بسمالله الرحمن الرحیم
عرض سلام و احترام خدمت کلیه اعضای محترم این کانال
به امید خداوند متعال
در اینجا، از زاویه اقتصاد کلان، اقتصاد پولی و اقتصاد رشد، مطالبی البته به زبان ساده در قالب یادداشتها، مقالات، فیلمهای کوتاه و ... در سه زمینه زیر انتشار خواهد یافت:
۱- تحلیل وضعیت موجود اقتصاد ایران و اقتصاد جهانی
۲- تحلیل وضعیت ایدهآل
۳- تحلیل چگونگی حرکت از وضعیت موجود به وضعیت ایدهآل
این تحلیلها هم از بعد تجربی و هم از بعد نظریه اقتصادی خواهند بود.
تحلیلهای رایج اقتصادی چه آنهایی که ازسوی کارشناسان محترم اقتصادی کشور ارائه میشوند و چه نظریات اقتصاددانان غربی درچارچوب اقتصاد اسلامی و تأکید خاص بر حرمت ربا مورد نقد و ارزیابی قرار خواهند گرفت.
البته این اشتیاق وجود دارد که درخصوص هرکدام از مباحث ارائه شده، چنانچه نقد و یا نظر تکمیلی هست، به این حقیر انتقال داده شود.
@drbakhshi_eghtesadekalaan
بسم آلله الرحمن الرحیم
درخصوص گفتگویی که آقای دکتر جبرائیلی مورخ ۲ فروردین ۱۴۰۲ در برنامه جدال با آقای علیزاده داشتتد، نقدهایی جدی وارد است.
برای روشنگری افکار عموم دوستانی که تحلیل ایشان را شنیدهاند، این نقدها را در قالب چند یادداشت ارائه میکنم.
اولین نقد را با ارائه یکمثال بسیار ساده تشریح میکنم تا بهتر قابل درک باشد.
قسمت اول:
آقای جبرائیلی در این برنامه فرمودهاند که:
""اگرمیان افرایش عرضه کالا در اقتصاد و افزایش نقدینگی تناسبی وجود داشته باشد، این نقدینگی نتنها تورم زا نیست بلکه برای اقتصاد لازم است.""
نقد:
میزی را تصور کنید که سمت راست آن ۱۰ نفر نشسته و هر کدام ۱ هزار تومانی دارند.
سمت چپ میز نیز ۱۰ نفر نشسته و هرکدام یک عدد نان دارند.
۱۰ نفری که سمت راست نشستهاند قصد خرید نان دارند.
بنابراین قیمت هر عدد نان ۱ هزار تومان خواهد بود و هرکدام قادر به خرید یک عدد نان هستند.
حال بانک ۱ هزار تومان ازهیچ خلق میکند و آنرا به شخصی وام میدهد. این شخص نیز قصد خرید نان دارد لذا مینشیند کنار آن ۱۰ نفری که سمت راست میز،
نشستهاند.
الان قیمت هر عدد نان ۱۱۰۰ تومان است و بنابراین قدرت خرید هر نفر اینبار نه یک عدد نان، بلکه حدودا ۹/. یک قرص نان است.
سؤال: آیا آن ده نفری که هرکدام با ۱ هزارتومان خود، قصد خرید نان داشتند، رضایت دارند که بانک به نفر یازدهم ۱ هزارتومان وام داد؟
پاسخ: خیر
زیرا الان یک دهم از قدرت خرید هرکدامشان به نفر یازدهم منتقل شد، بدون اینکه اذن این کار را بدهند. این حکمش در فقه چیست؟
نامش اکل مال به باطل نیست؟
انتقال جبری قدرت خرید از عدهای به عدهای دیگر
این مربوط به حالتی است که رشد نقدینگی بیش از رشد تولید باشد.
در ایران در طول نیم قرن گذشته درحالیکه در سمت چپ میز، تولید ۲/۲ برابر شده، اما نقدینگی ۱۱۷ هزار برابر شده است. خودتان با این ارقام ملاحظه کنید انتقال جبری و مبتنی بر اکل باطل مال، ثروت و قدرت خرید چگونه و تا چه حد بوده است!!!
اما اگر نرخ رشد نقدینگی با نرخ رشد تولید برابر باشد و آقای جبرائیلی این را ضروری و لازم ارزیابی کرده، آیا بازهم میتوان این استنتاج را کرد؟
فرض کنید همان میز با همان شرایط اولیه برقرار است.
بانک قصد دارد ۱ هزارتومان وام به نفر یازدهم بدهد و او را سمت راست میز بنشاند اما قاعدهای دارد:
چنانچه به نانهای سمت چپ میز یک عدد نان اضافه شود، ۱ هزار تومان خلق میکنیم و به نفر یازدهم وام میدهیم.
فرض کنید این اتفاق افتاد و نان دیگری تولید شد و نشست کنار ۱۰ نان قبلی
حال بانک ۱ هزار تومان خلق میکند و به نفر یازدهم میدهد تا او نیز نان بخرد.
الان یازده هزار تومان و ۱۱ عدد نان در دو طرف میز وجود دارد. قیمت همان ۱ هزار تومان قبلی برای هر عدد نان برقرار خواهد ماند. ظاهرا قیمتها رشد نکرده و بنابراین اجحافی هم اتفاق نیافتاده است.
اما اینگونه نیست و قیمت اتفاقا رشد کرده و اجحاف و اکل مال به باطل رخ داده است.
میپرسید چگونه؟
همان سوال قبلی را اینجا از ۱۰ نفری که هر کدام ۱ هزار تومان پول داشتند و قصد خرید نان داشتند میپرسیم: آیا راضی بودید بانک ۱ هزار تومان به نفر یازدهم وام بدهد و او را کنار شما بنشاند تا او نیز نان بخرد؟
پاسخ: خیر!
زیرا اگر او نبود ما الان میتوانستیم با هر هزار تومان خود، ۱/۱ نان بخریم (یک و یک دهم)
درواقع خلق پول، نگذاشت قیمتها کاهش یابد (تورم مخفی)
اتفاقا اینکه این ۱۰ عدد نان به ۱۱ عدد افزایش یافته حاصل مشارکت جمعی خود ما ۲۰ نفر بود: برخی آب آن را تهیه کردند، برخی گندم، برخی ....
بماند که اساسأ وقتی بانک از هیچ پولی خلق میکند درواقع بدهی ایجاد کرده است و اتفاقا این بدهی از پول خلق شده بیشتر است. بانک ۱ هزار تومان وام داد اما بیش از ۱ هزار تومان پس خواهد گرفت که خودش نیز بتواند با بهره آن وام، نان بخرد.
شاید بد نباشد مقایسه کنیم این عمل را با عمل سرقت:
فرض کنید بانک به جای آنکه ۱ هزار تومان پول خلق کند، به متقاضی تسهیلات بگوید تو ازطرف من وکالت داری امشب از دیوار صاحبان نان بالا بری و از هر قرص نان، یک دهم پاره کنی.
این یعنی سرقت، که اکل مال به باطل است.
اما آیا اعطای وام یا همان تسهیلات، از سرقت بدتر نیست؟
در سرقت، پولی خلق نشده است، و با سرقت، ماجرا تمام میشود. اما در پرداخت تسهیلات که باعث میشود وام گیرنده بخشی از قدرت خرید بقیه را به اجبار به سمت خودش بکشاند، بانک نیز بعدا خودش پس از تسویه وام و بهره آن، خواهد توانست نان بخرد و او نیز بخشی از مال بقیه را به سمت خودش بکشاند.
به نظر شما کدام بدتر است؟
ادامه دارد...
رسول بخشی دستجردی
۴ فروردین
@drbakhshi_eghtesadekalaan
قسمت دوم:
موضوع برابر بودن نرخ رشد نقدینگی با نرخ رشد تولید، همان قاعدهمند بودن رباخواری است، قاعدهمند بودن اکل مال به باطل است.
ربا را دو جور میتوان خورد:
با قاعده
بی قاعده
مانند سرقت که دو نوع است:
سرقت عالمانه
سرقت جاهلانه
سرقت عالمانه، دقیق است و هر کسی متوجه آن نمیشود برخلاف سرقت جاهلانه که سارق سریعا لو میرود.
فرض کنید کسی در زیرزمین خانهاش دستگاه چاپ پول دارد و از شب تا صبح میتواند پول چاپ کند و روز که شد آنرا در بازار خرج کند. اما او قاعدهای دارد که رعایت آن قاعده او را از دستگیر شدن مصون میکند:
نرخ چاپ پول برابر باشد با نرخ رشد کالاهای فروشگاهها
یعنی بیرویه پول چاپ نمیکند. دائما بررسی میکند چقدر کالای جدید وارد بازار شده است، متناسب با آن، پول چاپ میکند. رعایت این قاعده، تورم مشهود ایجاد نمیکند و کسی هم به این سادگیها متوجه کمبود نمیشود.
(در پرانتز عرض کنم: حتی ایشون ممکن است مثلا خیرخواهی هم بکند و این پول را بین عدهای توزیع کند که آنها نیز بتوانند کالا بخرند به شرط آنکه بتوانند آنرا به انضمام بهره پس بدهند. یا اینکه یک گام جلوتر برود و بگوید من این پول را به کارآفرینانی میدهم که بتوانند اساسا تولید را زیاد کنند. این دیگر باب ماجرایی جدید در خلق پول و اکل مال به باطل را باز میکند که درجای دیگری باید بحث شود و ارتباطی به نقد اینبخش از سخنان آقای جبرائیلی ندارد)
در دانش اقتصاد متعارف سرمایهداری، اقتصاددانان متعددی هستند که از برابر بودن نرخ رشد نقدینگی با نرخ رشد تولید حمایت میکنند. اینها امروزه در دو مکتب فکری مشهور نیوکلاسیک و پولگرا فعالیت میکنند. اما شاخ همه اینها شخص آقای میلتون فریدمن است که یک نوبلیست و یهودی زاده است. ایشون قاعدهی بسیار مشهوری دارد که همه اقتصادی ها آنرا با نام قاعده کا پرسنت
(K Percent Rule)
میشناسند.
براساس این قاعده باید نرخ رشد نقدینگی با نرخ رشد تولید برابر باشد تا تورم نداشته باشیم.
ایشون همان میلتون فریدمنی است که خود آقای جبرائیلی عزیز ازش تنفر دارند و یادم هست چند وقت پیش در جایی گفته بود: این فریدمن نئولیبرال است که اقتصاد شیلی را نابود کرد؛ و یا: این فریدمن است که میگوید تورم همیشه و همه جا یک پدیده پولی است، درحالی که اینطور نیست و تورم ما در رشد نقدینگی ریشه ندارد بلکه در دلار ریشه دارد.
فریدمن پدر نئولیبرالیسم دراقتصاد است.
حال سؤال بنده از آقای جبرائیلی این است:
چرا شما که از فریدمن فرار میکنید و نقدش میکنید باز به فریدمن پناه میبرید؟
هارب من الیه؟
از بخشی از دامن سرمایهداری به بخش دیگر آن فرار میکنیم؟
ما باید بسیار مواظب باشیم در عرصه تحلیلهای اقتصادی که مخلوط با ربا است، عجین با سرنوشت ملت است، عجین با سرنوشت مملکت اسلامی است... چه میگوییم!
هر حرفی را نباید بزنیم قبل از آنکه خوب آنرا مزه کرده باشیم.
به برادر عزیزمان آقای جبرائیلی که الحق دغدغه انقلاب و مردم را دارند، متواضعانه توصیه دارم با تعمق بیشتر در حوزه پول و اقتصاد کلان تحلیل کنند زیرا ایشون صاحب رسانه هستند و معمولا صدای ایشان هم توسط بخشی از مردم انقلابی و هم توسط مسئولان شنیده میشود.
نفوذ اندیشه لیبرالیسم در اقتصاد ریشه دار تر از آن چیزی است که ممکن است تصور شود
انشاالله ایشان این نقد را به دل نگیرند و باب افتراق باز نشود و بهجای آن بابی از گفتگو مفتوح شود.
البته نقدهای دیگری نیز
هم به این اسلاید و هم به دیگر توضیحات ایشان وارد است که درجای خود قابل ارائه خواهد بود.
ارادتمند همه دوستان
رسول بخشی دستجردی
۴ فروردین
@drbakhshi_eghtesadekalaan
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا نسبت نقدینگی به تولید در ایران پایین است؟
نقد بخش دیگری از گفتگوی آقای دکتر جبرائیلی با آقای علیزاده در برنامه جدال مورخ 2 فروردین 1402
قسمت اول:
از سال گذشته تا الان، در فضای مجازی حداقل سه بار، برخی دوستان محترم به آمار نسبت نقدینگی به تولید که درایران درمقایسه با کشورهای صنعتی پایین¬تر است، استناد کرده¬اند و نتیجه گرفته¬اند که چون این نسبت در ایران درمقایسه با کشورهای غربی پائینتر است، لذا مشکل اقتصاد ایران، کمبود نقدینگی است و تورم ریشه در رشد نقدینگی که ندارد هیچ، اساسا خود کمبود نقدینگی دلیل تورم است!
همان پارسال وظیفه دانستم و پاسخی به دوستان عزیز و محترم خودم ارائه کردم که ای دوستان گرامی، تفسیر این نسبت، کاملاً برعکس است.
اما مجدداً چند روز پیش آقای دکتر جبرائیلی برای بار دوم (اگر اشتباه نکرده باشم) در گفتگویی که با آقای علیزاده در برنامه جدال داشتند، با استناد برهمین نسبت، تورم را به رشد نقدینگی مرتبط ندانستند. بنابراین لازم دیدم برای اینکه این تحلیلها موجب انحراف در افکار عموم مخاطبین این مباحث نشود، مجدد تحلیل صحیح این نسبت را ارائه کنم.
آقای دکتر جبرائیلی در گفتگوی جدال بیان کردند درحالیکه نسبت نقدینگی به تولید در کشورهایی نظیر ژاپن، کانادا، انگلیس، کره جنوبی، سوئیس، چین و مالزی بالای 100 درصد است، یعنی بیش از تولید ناخالص داخلی شان، نقدینگی دارند، اما در ایران این نسبت فقط 74 درصد است؛ و این نشان میدهد که نقدینگی نسبت به تولید در ایران ناکافی و پایین است و لذا نمیتوانیم بگوییم تورم ما ناشی از ازدیاد نقدینگی است.
نقد: به آقای دکتر جبرائیلی و دوستان همفکر ایشان باید عرض کرد تفسیر این نسبت دقیقاً برعکس آن چیزی است که شما فرمودهاید.
یعنی هرگاه نرخ تورم در یک بازه بلندمدت بالا باشد، نسبت نقدینگی به تولید ناخالص داخلی اتفاقاً پایینتر خواهد بود؛ و اگر تورم ناچیز باشد، این نسبت بالاتر خواهد بود. درواقع اگر میخواهید این نسبت را برسانید به رقم مربوط به کشورهای صنعتی فاقد تورم بالا، باید در کاهش نرخ رشد نقدینگی اهتمام نمود.
در ارقام تورم بالا، تولیدناخالص داخلی به قیمتهای اسمی با اختلاف زیادی از تولید ناخالص داخلی به قیمتهای واقعی بالاتر است.
حال وقتی نقدینگی را بر تولید اسمی تقسیم کنیم، رقم به دست آمده خیلی کوچک میشود نسبت به حالتی که نقدینگی را بر تولید واقعی تقسیم کنیم.
مثلا برای ایران در سال ۱۴۰۰، نسبت نقدینگی به تولید اسمی حدود ۷ دهم به دست میآید (تقریبا همان عددی که آقای دکتر جبرائیلی بیان کردند)؛ اما تقسیم نقدینگی بر تولید واقعی حدود ۳.۲ خواهد شد (یعنی حدود ۴.۵ برابر بزرگتر!)، که حتی از کشورهای صنعتی نیز بزرگتر است.
اما برای کشورهای صنعتی فاقد تورم بالا، ازآنجایی که تورم بسیار ناچیز است (به دلیل پایین بودن رشد نقدینگی)، اختلاف بسیارناچیزی نیزبین تولید اسمی و واقعی است و لذا تقسیم نقدینگی بر تولید چه اسمی چه واقعی، رقم نسبتاً یکسانی را نتیجه میدهد.
ادامه در پست بعدی 👇
@drbakhshi_eghtesadekalaan
چرا نسبت نقدینگی به تولید در ایران پایین است؟
نقد بخش دیگری از گفتگوی آقای دکتر جبرائیلی با آقای علیزاده در برنامه جدال مورخ 2 فروردین 1402
قسمت دوم:
لذا بهنظر میرسد در این آمارهایی که دوستان ارائه کردهاند، تولید ناخالص داخلی آمده در مخرج کسر، تولید اسمی است که اگر تولید واقعی را با آن جایگزین کنیم، نسبت مربوط به ایران در رأس جدول قرار خواهد گرفت.
اما نسبت مربوط به کشورهای غربی چه حاصل از تقسیم نقدینگی بر تولید اسمی و چه حاصل از تقسیم نقدینگی بر تولید واقعی، چندان تغییرقابل توجهی نخواهد کرد.
لذا نتیجه این است: هرچه نرخ رشد نقدینگی و تورم بالاترباشد، نسبت مذکور پایینتر است.
خود آقای جبرائیلی ناخواسته این مطلب را در همان برنامه جدال ضمن توضیح دواسلاید، تأیید کردهاند. در توضیح این دو اسلاید ایشون نسبت نقدینگی به تولید را با تورم مقایسه میکنند و میگويند: هرگاه نسبت نقدینگی به تولید پایین بوده، تورم بالا بوده است! یا بیان کردند که ارتباط بین رشد نسبت نقدینگی به تولید و نرخ تورم، منفی است.
خوب این همان چیزی است که ما دراینجا متذکر شدیم و جا دارد از ایشان و کارشناسان محترمی که این ارقام را برای ایشان از بانک مرکزی تهیه کردهاند تشکر کنیم که نشان میدهد تورم و نسبت مذکور برخلاف هم حرکت میکنند.
جملهای که آقای جبرائیلی عزیز در انتهای توضیح اسلاید ارتباط منفی بین رشد نسبت نقدینگی به تولید و نرخ تورم بیان کردند این بود:
«حداقل دربست نپذیریم که علت تورم، نقدینگی است»
حال که هم مبتنی بر تحلیل نظری و هم مبتنی بر آمارهای تجربی ارائه شده توسط خود آقای دکتر جبرائیلی، متوجه شدیم تفسیر این نسبت کاملاً برعکس است، با احترام از خود ایشان سؤال میپرسیم: براساس همین آمار خود شما، آیا مجاز هستیم دربست بپذیریم که علت تورم، نقدینگی است؟
باز لازم میدانم از برادر عزیزمان آقای دکتر جبرائیلی بخواهم با دقت بیشتر و مبتنی بر مبانی نظری، شاخصها و نسبتهای آماری را تحلیل کنند چون بههرحال ممکن است مخاطبین را به اشتباه بکشانند کما اینکه آقای علیزاده را نیز به اشتباه انداختند و دائم مباحثی که بر آن مسلط نبودند را تأیید میکردند.
البته در گفتگوی بین آقای دکتر جبرائیلی و آقای علیزاده مطالب دیگری نیز بیان شد که لازم است به آنها نیز به تفصیل پرداخته شود.
اینجانب عرض میکنم تورم ما در رشد نقدینگی ریشه دارد و البته استدلال اینجانب مبتنی بر ردیهها بر سخنان آقای دکتر جبرائیلی و همفکران محترم ایشان نیست. اینجانب در این یادداشت صرفاً ناصحیح بودن استدلال ایشان مبنی براینکه نقدینگی عامل تورم نیست را نشان دادم. این موضوع که تورم چرا در رشد نقدینگی ریشه دارد، بحث مستقلی را میطلبد.
حال که ازسوی مقام معظم رهبری، مهار تورم و رشد تولید بهعنوان شعار سال معرفی شده، لازم است با همت و دقت بیشتر در این حوزه تلاش کنیم .
رسول بخشی دستجردی
دانشگاه اصفهان
۵ فروردین ۱۴۰۲
@drbakhshi_eghtesadekalaan
☝️☝️☝️یک برداشت آزاد از ویراست آقای دکتر جبرائیلی درمورد دلیل افزایش قیمت ارز
دلیل افزایش قیمت کالاها: افزایش قیمت دلار و دلیل افزایش قیمت دلار: گران فروشی مالکان دلار (صادرکنندگان) به دلیل سودجویی!
یعنی ما در ایران با مشتی صادرکننده فرصت طلب و سودجو طرف هستیم که دارایی خود که همان دلار است را به هرقیمتی بخواهند میفروشند.
بقیه تولیدکنندگان داخلی نیز فرصت طلب هستند و منتظرند موقعیتی پیش بیاید قیمتها را بالا بکشند که این موقعیت را صادرکنندگان سودجو برایشان فراهم میکنند. به محض اینکه صادرکنندگان سودجو دلارهایشان را گران میکنند، اینها نیز قیمتها را بالا میکشند.
یعنی اقتصاد ایران و معیشت مردمانش در چنبره یک مشت صادرکننده و تولید کننده سودجو و رانتی گرفتار شده؟
نتیجه: وقتی از دیدن تاثیر رشد بسیار بالای نقدینگی طفره میرویم، وقتی نمیخواهیم بپذیریم این روزانه ۶ هزار میلیارد تومان نقدینگی که درحال اضافه شدن است و ۷۰ درصدش روانهی هشت دهم درصد از سپرده هاست و این رقم بزرگ حتی به اندازه یک ارزن هم روی افزایش قیمت دلار و تورم اثر ندارد، وقتی نمیخواهیم واقعیت را ببینیم، به این روز میافتیم که ناخواسته صادرکننده را سودجو و گرانفروش و تولیدکننده را فرصت طلب معرفی کنیم (آدام اسمیت).
مگر نه این است که رهبر معظم انقلاب تولید را جهاد معرفی کردند؟
مگر امسال سال رشد تولید نیست؟
آیا برای رشد تولید میتوانیم به عدهای سودجو و فرصت طلب دلخوش کنیم؟
البته این برادر عزیز ما به این دلیل از دیدن تأثیر رشد نقدینگی سرباز میزنند چون تصور میکنند برای کاهش آن، لاجرم باید قیمت خدمات دولتی ازجمله آب و برق و گاز و بنزین را افزایش داد و این البته باعث وارد آمدن فشار به آحاد ضعیف جامعه است و سفره مردم را کوچک و رفاهشان را کاهش میدهد.
به همین دلیل مخالف کنترل رشد نقدینگی هستند.
البته نگرانی این اخوی ارجمند، ارزشمند است.
اما محض اطلاع این عزیز و دوستان محترم همفکر ایشان باید عرض شود که
اولا:برای کاهش نرخ رشد نقدینگی نیازی به فشار بر اقشار ضعیف نیست. راهکار کاهش نرخ رشد نقدینگی، ریاضت اقتصادی که مدافعان آزادسازی قیمتها مدافعش هستند، نیست. بلکه راهکارش عمل به اقتصاد مقاومتی است که البته نقطه مقابل تفکر غلط آزادسازی قیمتهاست.
ثانیا: تورم با گرانفروشی متفاوت است. تورم متغیری از جنس نرخ (Rate) است و گرانفروشی متغیری از جنس سطح (Level) است.
برای تورم باید دنبال متغیری از جنس نرخ بگردیم 😉
@drbakhshi_eghtesadekalaan