی دوستان محترم از اینجانب درخصوص درآمد فعالیت در بازار بورس اوراق بهادار سؤال می‌کنند که آیا وارد بازار سهام بشویم یا نه؟ تأثیر بورس بازی در بازار سهام بر اقتصاد کشور چیست؟ 👈 در ادامه قصد دارم در این خصوص مطالبی را درقالب چند یادداشت با شما به اشتراک بگذارم. @drbakhshi_eghtesadekalaan
درآمد بورس بازی یادداشت اول ✔️ مقدمه به‌طور کلی همه انواع دارایی‌های واقعی نظیر گندم، طلا، انواع دام و طیور و اتومبیل، حتی خمیر تازه نان و ... حداکثر می‌توانند دو بازده داشته باشند: - افزایش مقدار فیزیکی دارایی - افزایش قیمت دارایی البته ممکن است یک دارایی، هم مقدارش و هم قیمت هر واحد آن، ثابت بماند یا کاهش یابد و یا حداقل یکی از این دو را تجربه کند. یعنی بازدهی می‌تواند مثبت، صفر و یا منفی باشد. برای مثال چنان‌چه یک مرغ زنده یک کیلویی را هم‌اکنون به قیمت ۱۰۰ هزار تومان بخریم و آن‌را پرورش دهیم؛ بعد از یکسال ممکن است به وزن ۱.۵ کیلو برسد. اگر قیمت بازاری هر کیلو مرغ نیز به ۱۲۰ هزار تومان رسیده باشد، بنابراین ارزش بازاری مرغی که سال گذشته خریداری شده، هم‌اكنون ۱۸۰ هزار تومان است: ۱۰۰(۱.۵)(۱.۲)=۱۸۰ در اقتصاد کلان به افزایش نیم کیلویی وزن مرغ، اصطلاحا نرخ بهره واقعی و به ۲۰ درصد افزایش قیمت، نرخ تورم گفته می‌شود. اگر در رابطه بالا رقم ۱۸۰ هزار تومان سمت راست را بر رقم ۱۰۰ هزار تومان سمت چپ تقسیم کنیم، حاصل ۱.۸ به‌دست‌ خواهدآمد که در اقتصاد کلان به نرخ بهره اسمی ناخالص مشهور است. ناخالص از این حیث است که عدد ۱ با ۸ دهم جمع شده است که اگر عدد یک را کسر کنیم، هشت دهم باقیمانده همان نرخ بهره اسمی (خالص) است: (۱.۵)(۱.۲)=۱.۸ معمولاً نرخ بهره واقعی را با علامت r، تورم را با علامت π و نرخ بهره اسمی با علامت i نمایش داده می‌شود: (1+r)(1+π)=1+i یا: (1+r)(1+π)=1+r+π+rπ از آنجایی‌که معمولا نرخ بهره واقعی و تورم در اقتصادهای پیشرفته اعداد کوچکی هستند، ضرب این رو نرخ مقدار خیلی کوچکتری را نتیجه می‌دهد؛ از این‌رو از رابطه حذف می‌شود: i≈r+π یعنی بهره اسمی برابر با مجموع بهره واقعی و تورم است. ممکن است یک دارایی مانند طلا یا منزل مسکونی از این دو نوع بازده، فقط تورم را تجربه کند. اما مثلاً یک خمیر تازه برای نان و یا حتی ماده‌ای همچون رادیواکتیو درطول زمان وزنش کاهش می‌يابد یعنی اصطلاحاً بهره واقعی‌اش منفی است. (البته توضیحی را در پرانتز عرض کنم. در این یادداشت‌ها منظور ما از بهره واقعی صرفاً تغییرات مقدار فیزیکی محصول است، هرچند در اقتصاد کلان تعریف نرخ بهره واقعی ازجنبه ی ریشه‌های آن وسیعتر از تغییرات فیزیکی محصول است و تعیین‌کننده‌های ذهنی را نیز شامل می‌شود؛ اما در این یادداشت‌ها به آن موضوع وارد نمی‌شویم) 👇ادامه دارد .... @drbakhshi_eghtesadekalaan
درآمد بورس بازی یادداشت دوم علی‌رغم این‌که هر دارایی حداکثر دو بازده می‌تواند داشته باشد (یعنی افزایش مقدار و افزایش قیمت)، اما داریی ای وجود دارد که می‌تواند بازدهی سومی را نیز عاید کند! آن دارایی، برگه سهام عرضه‌شده در بازار بورس است. فرض کنید شما به‌جای این‌که ۱۰۰ هزار تومان بدهید و مرغ زنده یک کیلویی بخرید، ۱۰۰۰ برگه سهام جدیداً منتشر شده یک شرکت مرغداری را به قیمت ۱۰۰ هزار تومان خریداری کنید. فرض کنید ۱۰۰۰ سهمی که خریده‌اید، معادل و نماینده یک مرغ یک کیلویی در مرغداری شرکت مذکور باشد. همچنین فرض کنید هم‌اکنون ارزش بازاری شرکت مذکور ۱۰ میلیارد تومان باشد که معادل با ارزش بازاری دارایی‌های فیزیکی درون شرکت (شامل مرغ ها، ساختمان مرغداری و ...) است. کلیه‌ی برگه‌های سهام را مردم خریداری کرده‌اند. بنابراین اکنون، ارزش بازاری سهام‌داران ۱۰ میلیارد تومان است. قاعدتاً به فرض ثبات سایر شرایط، پس از گذشت یک سال، به وزن هر مرغ یک کیلویی درون این مرغداری، نیم کیلو اضافه خواهدشد. فرض کنید در این مدت به‌دليل تبلیغات و بازارگرمی سهامداران فعلی، ممکن است خبرهای مثبتی از این شرکت در بازار انتشار یابد. برای مثال تبلیغ شود که مدیریت این شرکت در زمینه پرورش مرغ متخصص هستند و می‌توانند سودآوری بالایی ایجاد کنند. انتشار اخباری از این دست باعث بازارگرمی خواهد شد و تقاضا برای خرید سهام این شرکت که اکنون در اختیار سهام‌داران است را افزایش خواهد داد و درنتیجه قیمت بازاری سهام افزایش خواهد یافت. متناسب با شدت رشد تقاضا برای سهام مذکور، قیمت بالا خواهد رفت. فرض کنید بعد از یکسال قیمت هر سهم این شرکت به ۳۰۰ تومان افزایش یابد. درحالی‌که رشد واقعی مرغ های درون این شرکت ۵۰ درصد و رشد قیمت هرکیلو مرغ در بازار مرغ، همان ۲۰ درصد است. وقتی قیمت هربرگه سهام ۳۰۰ تومان باشد، ارزش بازاری این شرکت ۳۰ میلیارد تومان خواهد بود؛ درحالی‌که ارزش بازاری دارایی‌های این شرکت، منفک از ارزش اسمی سهام، ۱۸ میلیارد تومان است. اختلاف بین ۳۰ میلیارد و ۱۸ میلیارد تومان، همان حبابی است که آن‌را در اینجا تحت عنوان سومین جزء از بازده که مربوط به برگه سهام است، می‌شناسیم. سهامداران فکر می‌کنند مالک ۳۰ میلیارد تومان دارایی هستند حال آن‌که ۱۸ میلیارد تومان بیشتر ندارند. وقتی یکی از سهامداران این شرکت ۱۰۰۰ برگه سهام خود را به قیمت ۳۰۰ هزار تومان می‌فروشد، درواقع چیزی که قیمت واقعی‌اش ۱۸۰ هزار تومان است را ۱۲۰ هزار تومان گران‌تر فروخته است. زیرا ۱۰۰۰ برگه سهام مذکور هم‌اکنون معادل یک مرغ ۱.۵ کیلیویی درون شرکت است که هرکیلوی آن‌را ۱۲۰ هزار تومان می‌خرند. 👇ادامه دارد ... @drbakhshi_eghtesadekalaan
درآمد بورس بازی یادداشت سوم آیا این مسأله‌ای که در بالا توضیح داده شد، مصداقی از گران‌فروشی و اکل مال به باطل نیست؟ این موضوع که حکم شرعی اختلاف و شکاف مذکور بین قیمت بازارای محصول و قیمت بازاری سهامی که نماینده آن محصول است، چیست را واگذار می‌کنیم به فقهای معظم؛ اما در اینجا اثرات اقتصادی این حباب را می‌خواهیم بررسی کنیم. در شرایط عادی که به‌طور معمول در سهام شرکت‌های بورسی حباب وجود دارد، بخش تولید خارج از بورس رونق خود را از دست خواهد داد، زیرا حداکثر بازده حاصل، خارج از بازار بورس برابر با مجموع افزایش قیمت و افزایش مقدار تولید خواهد بود ولی شرکت‌های بورسی نوع سوم بازده را نیز می‌توانند سهامداران خود کنند. این حباب از کجا می‌آید؟ وقتی تقاضای خرید سهام افزایش می‌یابد، حباب سهام نیز افزایش خواهدیافت. افزایش تقاضا مستظهر به ورود نقدینگی بیشتر به بازار سهام است. این رشد نقدینگی در بازار سهام یا باید ازطریق کاهش نقدینگی در سایر بازارها (بازار دارایی‌های واقعی که یا مولد هستند مثل بخش تولید انواع محصولات و خدمات یا غیرمولد هستند همچون ارز و طلا) تأمین شود که نتیجتاً باعث کاهش قیمت در این بازارها خواهد شد؛ یا ازطریق رشد نقدینگی ناشی از خلق پول ازهیچ تآمین شود. البته اگر در اقتصاد، رشد نقدینگی وجود نداشته باشد، ایجاد حباب در بازار بورس درمیان مدت مستلزم کاهش سطح قیمت و بنابراین رکود در بقیه بازارهاست و کاهش قیمت در این بازارها می‌تواند جزء تورمی بازده روی اوراق را در جهت منفی متأثر کند. لذا ایجاد و افزایش حباب در بازار بورس درکنار رونق و افزایش قیمت در دیگر بازارها مستلزم آن است که نقدینگی در همه اقتصاد رشد کند. درواقع بازار بورس باعث می‌شود بخشی از نقدینگی درحال رشد به‌جای این‌که در بازار دارایی‌ها وارد شود و قیمت آنها را رشد دهد، در بازار اوراقی که نماینده‌ی آن دارایی‌هاست وارد شود و قیمت آنها را افزایش دهد. این تصور که بازار بورس محلی است برای کشف قیمت یا ابزاری است برای تخصیص کارای نقدینگی به تولید، تصور صحیحی نیست. 👇 ادامه دارد... @drbakhshi_eghtesadekalaan
درآمد بورس بازی یادداشت چهارم در ابتدای فروردین ۱۳۹۹ شاخص بورس حدود رقم ۵۲۱ هزار واحد بود. رسانه‌ها، بورس بازان و حتی خود دولت، مردم را به‌شدت تشویق می‌کردند که سرمایه‌های خود را هرچند اندک باشد در بازار بورس سرمایه‌گذاری کنند؛ برای مردم گفتند و نوشتند که خرید اوراق سهام سرمایه‌گذاری در رونق تولید کشور است و ... مردم به شدت تهییج شدند از شهرهای بزرگ تا روستاهای کوچک به خرید اوراق سهام روی آوردند و بورس بازان ماهر چه بازاری برای‌شان درست شد، چه روغنی برای نانشان فراهم شد، آن‌قدر تشویق کردند که شاخص بورس در تابستان ۹۹ به رقم ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار هم رسید! یعنی در عرض حدود ۱۳۵ روز ، متوسط قیمت سهام شرکت‌های بورسی، ۳۰۰ درصد افزایش داشت! یعنی ۴ برابر شد! متوسط نرخ رشد روزانه این رقم، یک درصد بود! شرایط برای یک غارت بزرگ آماده بود. به قول یکی از دوستان، یک ملت سفته‌باز شدند. در ماه‌های منتهی به ۲۶ مرداد ۹۹، این متوسط نرخ رشد روزانه ۱.۴ درصد شده بود. هرچند این رقم متوسط مربوط به کل شاخص است، اما درنظرباید داشت که برخی از سبدهای سهام روزانه نرخ‌های ۵ درصد را نیز کسب می‌کردند؛ که ماهانه این نرخ برای آن دسته سبدها یک افزایش ۴.۱ برابری را عاید می‌کرد. یعنی سهامدار سرمایه‌اش درطول یک ماه ۴ برابر می‌شد. این‌ها را مقایسه کنید با نرخ بهره بانکی در برخی کشورها که برای یک‌سال تنها ۱ درصد محاسبه می‌شد. روزانه یک درصد کجا و سالانه یک درصد کجا! روزانه یک‌درصد یعنی بعد از یک سال سرمایه ۳۸ برابر می‌شود، اما سالانه یک درصد یعنی بعد از یکسال فقط یک درصد اضافه می‌شود! عجب داستانی بود! ما به مردم می‌گفتیم نروید، نخرید، اما می‌رفتند و می‌خریدند. می‌گفتیم این‌ها اشکال دارد و سودهای بادآورده ناشی از حباب است؛ لازمه این سود شما بدبخت شدن عده ای دیگر است. چطور راضی می‌شوید که سودتان در بدبخت شدن عده‌ای دیگر باشد؟ چرا مردم را به خرید سهام و تشویق می‌کنيد؟ اما بورس بازان حرفه‌ای می‌دانند چه موقع باید سهام را خرید و چه موقع سرمایه را از بازار بیرون کشید. اینها سوار هستند بر گرده خلق بی‌اطلاع از سازوکار بازاری که برای ورود به آن تشویق و تهییج شده‌اند! اما پس از آن‌که مردم را به بورس می‌کشانند و شاخص را به بالاترین حد ممکن می‌رسانند، خود، سر بزنگاه خارج می‌شوند! با خروج این سهامداران مطلع و عمده، شاخص شروع به ریزش می‌کند. مردم بیچاره هول می‌کنند و برای درامان ماندن از سقوط بیشتر، برای فروش هجوم می‌آورند و شاخص بیشتر سقوط می‌کند. 👇 ادامه دارد... @drbakhshi_eghtesadekalaan
بورس بازی یادداشت پنجم مالیات بر عایدی سرمایه که اخیرا مورد تصویب قرارگرفته است، تا اندازه‌ای می‌تواند موجب رونق بورس بازی و افزایش حباب در بازار اوراق سهام شود. زیرا بر درآمد حاصل از بورس بازی در بازار سهام این مالیات وضع نشده ولی بر فعالیت‌های رقیب آن، نظیر بورس بازی در املاک و طلا و ارز و ... این مالیات وضع شده است. تصور قانونگذار این است که رونق بورس بازی در بازار سهام به تولید کمک خواهد کرد. حال آن‌که این‌گونه نیست. برای آن‌که نقدینگی گسیل شده به سمت بازار بورس در فعالیت‌های مولد شرکت‌ها وارد شود، لازم است متناسب با رشد تقاضای سهام، سهام جدید توسط شرکت‌ها عرضه شود.‌ اگر چنین شود حباب شکل نخواهد گرقت و عدم تشکیل حباب فلسفه بازار بورس را دچار اشکال می‌کند. @drbakhshi_eghtesadekalaan
بسم الله الرحمن الرحیم در اقتصاد ریاضتی متعارف (لیبرالیسم) نوک پیکان اصلاحات  رو به مردم عادی است. لیبرالیسم می‌گوید برای کاهش رشد نقدینگی، باید کسری بودجه دولت کاهش یابد و برای کاهش کسری بودجه دولت، باید قیمت خدمات دولتی، قیمت بنزین، قیمت گاز، قیمت برق و آب و ... افزایش یابد؛ از آن سو نیز، بودجه برخی نهادهای فرهنگی از دولت قطع شود. این پیشنهاد، ضدمردمی و ضد فرهنگ و ضد اقتصاد است و سفره‌های مردم را کوچک و اغنیا را بیشتر مسلط می‌کند. این پیشنهاد باعث خواهد شد کسری دولت به بخش خصوصی بار شود و مردم را ضعیف کند. ❗️اما رویکرد اقتصاد مقاومتی متفاوت است. در اقتصاد مقاومتی نوک پیکان اصلاحات، رو به صاحبان کنز نشانه است. همان‌هایی که طلا و ارز و املاک، کنز می‌کنند و بخش قابل توجهی از نقدینگی را دراختیار دارند و آن‌را برای معامله این دارایی‌ها بین خود محصور کرده‌اند و دائم به گوش مردم سیلی می‌زنند. اینها هستند که با بازی کنز، سفره‌های مردم را پیوسته کوچک می‌کنند. دولت مقتدر باید و باید با وضع جرایم دقیق، ابتدا مانع کنز شود تا این دارایی‌ها بین همه مردم سیال شوند و سپس نرخ بهره سپرده‌های بانکی را به زیر صفر کاهش دهد. در این‌صورت، نقدینگی به همراه این قبیل دارایی‌ها که صرفا در گوشه‌ای از اقتصاد و در طبقاتی خاص محصور شده است، در همه جای اقتصاد جاری خواهد شد و عطش تولید را برطرف خواهد کرد. تنها در این شرایط است که کسری دولت و کسری مردم هم‌زمان کاهش خواهد یافت و شب تار برای آنهایی خواهد بود که روی تلاش مردم نشسته اند. هشت درصد از منابع جهان دراختیار ماست. دلیل بیکاری، توزیع بسیار نامناسب نقدینگی است. باید این سد بشکند تا آب جاری شود. وقت سیلی به صاحبان کنز فراخواهد رسید. @drbakhshi_eghtesadekalaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افزایش قیمت دلار باعث تورم نمی‌شود. افزایش قیمت دلار و همچنین افزایش مستمر در قیمت کالاها و خدمات ناشی از افزایش نقدینگی است، حتی در کوتاه‌مدت! توجه سیاستگذار نباید از کنترل رشد نقدینگی منحرف شود. دوستان آدرس غلط ندهند. البته در این فیلم‌کوتاه، چرایی موضوع ارائه نشده است. هرچند استدلال دقیق وجود دارد. @drbakhshi_eghtesadekalaan
❗️قابل توجه برخی همکاران ارجمند به ویژه آنهایی که ممکن است صدایشان به دولت محترم‌ برسد❗️ 👈 حتی اگر پیمان سپاری ارزی ۱۰۰ درصدی اجرا شود 👈 حتی اگر مازاد تجاری، آن‌هم به شکل دلار نقد (فیزیکی) وجود داشته باشد، باز، قیمت دلار افزایش خواهد یافت. زیرا مازاد تجاری یک متغیر سطح است و رشد نقدینگی یک متغیر نرخ! تورم ازجنس نرخ است! فزونی صادرات بر واردات، نمی‌تواند قیمت دلار را پایین بیاورد. @drbakhshi_eghtesadekalaan
بسم‌الله الرحمن الرحیم 👈 رشد نقدینگی باعث اصلی تورم است اما نه ازطریق افزایش متناظر در تقاضای مردم. رشد نقدینگی عامل اصلی تورم است اما نه اینکه فکر کنیم به‌خاطر رشد نقدینگی، مصرف واقعی عموم مردم درحال افزایش است؛ و یا به تعبیر برخی از کارشناسان و تصمیم‌سازان، مصرف مردم بالاست، پس باید کاهش یابد! مصرف واقعی مردم هماهنگ با تولید واقعی افزایش می‌یابد که آن‌هم مستلزم سرمایه‌گذاری واقعی است. مستلزم رشد جمعیت است، نه مستلزم رشد نقدینگی! این گزاره ناصحیحی است اگر خیال کنیم رشد نقدینگی وقتی منجر به تورم می‌شود که تقاضای کل مردم در اقتصاد را افزایش دهد. 👈 حتی اگر تصور کنیم رشد نقدینگی ازطریق افزایش متناظر، و یک‌ به یک در تقاضای اسمی مردم باعث تورم می‌شود، اشتباه است. قرار نیست نرخ رشد نقدینگی ۳۰ درصدی تقاضای مصرفی اسمی کل را در جامعه ۳۰ درصد بالا ببرد تا تورم ایجاد شود. برخی از کارشناسان این‌گونه می‌اندیشند، اما اشتباه است. وقتی اینگونه فکر کنیم، لذا از افزایش حقوق کارمندان و کارگران برای عدم ایجاد تورم پرهیز می‌کنیم. وقتی اینگونه فکر کنیم، بنابراین ازطریق افزایش قیمت حامل‌های انرژی و ... سعی می‌کنیم مصرف مردم را به اصطلاح متعادل کنیم تا تورم کاهش یابد. اینها اشتباه است. این برداشت‌ها، خسارت ایجاد می‌کند. ✔️ هنوز چرایی ایجاد تورم، برای بسیاری ناشناخته است. @drbakhshi_eghtesadekalaan
❗️ یک‌ نکته بسیار مهم برای تأمل❗️ خلق‌پول، چه برابر با رشد تولید و چه حتی کمتر از رشد تولید، تورم ایجاد می‌کند! 🤔 @drbakhshi_eghtesadekalaan
❗️ دومین نکته‌ی بسیار مهم ❗️ رشد جمعیت، قیمت‌ها را کاهش می‌دهد! @drbakhshi_eghtesadekalaan
بسم‌الله الرحمن الرحیم معمولا سؤال می‌شود در شرایط تورمی آیا اگر به‌جای قرض دادن پول بدون بهره، طلا یا سکه قرض دهیم و درموعد بازپرداخت، همان مقدار طلا یا سکه را پس بگیریم اشکال دارد؟ آیا قرض دادن سکه دارای اشکال است؟ پاسخ: در طول ۴۴ سال گذشته قیمت طلا حدودا ۷۰ هزار برابر شده اما قیمت بقیه کالاها رشد بسیار کمتری داشته است. برای مثال اگر ۴۴ سال قبل برای خرید یک اتومبیل پیکان صفر (به قیمت ۳۵ هزار تومان) باید قیمتی معادل حدود ۸۳ عدد سکه پرداخت می‌شد (هر عدد سکه ۴۲۰ تومان بود)، با این مقدار سکه هم اکنون می‌توان حدود ۹ دستگاه پراید صفر خریداری کرد. این یک واقعیت است که طلا بر بقیه کالاها تفوق داشته است. یکی‌از‌مهمترین دلایل این موضوع، خلق پول اعتباری است. این معنایش این است که وقتی فرد الف قرضی را درقالب یک سکه طلا به فرد ب می‌دهد و می‌خواهد یکسال بعد، پس بگیرد، در طول این یکسال قدرت خرید سکه طلا افزایش یافته است. مثلا اگر سال قبل با یک سکه طلا می‌شد ۱۰ واحد از کالایی را خرید، الان ۱۲ واحد از آن کالا را می‌توان خريد. حال وقتی قرض گیرنده با یک سکه طلایی که قرض گرفته، می‌رود ۱۰ واحد کالا می‌خرد، سال بعد باید ۱۲ واحد کالا بفروشد تا همان یک سکه را پس بدهد. اگر فرد الف به جای قرض دادن سکه طلا، ۱۰ واحد کالا بدهد و شرط کند که ۱۲ واحد پس بگیرد، حکم ربا خواهد داشت.‌ اما اگر یک سکه بدهد و همان یک سکه را پس بگیرد، حکمش چیست، وقتی می‌داند قدرت خرید سکه طلا درحال افزایش است؟ آیا اکل مال به باطل رخ نداده است؟ می‌گویند به‌جای آن‌که پول پس‌انداز کنيد، پس‌انداز خود را به طلا تبدیل کنید تا ارزش آن یا قدرت خریدتان ثابت بماند. اما این‌گونه نیست. پس‌انداز طلا، قدرت خرید را افزایش می‌دهد، یعنی زایش دارد. هرچند خود طلا مقدارش ثابت است و به اصطلاح بهره واقعی صفر دارد، اما قدرت خریدش افزایش می‌یابد. نکته اینجاست که آیا این افزایش قدرت خرید پس‌انداز طلا، ذاتی و طبیعی و مربوط به خودش است؟ پاسخ خیر است. زیرا بهره واقعی آن صفر است، یعنی مقدار فیزیکی طلا رشد نمی‌کند. افزایش قدرت خرید طلا به این خاطر است که افزایش قیمت بقیه اقلام در مدت زمان مناسب همواره و معمولا از افزایش قیمت طلا پایین تر است. یعنی طلا بر بقیه اقلام، تفوق دارد. بخش قابل توجهی از این پدیده ناشی از رشد نقدینگی و خلق پول اعتباری است. افزایش در قدرت خرید کسی که طلا نگه می‌دارد، بیش از افزایش در قدرت خرید بقیه افرادی است که اقلام دیگری نظیر ارز و .... و یا حتی ریال نگه می‌دارند. این افزایش در قدرت خرید ازکجاست وقتی فرد صرفا پس‌انداز کرده و در تولید مشارکت نداشته است؟ آیا این مصداقی از انتقال قدرت خرید از طبقات پایین به بالا نیست؟ نظر شما چیست؟ @drbakhshi_eghtesadekalaan
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ " يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ " @drbakhshi_eghtesadekalaan
بسم‌الله الرحمن الرحیم نکته‌ای برای تأمل 🤔 وقتی جمعیت رشد می‌کند، تکنولوژی توسعه پیدا می‌کند و بنابراین، تولید گسترش می‌یابد و با گسترش تولید، قیمت‌ها آهنگ کاهش به خود می‌گیرند. اما وقتی درمقابل رشدجمعیت، نقدینگی رشد می‌کند، از یک طرف اثر کاهنده رشد جمعیت بر قیمت‌ها را خنثی می‌کند و از طرف دیگر مانع از اشتغال جمعیت رشد یافته می‌شود و این خود سبب می‌شود که رشد تولید با نرخ کمتری مخقق شود و بنابراین اثر کاهندگی رشد جمعیت بر قیمت‌ها را متوقف و یا معکوس می‌کند. از این جهت رشد نقدینگی مانع اشتغال می‌شود که ارتباط تنگاتنگ و هم جهتی دارد با بهره پولی ! هرچه رشد نقدینگی (خلق پول) بالاتر باشد، یعنی بهره پول بالاتر است و هرچه بهره پول بالاتر باشد، سرمایه‌گذاری کمتر و بنابراین رشد تولید کندتر خواهد بود. به‌طورکلی بهره پول مانع اشتغال و بنابراین مانع رشد جمعیت خواهد بود. می‌پرسید چه ارتباطی بین بهره پول و رشد نقدینگی وجود دارد؟ بهره یعنی رشد و بهره پول یعنی رشد پول رشد پول همان بهره روی پول است؛ این دو یکی هستند. برای افزایش رشد جمعیت، باید بهره روی پول کاهش یابد. اگر سیاستگذار به‌دنبال افزایش جمعیت است، اعطای وام و تسهیلات بانکی برای تشویق به فرزندآوری اتفاقا اثر معکوس برجای می‌گذارد. ممکن است خانواده‌هایی را تشویق به فرزندآوری نماید اما به‌جایش یا مانع تشکیل خانواده‌هایی دیگر می‌شود یا فرزندآوری شان را  دچار تأخیر می‌کند؛ زیرا این وام ها مبتنی بر خلق پول ازهیچ هستند و خود موجب بالارفتن بهره خواهند شد که موجد بیکاری است. اگر دنبال افزایش نسل مسلمان حق جو و حق گو هستیم نباید از خلق پول که مبتنی بر اکل مال به باطل است، کمک بگیریم @drbakhshi_eghtesadekalaan
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ۱- از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون نقدینگی ۲۵ هزار برابر شده است درحالیکه تولید اندکی بیش از ۲ برابر شده ۲- نقدینگی روزانه ۶۰۰۰ میلیارد تومان درحال خلق شدن است ۳- هفتاد درصد از نقدینگی دراختیار هشت دهم درصد از سپرده‌هاست. این یعنی ظرف آب کج است هرچه آب بریزیم بی فایده است؛ از پایین هم آب بگیریم و بالای ظرف بریزیم بازهم بی فایده است. باید ظرف آب را صاف کرد تا آب به همه جای ظرف برسد کَیْ لا یَکُونَ دُولَه بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُم ❗️مبارزه با صاحبان کنز @drbakhshi_eghtesadekalaan
اگر همه عالم را بگردید، خسته‌تر از من نمی‌توانید پیدا کنید، لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهم‌تر است. @drbakhshi_eghtesadekalaan
بسم‌الله الرحمن الرحیم اینجانب فقیه نیستم، صرفا یک کارشناس اقتصادی ام و مطالعاتم در فقه اندک است. اما وقتی همین برداشت اندکم از مطالعات فقهی را با مباحث اقتصادی‌ تطبیق می‌دهم نظرم این است که فقه امام خمینی رحمه‌الله علیه کافی است برای نقد اول تا آخر اقتصاد سرمایه‌داری چه لیبرال آن از نوع هایکی یا فریدمنی و چه سرمایه‌داری از انواع کینزینی آن؛ نظر امام کافی است برای آن‌که بایستیم جلوی اونایی که می‌گن اقتصاد اسلامی نداریم. باید فقه امام خمینی از هجران بیرون آید خداوند این بزرگ مرد را مشمول رحمت واسعه خود بنماید، بیش از پیش @drbakhshi_eghtesadekalaan
بسم‌الله الرحمن الرحیم امروز ۱۵ خرداد، آغاز قیام امام خمینی برای استقرار حکومت اسلام در ۶۰ سال پیش است. قیام ۱۵ خرداد را گرامی می‌داریم و به همین بهانه سخنی از حضرت امام را مورد بررسی قرار می‌دهیم. امام خمینی جمله‌ای مهم دارند: " پول نباید کار کند" این جمله دقیق است و به نظر ما، در نظریه‌های اقتصادی معیاری است برای تشخیص حق از باطل ما باید نسبت نظریه و اندیشه‌ی خودمان را با این جمله معلوم کنیم. - آیا قائل به رشد پول ازهیچ هستیم؟ - آیا خیال می‌کنیم خلق پول، توسعه می‌آفریند؟ - آیا خیال می‌کنیم ترتیبات موجود خلق پول را باید اصلاح کرد تا توسعه ایجاد کند؟ - آیا رشد پول را مؤثر و ضروری و مهم می‌دانيم؟ - آیا سیاست پولی را مؤثر می‌دانيم؟ - The Essentiality of Money - Is Money Matter? -‌ The Effectiveness of Monetary Policy آیا سخن امام‌خمینی یک‌ نظر فقهی معمولی است که ممکن است با آن‌ موافق یا مخالف باشیم و چیز مهمی نیست؟ یا هرچند درست است اما‌، تعمیم آن به شرایط اقتصاد کلان، کار غلطی است؟ وقتی پول کار می‌کند، انسان از ارزش و کار می‌افتد. در دوران معاصر، پول، کار می‌کند. وقتی پول کار می‌کند، همه تولیدات دیگر با کارکرد پول سنجیده خواهد شد و آنهایی مقرون به صرفه خواهند بود که بهره‌شان برحسب پول بیش از بهره روی پول باشد. اگر بازده فعالیت اقتصادی، بهره روی پول را تأمین نکند، آن فعالیت اقتصادی انجام نخواهد شد، حتی اگر جامعه به آن نیازمند باشد. در اقتصادی که پول کار می‌کند، مسأله اساسا تأمین نیاز آحاد مردم نیست. مسأله چگونگی تأمین سود سرمایه‌داری برحسب پول است. اگر تأمین نیاز جامعه از مسیر تأمین سود سرمایه‌دار بگذرد، آن‌نیاز مرتفع خواهد شد و البته نیاز تاجایی رفع خواهد شد که سود سرمایه‌دار تأمین شود. این دقیقا به این خاطر است که پول کار می‌کند. به بیان فنی، بازدهی واقعی هر کالا برای سرمایه‌دار اهمیت ندارد، آنچه مهم است، بازدهی هر کالا برحسب پول است و بازدهی هر کالا برحسب پول دقیقا متأثر از رشد پول است.‌ حتی اگر بازدهی واقعی برای کالایی منفی باشد، بازممکن است تولید آن کالا مقرون به صرفه باشد و کالای دیگری که بازدهی واقعی بسیار بالاتری دارد، اما چون بازدهی اش برحسب پول ناکافی است، تولید نخواهد شد. وقتی پول که معیار سنجش ارزش است، کار کند، در رأس جدول قرارخواهد گرفت. دارایی‌های دیگر باید بهره روی پول را تأمین کنند تا اجازه بازتولید داشته باشند. حتی تولید انسان نیز وقتی مقرون به صرفه است که منافع ایجادش تکافوی هزینه‌هایش را برحسب پول بکند، درغیراینصورت تولید نخواهد شد، چون به پول بهره تعلق می‌گیرد. استخدام نیروی کار تاجایی انجام می‌شود که آنچه انسان تولید می‌کند، ارزشش برحسب پول از دستمزدی که به او داده می‌شود، بیشتر باشد.‌ آن لحظه که بین منفعت سرمایه‌دار از استخدام انسان و دستمزدی که برحسب پول به او می‌دهد، برابری ایجاد شد، استخدام انسان متوقف می‌شود. این یعنی ارزش تولیدی که انسان برای سرمایه‌دار انجام می‌دهد از خود انسان بالاتر است! اینها همه به این خاطر است که در بالای جدول تصمیم، پول نشسته است. باید بهره روی پول را به صفر کشاند تا از آن بالا بیافتد و به جایش انسان بنشیند. انسان‌ نباید در قعر این‌جدول باشد، نباید ارزش تولیدش از خودش بیشتر باشد. باید برعکس باشد. برای این کار، باید بهره روی پول را حذف کرد، باید رشد را از پول گرفت و این فقط در یک‌ حکومت اسلامی با کارگزاران آگاه و متعهد محقق می‌شود نه حکومتی برآمده از طبقه سرمایه‌دار و پولسالار و ناآگاه خداوند در قرآن می‌فرماید: «هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فِى الاَْرضِ جَمِیعـًا» هرآنچه در زمین است برای انسان آفریده شده است. اما امروزه به‌خاطر این‌که پول کار می‌کند، معکوس این آیه شریفه را مشاهده می‌کنیم. همچنین خداوند می‌فرماید: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» آیا در نظریه اقتصاد متعارف، فرزندان آدم کرامت دارند؟ یا آنچه کرامت دارد پول است؟ در حدیث قدسی می‌خوانیم: «خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک، وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی» تمام اشیاء را برای تو و تو را برای خود آفریدم.... @drbakhshi_eghtesadekalaan
ظرف آب کج است! | هفت پیش‌نیاز قطعی اقتصادی ابتکار "شیفت" ✍ دکتر رسول بخشی، دانشیار دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان مادامی که ظرف آب کج است، اجرای کامل زنجیره‌های ارزش "شیفت" ناممکن است. ۱- از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون نقدینگی ۲۵ هزار برابر شده است درحالیکه تولید اندکی بیش از ۲ برابر شده ۲- نقدینگی روزانه ۶۰۰۰ میلیارد تومان درحال خلق شدن است ۳- هفتاد درصد از نقدینگی دراختیار هشت دهم درصد از سپرده‌هاست. این یعنی ظرف آب کج است هرچه آب بریزیم بی فایده است؛ از پایین هم آب بگیریم و بالای ظرف بریزیم بازهم بی فایده است. باید ظرف آب را صاف کرد تا آب به همه جای ظرف برسد کَیْ لا یَکُونَ دُولَه بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُم حال، چگونه؟ مهمترین پیش‌نیاز کلان اقتصادی راه‌اندازی زنجیره‌های ارزش در ابتکار "شیفت"، کنترل نرخ رشد نقدینگی و کاهش آن به زیر نرخ رشد دلار یا حداقل متناسب با نرخ رشد دلار است از طریق: ۱. ممانعت تدریجی از سفته‌بازی روی طلا ۲. ممانعت تدریجی از سفته‌بازی روی ارز ۳. ممانعت تدریجی از سفته‌بازی روی املاک ۴. ممانعت تدریجی از سفته‌بازی روی اتومبیل و کالاهای قابل نگه‌داری ۵. کاهش شدید دامنه نوسانات بازار سهام از طریق وضع مالیات‌های بالاتر بر دریافتی حاصل از فروش سهام از آن دسته از فروشندگان سهام که در مهلت کمی بعد از خرید، اقدام به فروش می‌کنند ۶. وضع مالیات بر خرید و فرش رمزپول‌ها ۷. کاهش تدریجی نرخ سود سپرده‌های بانکی به صفر و حتی منفی. کانال شبکه یکپارچه فرآوری و ترابری (شیفت) در ایتا و تلگرام: eitaa.com/inpt1404 t.me/inpt1404
بسم‌الله الرحمن الرحیم نقد مکانیزم بازار و قیمت، نباید ما را به کمونیزم بکشاند؛ در کمونیزم اساسا بازار و قیمت وجود ندارد. کمونیزم، بازار و مکانیزم قیمت را موجب استثمار می‌داند و از اساس با وجودش مخالفت می‌کند و به جایش نظام متمرکز برنامه‌ریزی‌ را جایگزین می‌کند. این توصیه را اول به خودم می‌کنم بعد به دوستان خودم که بیشتر حواسمان باشد که داریم بازاری را تحلیل و نقدش می‌کنیم که در آن، به پول، بهره تعلق می‌گیرد. یعنی در اقتصاد متعارف، پول زایش دارد. وقتی به پول بهره تعلق می‌گیرد، مناسبات در بازار حول و حوش ارجحیت و تبعیت از پول شکل می‌گیرد، یعنی پولسالاری حاکم می‌شود. در دو پست قبلی عرض کردم اساسا وقتی به پول، بهره تعلق گیرد، بازار از هدفش که رفع نیاز است، فاصله می‌گیرد و تأمین سود سرمایه‌دار در اولویت قرار خواهدگرفت. فقط آن بخش از نیاز که مبتنی بر بیشینه شدن سود سرمایه‌دار است، مرتفع خواهد شد. البته نیاز مردم، خیلی بیشتر است، لکن، بازار چون مبتنی بر بازدهی برحسب پول عمل می‌کند، نیاز را سرکوب می‌کند. بهره، بازار را‌ کوچک‌ و محدود می‌کند. برای ترمیم این مسأله، دخالت و قیمت‌گذاری کم فایده و یا بی‌فایده و ابتر است و رانت ایجاد می‌کند. زیرا بهره از جنس نرخ است و قیمت‌گذاری از جنس سطح! همچنین، قیمت‌گذاری صرفا در نحوه توزیع تولید موجود دخالت می‌کند، حال آن‌که مسأله اصلی، کم بودن تولید موجود است، مسأله ناکافی بودن ابعاد بازار موجود است، مسأله این است که بازار به اندازه‌ای که باید، توسعه پیدا نکرده که همه افراد بتوانند در آن رفع نیاز کنند. تنها راه، حذف بهره روی پول است و اگر برای عدم توزیع رانت بخواهیم کنترل و رصد اعمال کنیم، درحالی‌که پول درحال زایش است، هزینه ایجاد می‌کند. ربا تجارت را ناقص، تولید را ناکافی و نیاز را سرکوب می‌کند. ربا منابع را تهی می‌کند، ربا نسل را قطع و رشد جمعیت را پایین می‌آورد. ربا حد می‌زند ربا استاندارد تعیین می‌کند که تا کجا و چقدر ازهرچیز تولید شود، حتی تعیین می‌کند که چقدر انسان باید تولید شود! چقدر گوسفند و گاو و مرغ و ...تولید شود چقدر خدمات ارائه شود چقدر جنگل داشته باشیم چقدر ماهی تولید شود چقدر و چقدر و چقدر ... در واقع تصور غلطی وجود دارد که خیال می‌کنیم این مکانیزم قیمت و بازار است که مشخص می‌کند چقدر کالا تولید شود. آنچه استاندارد و معیار و حد زننده است، آنچه تعیین کننده است، نه قیمت و نه بازار، بلکه بهره است. بازار محل رفع نیاز است ولی بهره باعث شده این کارکرد از بازار سلب شود این بهره است که پشت مکانیزم قیمت نشسته و بازی می‌کند آنچه را باید مسأله نرخ است، نه سطح پول نباید کار کند چرا هواپیمای بیشتری تولید نمی‌شود؟ چرا قطار بیشتری تولید نمی‌شود؟ چرا گوشت کافی تولید نمی‌شود و بسیاری از خانواده‌ها از‌خوراک کافی، پوشاک و مسکن مناسب، بهره ندارند؟ و صدها چرای دیگر... دلیلش این است: چون بهره‌ی پول اساسا مانع از سرمایه‌گذاری بیشتر برای تولید است، بهره مرحله به مرحله تولید را از صرفه می‌اندازد. برای اقتصاد مبتنی بر بهره، تولید، بی‌معناست، صرفا سود سرمایه‌دار معنادارد که برحسب پول است. تولید بیشتر کالا یا خدمت و توسعه بیشتر بازار، مستلزم کاهش بیشتر بهره پول و کاهش بیشتر بهره روی پول، مستلزم کاهش بیشتر رشد نقدینگی است و کاهش بیشتر در رشد نقدینگی، نیازمند مبارزه بیشتر با صاحبان کنز طلا و ارز و املاک و .. است. باید بدهی را از اقتصاد زدود اقتصاد متعارف مبتنی بر بدهی و زایش آن کار می‌کند. دوستان عزیزم، بیایید به جای حمله به بازار، به آنچه به بازار حمله کرده، حمله کنیم و آن چیزی نیست جز ربا اگر بهره روی پول ملغی شود، آن‌گاه پول از ارزش‌گذاری در بالای جدول دارایی‌ها ساقط می‌شود و به‌جایش تولید می‌نشیند و تولیدگر البته انسان است، انسانی که خودش هم تولید می‌شود، لذا انسان به‌عنوان مهمترین تولید، در صدر جدول دارایی‌ها خواهد نشست و همه چیز برای او تولید می‌شود نه برای سود سرمایه‌دار معیار انسان است، نه پول ملاک، زایش انسان است نه ازدیاد پول همه چیز براساس حرکت است و همه اشیاء در حرکت اند. حرکت در جوهر هر شیء وجود دارد. و البته انسان مهمترین حرکت جوهری است زیرا علاوه بر آن‌که خودش حرکتی اصیل است، آغازکننده سایر حرکت‌های جوهری نیز هست. یک دانه وقتی تبدیل به‌ درختی تنومند می‌شود که در زمین کاشته شود. آن‌گاه که کاشته شد، حرکت جوهری اش در مسیر کمال، آغاز می‌شود و اما این دانه را انسان قادر است بکارد؛ دانه خودش قادر نیست خودش را بکارد. این انسان است که قادر است حرکت‌های جوهری خلق شده در طبیعت را در مسیر کمال آنها سوق دهد. پس انسان سرور همه دارایی‌ها است؛ لذا معیار اوست برای تولید بقیه، نه پول @drbakhshi_eghtesadekalaan
لازم به توصیح می‌دانم که اینجانب مداخله در بازار و تثبیت قیمت را کمونیزم نمی‌دانم هرچند بحثی حاشیه ای می‌دانم. لذا برخی دوستان عزیز ما مبادا تصور کنند، اینجانب برچسب مدافع کمونیزم به ایشان می‌زنم. قطعا نگاه این دوستان دفاع از مردم درمقابل تیغ تیز سرمایه سالاری است و این را بسیار قابل احترام می‌دانم. @drbakhshi_eghtesadekalaan
بسم‌الله الرحمن الرحیم نکته‌ای برای یادآوری وقتی گفته می‌شود تولید در طول ۴۹ سال ۲.۲ برابر شده است نباید این عدد را غیرقابل باور و ناچیز تلقی کرد. هنگامی که می‌گوییم در ایران تولید در طول نیم سده گذشته، ۲و ۲ دهم برابر شده، برخی از مخاطبین که اقتصاد نخوانده‌اند، این رقم را نادرست تلقی می‌کنند، چون فکر می‌کنند برای نیم قرن، ۲ و ۲ دهم برابر شدن تولید، مقدار بسیار کمی است. اما این‌طور نیست و این رقم قابل قبول است.‌ برای فهم این مسأله، باید تولید را به‌صورت‌ تجمعی محاسبه کنیم. ۲ و ۲ دهم برابر شدن تولید در طول ۴۹ سال یعنی یک‌ رشد متوسط سالانه ۱ و ۷ دهم درصدی؛ که اگر تجمعی محاسبه کنیم، مشروط بر آن‌که استهلاک را صفر درنظر بگیریم، معنایش آن است که مانده کالاها و خدمات تولید شده بیش از ۷۰ برابر شده است! اما می‌دانيم برخی از تولیدات، در طول این سال‌ها، مانند اقلام متنوع خوراکی و پوشاک و ... مصرفی و بی دوام بوده‌اند و لذا ازبین رفته اند، و اما برخی دیگر از اقلام، مانند ساختمان، اتومبیل و ... بادوام بوده‌اند، بنابراین موجودی این قبیل کالاها، با همان نرخ رشد ۱ و ۷ دهم درصدی، شاید تا ۲۰ الی ۳۰ برابر نیز افزایش یافته باشد. مثلا وقتی ملاحظه می‌کنیم می‌بینیم در طول نیم سده گذشته موجودی ساختمان‌ها شاید حدود ۱۰ برابر، یا موجودی اتومبیل، بیش از ۲۰ برابر شده باشد و قس علیهذا... فرض کنید در طول نيم قرن گذشته فقط‌ گندم تولید شده باشد. وقتی گفته می‌شود تولید گندم ۲ و ۲ دهم برابر شده، یعنی در سراسر این نیم قرن، مجموعا گندم تولیدی ۷۷ برابر شده است. به آمار دیگر کشورها نیز که مراجعه کنیم، تقریبا همین است. برای مثال در آمریکا، آلمان و فرانسه، برای یک دوره ۴۴ ساله، تولید به ترتیب، ۳.۱ برابر، ۲.۱۸ برابر و ۲.۳ برابر شده است. @drbakhshi_eghtesadekalaan