eitaa logo
محمد فنایی اشکوری
1.5هزار دنبال‌کننده
280 عکس
135 ویدیو
83 فایل
به نام او سلام این فضا فرصتی است برای طرح مباحث و اندیشه های مبتلابه انسان معاصر در حوزه های فلسفه, عرفان, دین و مسایل اجتماعی با رویکرد عقلانی و معنوی. راه های ارتباط: @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Fanaei.ir@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل های فوتبالی آبکی یکی از اصول تبیین علمی اصل سادگی است (simplicity). مادامی که با کمک اصول ساده تر و شناخته شده تر می توان پدیده ای را تحلیل کرد نیازی به دخالت دادن علل و عوامل عجیب و غریب نیست. (باید توجه داشت که لازمه این اصل سکولاریسم و ماتریالیسم نیست) مهمترین عامل تعیین کننده در پیروزی یک تیم در یک مسابقه ورزشی، ورزیدگی فنی، آمادگی جسمانی و مدیریت کارآمد است. اگر دو تیم از این جهات نابرابر باشند و یک تیم برتری چشمگیری داشته باشد طبیعی است که پیروزی از آن تیم برتر از جهات یاد شده است. کارشناس خبره می تواند با ضریب خطای قابل قبولی پیش بینی مقبولی داشته باشد. گرچه اتفاق یا شانس در شکست و پیروزی نقش دارد، اما اتفاق اتفاق است و همیشگی نیست و نمی تواند رده بندی جهانی تیم ها را تعیین کند. اصول شما در تحلیل باید یکسان باشد گرچه شرایط خاص را هم باید در کنار آن توجه داشت. آیا اصولی را که در تحلیل برد آمریکا در برابر ایران ارائه می دهید همان اصول را در تحلیل برد عربستان دربرابر آرژانتین یا برد کشور الف در برابر ب هم ارائه می دهید؟ اگر اصول تحلیل شما فقط در مورد ایران و رقبایش کاربرد دارد و در موارد دیگر این اصول حاکم نیست، بدانید که تحلیل شما غیر علمی است. تحلیلگر فنی کسی است که بین تحلیل او پیش از مسابقه و پس از مسابقه فاصله زمین تا آسمان نباشد و اصولش کاملا متفاوت نشوند، گرچه همیشه در اینگونه حوادث پیشبینی قطعی نمی توان کرد. ما با سه تیم متفاوت مسابقه دادیم با سه نتیجه متفاوت. در رده بندی جهانی تیم های انگلیس و آمریکا بسیار برتر از ماهستند. نتایج هم دقیقا همین واقعیت را نشان داد. تیم ولز هم از جهت رده بندی برتر از ماست، لذا برد ما خلاف انتظار بود و مایه شگفتی شد و اتفاقات و رویدادهای خاص غیر قابل پیش بینی در این مورد اثر گذاشت. واقعیت این است که ما تیم فوتبال قوی از جهت فنی و قدرت جسمانی و بالاتر از همه مدیریت نداریم لذا این نتایج دور از انتظار نبود. تحلیل های غلط و آبکی در هر عرصه ای اعم از ورزشی و سیاسی و غیر آن بسیار زیابنار و خطرناک است و نمیگذارد ما از تجربه ها درس مناسب را بگیریم و قصورها و تقصیرها را جبران کنیم. تحلیل کارشناس روی تصمیم کارگذار اثر میگذارد. متاسفانه بسیاری از تحلیل های سیاسی هم با همین ذهنیت غیر منطقی و بی ضابطه صورت می گیرد که گاه منجر به موضع گیری ها و تصمیم گیرهای ویرانگر می شود.          http://eitaa.com/dreshkevari
گیلان_ منجیل
32.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای کاش اندکی از این بصیرت و حمیت و شجاعت این عالم مجاهد عراقی در بعضی از کسانی که بر سر سفره انقلاب نشسته و از این انقلاب به نان و نام شهرت و موقعیت و آسایش و رفاه رسیده اند وجود داشت، کسانی که که خود و خانواده و آقازاده هاشان از امکانات این کشور و نظام حداکثر ممکن استفاده را می برند اما وقتی پای دفاع از این نظام و هزینه دادن پیش می آید من باب الاحتیاط خود را پنهان می کنند و مهر خاموشی بر لب می زنند تا مبادا روزی خطر و ضرری احتمالی وجود ذی جودشان را تهدید کند! http://eitaa.com/dreshkevari
عرفان عملی و مراتب سلوک علم عرفان عملی علم سلوک عرفانی است. سلوک عرفانی در عرفان اسلامی چیزی جز بندگی خدا نیست. بندگی خدا بر دو رکن ایمان و عمل صالح استوار است. ایمان شامل اعتقاد به خدا (ذات، صفات و اسماء الهی)، وحی، حیات پس از مرگ و پاداش و کیفر و بطور کلی اعتقاد به ماانزل الله است. عمل صالح عبارت است از تهذیب نفس همراه با عبادت خدا و خدمت به بندگان خدا. سلوک عرفانی هم شامل اصلاح احوال درونی و هم متضمن اصلاح رفتار بیرونی است. بنابر این، مراد از عمل هم عمل جوانحی و قلبی است و هم عمل جوارحی و بدنی. سلوک عرفانی در عرفان اسلامی همان دینداری و دین ورزی راستین و عمیق است. سالک سلوک عرفانی ضمن تقید تام به احکام فقهی و انجام تکالیف شرعی با عبادت و اطاعت عاشقانه خدا و خدمت خالصانه به خلق خدا می کوشد مراحل کمال را یکی پس از دیگری در نوردد و هرچه بیشتر به بارگاه قدس ربوبی تقرب یابد. از ویژگی هایی که برای سلوک عرفانی برشمرده اند حالت پویایی و نردبانی آن است. به این معنا که سالک با عمل به وظایف و تکالیفش مراحل مختلفی از سفر معنوی را طی می کند تا اینکه به سرمنزل مقصود برسد. اهل معرفت برای سلوک عرفانی و مقامات و مراتبی که سالک طی می کند به اعتبارات مختلف مراحل گوناگونی را ذکر می کنند، مانند مراحل چهارگانه: تجلیه، تخلیه، تحلیه و فناء و اسفار اربعه یا سفرها چهارگانه زیر: السفر من الخلق إلى الحقّ، السفر من الحقّ إلى الحقّ بالحقّ، السفر من الحقّ إلى الخلق‏، السفر من الخلق إلى الحقّ‏ بالحقّ. برای شرح و بسط این بحث رجوع کنید به کتاب: عرفان اسلامی در متون عالمان شیعی، فصل سیزدهم. http://eitaa.com/dreshkevari
  مروت و فتوت بی شک درون نگری، انقطاع از ماسوا و خلوت با خدا از ارکان سلوک عرفانی است. اما برداشت نادرستی که بسیاری از این آموزه کرده اند این است که پنداشته اند لازمه این امر ترک توجه به خلق خدا و اعراض از پرداختن به فعالیت های اجتماعی است. از این رو، عرفان در بسیاری از سنت ها به عزلت گزینی، سر در لاک خود فرو بردن و بی توجهی به خلق معروف شده است. اما از آنجا که اسلام دین جامع و معتدل است و خدا و خلق و دنیا و آخرت و ماده و معنا را گسسته از هم نمی داند، توجه به وظایف اجتماعی و دستگیری از خلق و رسیدگی به نیازهای بندگان خدا را در کنار عبادت خدا ضروری و عبادت محسوب می کند. از این رو، عارف راستین مسلمان نیز در اوج توحید و بندگی خدا، خلق را از یاد نمی برد و خدمت به خلق را جزء لاینفک زندگی معنوی خود میشمارد. کسانی که این بعد از سلوک در منش و شخصیت آنها بروز بیشتری دارد با عنوان هایی همچون فتیان و جوانمردان و اهل مروت معروفند. فتیان و جوانمردان با خصلت هایی همچون عدل، احسان، جود، امانت داری، خدمت، خوش روئی، صفای دل، دستگیری از خلق، بردباری، بخشش، تواضع، پاکدامنی، شجاعت،ایستادن در مقابل ستمگر و ستاندن حق مظلوم از ظالم معروفند. اسوه و مثل اعلای جوانمردان و اهل مروت امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (ع) است که تربیت یافته رسول خدا (ص) است. این بخش از تعالیم معنوی اسلام همواره کانون توجه پهلوانان سنتی بوده و در اشعار و مراسم زورخانه ها نمود یافته است. عیاران گروهی از جوانمردان بودند که با این خصلت ها شناخته می شدند. از چهره های نامبردار این وادی پوریای ولی است که همواره الهام بخش جوانمردی به پهلوانان معنوی ایران زمین بوده است. برگرفته از کتاب عرفان اسلامی در متون عالمان شیعی، فصل هیجدهم نوشته فنایی اشکوری http://eitaa.com/dreshkevari
جاده ای کوهستانی در اشکور- گیلان
منزلت حضرت زهرا (س) در عرفان شیعی یکی دیگر از مختصات عرفان شیعی که لوازم نظری و عملی بلند و دامنگستری دارد، اعتقاد به عصمت حضرت زهرا (س) است. اصل وجود یک بانوی معصوم که انسان کامل و حجت حجت های الهی است، به عرفان شیعه عطر و رایحۀ معنوی خاصی می دهد که در سایر عرفان ها نیست. این واقعیت بر نگاه عرفان به جایگاه زن که نیمی از پیکرۀ بشریت را تشکیل می دهد اثر می گذارد. نحوۀ رابطۀ پیامبر با حضرت زهرا که بسی فراتر از رابطۀ پدر-فرزندی است خود نشانگر جایگاه معنوی آن حضرت است. سخنان و خطبه های آن حضرت منبعی اصیل برای معرفت عرفانی است. عبادت و زهد و طهارت و انفاق و ایثار و شیوۀ سلوک معنوی آن حضرت، نقش آن حضرت در خانواده به عنوان همسر و مادر، نقش اجتماعی آن حضرت و فریادگری او علیه فاسدان و غاصبان و حیله گران، دریا دریا حقایق در خود دارد؛ چنانکه اسرار زندگی پررنج و محنتش و شهادت مظلومانه اش و کفن و دفن شبانه و غریبانه و قبر پنهانش، که چهارده قرن است آتش به دل ها می زند، سخن ها دارد. قسمتی از مقاله شاکله عرفان شیعی از فنائی اشکوری http://eitaa.com/dreshkevari 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
  نسبت فلسفه و دین در باب نسبت فلسفه و دین سؤال ­های مختلفی می ­توان مطرح کرد. یکی این ­که آیا اساساً دین به فلسفه وابسته است ؟ جواب روشن است: اصل دین به فلسفه هیچ اتکایی ندارد؛ یعنی خداوند که این تعالیم را به پیامبر نازل می­کند، نیاز به فلسفه بشری ندارد. دینداری چطور؟ اگر بخواهیم دین را بشناسیم، آیا به فلسفه نیاز داریم؟ خود پیامبر حقایق دینی را از راه وحی می ­پذیرد. یک عده هم ادعا می­کنند اهل عرفان هستند و با حقایق، ارتباط مستقیم دارند؛ اینها هم شاید به فلسفه نياز چنداني نداشته باشند. هر چند آن­ جا محل بحث است که هیچ کس از مادر متولد نمي ­­شود در حالی که اهل کشف و شهود باشد؛ برای کشف و شهود باید معمولا مدت زیادی مسیر سیر و سلوک و دینداری را طی کند تا به آن مرتبه برسد و در آن مقدمات به تفکر عقلی نیاز دارد. به هر حال اقلیت نادری از انسان­ ها هستند که گفته می­شود اهل کشف و شهودند، ولی اکثریت مردم این گونه نیستند. دینداری و دین­ شناسی معصومین و عرفا را هم کنار می­گذاریم؛ چون ما عضو هیچ­ کدام از این دو طایفه نیستیم. می­ ماند دینداری عامیانه و تقلیدی و نيز دینداری عالمانه و تحقیقی. دینداری عامیانه و تقلیدی هم نیازی به فلسفه ندارد؛ به همان مقدار فهم عادی، عرفی و فطری که دارند قانع هستند. بر اساس آن، ایمانی دارند و بر اساس همان ایمان، تکالیف شرعی را انجام می­دهند؛ هیچ کس هم نگفته که مردم عادی کوچه و بازار بايد  مسائل عقلی را طرح و معرفت ­شناسی خودشان را تنقیح کنند. از آنها این انتظارات نیست، گرچه همه به تفکر دعوت شده ­اند. می ­ماند دینداری عالمانه و تحقیقی. کسی که در شمار انبیاء و معصومین و نيز عرفا نیست و نمی ­خواهد دینداری تقلیدی و عامیانه هم داشته باشد تکلیفش چیست؟ آیا راه دیگری غير از راه تعقل برای فهم اصول و مباني و آموزه­ هاي ديني وجود دارد؟ با نقل به تنهایی نمی ­شود وجود خدا، اصل حقانیت دین و ... را اثبات کرد. کارایی و اعتبار نقل بعد از آن است که خدا و حقانیت دین اثبات شود و متن دین در اختیار ما باشد. تازه بعد از آن­ که متن دین و قرآن در اختیار ما قرار دارد و ما می ­خواهیم اینها را بفهمیم باز نیازمند تفکر عقلی مستقل هستیم. مثلا در قرآن کریم صفاتی برای خداوند ذکر شده؛ فهمیدن اینها جز با استفاده از همان تفکر نظام­مند عقلی ممکن نیست. راه دیگری ندارد، مگر این­ که الفاظ را حفظ کنیم و بگوییم معنی آنها را نمی­ دانیم؛ علمه عند اهله. این هم به همان دین ­شناسی تقلیدی برمی­گردد. بنابراین، اصل دینداری ضرورتاً قائم به فلسفه نیست؛ ولی برای دینداری عالمانه و فهم عمیق دین یعنی تعمیق فهم دینی به تفکر عقلی محتاجیم. علاوه بر اينها، دفاع از عقايد ديني نیازمند تفکر عقلی نظام مند است؛ چون عقاید دینی همیشه مورد هجوم و اشکال و شبهه هستند. اگر در مقابل این شبهات ساکت بمانید، ایمان بسیاری از افراد متزلزل می ­شود و اگر بخواهید پاسخ دهید، باید به زبانی قابل فهم برای دیگران باشد. نقل، زبان مفاهمه تمام بشر نیست؛ گرچه برای صاحبان عقل سلیم و فطرت پاک سخن الهی جذاب و تأثیرگذار است و دلها را می رباید. اما در بسیاری از موارد در مباحثه با منکران و شکاکان باید با روش عقلی بحث کرد. بله، برای کسانی که این دین و حجیت کلام خدا و اولیاي او را پذیرفته ­اند، می ­توانید از این راه احتجاج کنید. خارج از این چارچوب بخواهید مفاهمه و گفتگو داشته باشید، با زبان مشترک باید باشد و آن زبان مشترک، عقل است؛ برای این ­که عقل را همه انسان­ ها دارند و این موهبتی است که خداوند به انسان­ ها داده و همه به این زبان آشنا هستند. بنابراین، برای دفاع از تفکر دینی هم به تفکر نظام­مند عقلی نیازمند هستیم. حالا بعضی ­ها از اسم فلسفه وحشت دارند. می­ توانیم به این­ ها بگوییم شما اسم آن را به کار نبرید اما از دین دفاع عقلانی بکنید. شما عقاید دینی را با ادله عقلی اثبات کنید ولي اسمش را فلسفه نگذارید. اوصاف خداوند را تحلیل عقلی کنید به طوری که برای انسان قابل فهم باشد. مراد ما از فلسفه این است... زادگاه فلسفه، ذهن انسان است؛ عقل انسانی است که خداوند به همه داده است. این عقل اگر به کار بیفتد محصولش فلسفه یا همان تفکر نظام­مند عقلی مي ­شود. یونانی­ ها این را تدوین کردند و کتاب نوشتند و  به اسم آنها مطرح شده، اما به آنها اختصاص ندارد. فلسفه یونانی هم که وارد جهان اسلام شد، به همان شکل پذیرفته نشد. روش تفکر عقلی پذیرفته شد، اما مواضع فیلسوفان به تحقیق گذاشته شد. هر فیلسوفی خودش از آغاز هر مسأله ­ای را مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. حال گاهی ممکن است به همان نتیجه ­ای برسد که یونانیان رسیدند و گاهی هم ممکن است به نتیجه دیگری برسد. برگرفته از کتاب: فلسفه و عرفان اسلامی در رویارویی با چالشهای معاصر اثر فنایی اشکوری http://eitaa.com/dreshkevari
سهم فلسفه و نقش فیلسوف در گذار از بحران های اجتماعی یادداشتی از فنائی اشکوری  آیا انتظار از فیلسوفان برای مشارکت در حل مسائل اجتماعی انتظار بجایی است؟  آیا فلســفه و فیلســوف می تواند در حل مسائل اجتماعی و در گذر از بحران ها ســهمی داشته باشد؟ بســتگی به نوع نگاه ما به فلســفه دارد. قطعا فلسفه و فیلسوف سهم قابل توجهی در این امور دارد، اما کدام فلســفه؟ چه رویکردی در فلســفه؟ و کدامین تلقی از فلســفه چنین سهمی دارد؟ هر فلسفه و فیلسوفی چنین نقشــی ندارد؛ فیلسوفانی هستند که لحظه ای درباره مســائل و بحران های اجتماعی فکر نکرده و کلمه ای در این حوزه بر زبان نیاورده اند. دغدغه های آنان از سنخ و جنس دیگری است. تفصیل بحث را بزودی در همین جا خواهیم خواند ان شاء الله. http://eitaa.com/dreshkevar 👇👇👇
سپر از دست مینداز که جنگ است هنوز  آن هم جنگ ترکیبی جهانی علیه ایران به سرکردگی استکبار جهانی و هم پیمانانش و همراهی نوکران منطقه ای و مزدوران داخلیش از روشنفکر نما و سیاست باز و منافق و سلطنت طلب و سلیبریتی و روسپی و همجنس باز و سگباز تا تجزیه طلب و تروریست و داعشی و اراذل و اوباش قمه کش و لات های چاله میدون. لاله این چمن آلودهٔ رنگ است هنوز سپر از دست مینداز که جنگ است هنوز ای که آسوده نشینی لب ساحل بر خیز که ترا کار بگرداب و نهنگ است هنوز از سر تیشه گذشتن ز خردمندی نیست ای بسا لعل که اندر دل سنگ است هنوز باش تا پرده گشایم ز مقام دگری چه دهم شرح نواها که به چنگ است هنوز نقش پرداز جهان چون به جنونم نگریست گفت ویرانه به سودای تو تنگ است هنوز علامه محمد اقبال لاهوری رحمه الله علیه "زبور عجم" http://eitaa.com/dreshkevari
باغستان های چای در لاهیجان روز جهانی چای بر همه چایکاران و چای نوشان مبارک http://eitaa.com/dreshkevari
تأويل عرفاني دين علاوه بر ظاهر، باطني دارد و متون ديني علاوه بر معاني ظاهري که براي همگان قابل فهم است،‌ معاني باطني دارند. اين اصل مبتني ‌‌بر يک سلسله مباني هستي‌شناختي، انسان‌شناختي و معرفت‌شناختي است که به موجب آن، عالمِ نفس انساني و معرفت، مراتب و بطوني دارد. يکي از معاني تأويل، کشف معاني باطني متون ديني است. با تأمل در موضوع تأويل، نسبت عرفان و دين معلوم مي‌شود. تأويل مبتني ‌‌بر باطن داشتن دين و معاني بطني متن ديني است. آن معاني بطني همان معارف اصیل عرفاني است. تأويل عرفاني تطبيق کتاب تدويني با کتاب تکويني و کتاب نفس است. به بيان ديگر تأويل همان راه يافتن به مراتب معاني باطني قرآن است. قسمي از تأويل و راه يافتن به باطن با به‌کارگيري عقل و استفاده از روش‌هاي تفسيري ميسر است. اما تأويل عرفاني راه يافتن شهودي به بطون قرآن است که جز با طهارت نفس و ارتقاي وجودي نفس و افاضۀ الهي ميسر نيست. علم به تأويل يعني علم به باطن قرآن بالأصاله از آن خداوند است: ... وَما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللهُ وَالرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَما يَذَّكَّرُ إِلاّ أُولُوا الأَلْبابِ؛ «کسي جز خدا تأويل آن را نمى‏‌داند و آنان كه در دانش استوارند مي‌گويند: ما به آن ايمان داريم، همه از سوى پروردگار ماست و اين را جز خردمندان متذکر نمي‌شوند». اما خداوند علم به تأويل را به کساني که قابليت آن را دارند متناسب با درجۀ قابليتشان افاضه مي‌کند. در رأس اين افراد، رسول خدا است که مخاطب مستقيم قرآن بوده و اوست که قرآن را مي‌شناسد: انما يعرف القرآن من خوطب به؛ «فقط كسي كه مخاطب قرآن است، آن را مي‌شناسد». در درجۀ بعد اين دانش به وارثان او از اهل بيتش تعلق دارد؛ چنان‌که ابن‌فارض مصري دربارۀ امير المؤمنين مي‌گويد: «واوضح بالتاويل ما کان مشکلا علي بعلم ناله بالوصية؛ علي از راه تأويل، مشکلات را حل کرد با علمي که از راه وراثت به آن رسيده بود». پس از انبيا و اوليا، هرکس به ميزان قربش به آنان، از اين فيض حظي دارد. بحث تأويل، ظرايف و دقايقي دارد که در اين مختصر نمي‌گنجد. http://eitaa.com/dreshkevari
ایران زیبا - حاشیه‌ی رودخانه زاینده‌رود در چهارمحال و بختیاری‌!
منافع ملی که میگن، یعنی چی؟ تعریف واحدی از منافع ملی میان اندیشمندان حوزه سیاست وجود ندارد، اما اجمالا منافع ملی آن دسته از منافعی تلقی می شوند که دولت ها به نمایندگی از ملت هایشان در روابط خود با سایر کشورها در پی تحقق آن می باشند. چیزی جزء منافع ملی است که کمک به بقای یک ملت کند و یا چیزی که ملت ها با داشتن آن شکوفا می شوند. برخی هم معتقدند منافع ملی، اهداف نهایی یک ملت در حیطه های مختلف مثل نظامی، اقتصادی، فرهنگی یا غیره هستند و آن را در سه دسته ی منافع حیاتی، مهم و حاشیه ای طبقه بندی کرده اند. 🔸 جیمز روزنا می گوید که که منافع ملی کشورها ریشه در ارزش ها دارند و آنها در محاسبات قدرت، ارزش های مطلوبشان را دخیل می دانند و در نتیجه کشورهای مختلف اهداف متفاوتی را دنبال می کنند. 🔸 سید جلال دهقانی فیروزآبادی می گوید منافع ملی عبارت است از عالی ترین اهداف و حیاتی ترین نیازهای هر کشور که به کنش و رفتار سیاست خارجی آن در عرصه بین المللی شکل داده است و آن را هدایت می کند. @جلال الدین فنایی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ضرورت تفکر در مسایل بنیادی فنایی اشکوری http://eitaa.com/dreshkevari
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هستی شناسی در فلسفه اسلامی فنایی اشکوری http://eitaa.com/dreshkevari
18 (22).pdf
272.1K
در روزنامه ایران. سهم فلسفه و نقش فیلسوف در گذار از بحران های اجتماعی فنایی اشکوری. http://eitaa.com/dreshkevari
مقایسه اسلام و مسیحیت در معرفی حضرت مریم به مناسبت تولد حضرت عیسی (ع) پیام تبریکی به یکی از دوستان مسیحی در آمریکا بنام دکتر شلمبرگر فرستادم و در آن آیات سوره مریم دربارۀ تولد حضرت عیسی (ع) را نقل کردم. بخشی از پاسخ ایشان که برای خوانند گان ممکن است جالب باشد را در اینجا نقل می کنم: Thank you. We often mention to our friends that Islam and the Quran have more to say about Mary than the Christian texts... سپاس از شما. ما اغلب به دوستان [مسیحی درآمریکا] می گوییم که اسلام و قرآن بیشتر از متون مسیحی درباره حضرت مریم سخن دارند... http://eitaa.com/dreshkevari
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا گفته می شود پس از آشنایی با فلسفه اسلامی فلسفه غرب را بخوانیم؟ آیا این توصیه با آزاد اندیشی و تفکر آزاد منافات ندارد؟ فنایی اشکوری
شاخصه های عرفان اصیل اسلامی از دیدگاه آیت الله مصباح برای شناخت عرفان راستین و تمییز آن از جریان های انحرافی توجه به شاخصه های عرفان اصیل اهمیت دارد. یکی از شاخصه های عرفان اصیل مطابقت با فطرت است. همانطور که دین حق مطابق با فطرت است، عرفان دینی که چیزی جز حقیقت همان دین نیست در اعتقاد و سلوک مطابق با فطرت است. مهم¬ترین اصل فطری در اینجا توحید است که در دین و عرفان اصیل محوریت دارد. در مقام سلوک نیز هماهنگی با فطرت اهمیت دارد. به عنوان مثال، دربارۀ غرایز و خواسته¬های مادی و جسمانی انسان افراط و تفریط خلاف فطرت است و میانه روی و رعایت اعتدال مقتضای فطرت است. نه تعطیل غرایز مطلوب است، نه افسارگسیختگی و زیاده روی. این اصل در همۀ اعمال جاری است. ویژگی دیگر عرفان راستین همه جانبه بودن است. عرفان راستین رشد همه جانبۀ انسان را اقتضا دارد، نه رشد در یک جنبه همراه با ضعف و نقص در جنبه های دیگر را. سلوک عرفانی نباید به سمتی باشد که فقط یک بعد انسان به کمال برسد. انسان باید به مقام مظهریت جمیع اسماء الهی برسد. از این جهت در روش سلوکی توجه به بارور شدن همۀ استعدادهای انسان ضروری است. سلوک عرفانی باید به گونه ای تنطیم شود که انسان را در همۀ شئون زندگی متوجه خدا کند و به همۀ اعمال انسان صبغۀ الهی دهد. اعتقاد به تعارض و تضاد میان بعد مادی و معنوی انسان از انحرافاتی است که در بسیاری از سنت ها و فرقه های عرفانی رخ داد است. بی توجهی به نیازهای جسمی و فعالیت های اجتماعی انحراف از عرفان راستین است. از نظر اسلام این ابعاد مکمل یکدیگرند. به مثل، تجارت اگر برای رضای خدا باشد عبادت است. «عرفان صحیح اسلامی روشی است متعادل که در آن، دنیا و آخرت هرکدام بهره و جایگاه خود را دارند. از این کلام موجز و نورانی، روش و دستور صریح عرفانی آشکار می شود: «لیس منا من ترک دنیاه لدینه او ترک دینه لدنیاه»؛ از ما نیست کسی که دنیایش را برای دینش ترک کند، یا دینش را برای دنیایش.» مطابقت با شریعت شاخصۀ دیگر عرفان اصیل است. هیچ آموزه و دستور العمل سلوکی نباید مخالف با شریعت باشد. قرآن کریم در آیات متعدد تبعیت از وحی، پیروی از پیامبر و عمل به احکام الهی را صراط مستقیمی میداند که تخطی از آن جایز نیست و پیروی از هوای نفس و شیطان را منع کرده است. اسوه و نمونۀ اعلای عرفان، پیامبر خدا (ص) و ائمۀ اطهار هستند. برگرفته از کتاب: چراغ فروزان حکمت، ص 72. http://eitaa.com/dreshkevari